برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۵ گنج حضور بخش دوم - قسمت سوم

منتشر شده در 2023/08/20
07:51 | 8 نمایش ها

✍️مولانا می‌گوید هرکسی یک عجبی دارد، عجب من از این‌ است که بی‌نهایت خداوند در این محدودیت انسان چگونه جا شده‌است؟! بی‌نهایت یعنی همین شرح عدم. می‌گوید این بی‌نهایت در این محدودیتِ ذهن که جذب ذهن شده، جذب همانیدگی‌ها شده، چگونه گنجانده شده‌است؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره۸۰۶

هر کسی در عجبی و عجب من این‌ است

کو نگُنجد به میان چون به میان می‌آید؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️امروز مولانا به ما می‌گوید چرا در قبر خوابیدی؟ خداوند می‌خواهد سینۀ تو را مثل باغ بکند، روا نمی‌دارد که تو بستۀ قبر باشی، آن‌جا بخوابی. تو حتی در آسمان هم جا نمی‌شوی، برای چه در «پنج و شش» مانده‌ای؟ زود باش برگرد به احد، برگرد به بی‌نهایت او. الآن دیگر فهمیدیم باید به دور او بگردیم، برای این کار باید مرکز ما عدم باشد.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۷۳۶

کسی که او لَحَدِ سینه را چو باغی کرد

روا نداشت که من بستۀ لحد گردم

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️به مردم جهان نگاه کنید، هم به‌صورت فردی و هم به‌صورت جمعی؛ می‌بینید تک‌به‌تک آدم‌ها می‌گویند این چه زندگی‌ای بود؟! آخر این‌‌که نشد زندگی! یعنی من «رضا» ندارم، یعنی من در پنجاه‌شصت سالِ گذشته زندگی نکرده‌ام، الآن هم که عمر زیادی باقی نمانده، چگونه زندگی کنم؟ زندگی‌ام خوب نیست. چرا خوب نیست؟ برای این‌که هنوز نمی‌دانیم! هنوز نمی‌دانیم که چیزهای ذهنی ما آمده به مرکزمان، با عقل من‌ذهنی کار کردیم و همه‌چیز را خراب کردیم، با جانِ محدود زندگی کردیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر جوان هستید، نگذارید در زندگی‌تان این‌قدر خرابکاری شود که دیگر نتوانید درست کنید. ما این چیزها را نمی‌دانستیم، اشتباهات زیادی کردیم؛ مرتب چیزها را آوردیم به مرکزمان برحسب چیزها فکر کردیم و درد ایجاد کردیم، خرابکاری ایجاد کردیم، زندگی خودمان و دیگران را خراب کردیم، بعدها متوجه شدیم که آدمی مثل مولانا این چیزها را گفته‌است، تازه دیدیم این ما بودیم که پُر از اشتباه بوده‌ایم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۷۳۶

اگرچه آینه‌ی روشنم ز بیم غبار

روا بُوَد که دوسه روز در نمد گردم

ما یک آینه هستیم و من‌ذهنی نمد است، مثل یک قاب‌ است. ما آینۀ از جنس «اَلَست» هستیم و چند روز رفتیم در ذهن. زندگی می‌خواهد ما را بیاورد بیرون، و شما هم همکاری می‌کنید می‌گویید آن چیزی که این قاب نشان می‌دهد، مهم نیست، درنتیجه یواش‌یواش این آینه دارد از این نمد می‌آید بیرون. تا آخر عمرتان نمی‌تواند در نمد بماند. طرح زندگی این است که فقط دَه سال مرا در نمد یعنی ذهن نگه دارد‌. در این دَه سال کتک هم خورده باشم، به من آسیبی نرسیده، به نمد خورده، به آینه آسیبی نرسیده.

اصلاً به‌نظر شما به آینه یا امتداد خدا آسیب می‌رسد؟ یعنی می‌شود خدا در این جهان آسیب ببیند، بعد بگوید ما دیگر در زمین آسیب دیدیم، الآن باید برویم روان‌شناس ما را معالجه کند؟! چنین چیزی قابل تصور است؟ نه، اصلاً نمی‌شود به ما آسیب بزنند، ما از جنس او هستیم. آن کسانی که می‌گویند آسیب دیدیم، خودشان را من‌ذهنی می‌بینند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مردم می‌گویند به‌به! من عجب آدم خوبی هستم، دانشمند هستم، همه‌چیز را در حد کمال می‌دانم، زیبا هستم، جوان هستم. این‌ها مشخصات من‌ذهنی‌شان است، فکر می‌کنند گل هستند. می‌گوید تو اگر یک گل هستی، مطمئن باش فضا را باز کنی، بهار بیاید، باغ می‌شوی. این بیت دارد به ما می‌گوید که تو از فضاگشایی و تبدیل شدن به زندگی کم نخواهی شد. ما چرا مرکز را عدم نمی‌کنیم؟ برای این‌که می‌ترسیم.

ما می‌گوییم اگر ما بیاییم به خدا تبدیل بشویم، با همه یکی بشویم، یک زندگی بشویم، در این حالت مقامِ بالای من دیده نمی‌شود. ‌من الآن دیده می‌شوم، با مردم همسان بشوم در یک سطح؟ از یک هشیاری بشوم؟ من این حالت دیده شدن خودم را می‌خواهم نگه دارم. این غلط است، این دید من‌ذهنی است. نترس، اگر این من‌ذهنی و دیده شدن به صفر برسد، از آن‌ طرف صد برابر بهتر می‌شوی.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۷۳۶

اگر گلی بُده‌ام، زین بهار باغ شوم

وگر یکی بُده‌ام، زین وصال صد گردم

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️بهتر از ساختاری که از انعکاس عشق به‌وجود می‌آید، در این جهان چیزی وجود ندارد. همۀ چیزهایی که من‌ذهنی درست می‌کند تخریب است. شما اگر از طریق عشق عمل کنید، بعد از چند ماه خواهید دید که روابطتان چقدر بهتر می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------