برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۳ گنج حضور بخش سوم - قسمت اول

منتشر شده در 2023/08/19
08:39 | 4 نمایش ها

✍️ما باید به «احدِ صمد» یعنی یکتایِ بی‌نهایتِ بی‌نیاز که خاصیت خداوند است زنده شویم و آن را واقعاً، عملاً و عیناً تجربه کنیم، نه فقط ذهناً معتقد شویم و به‌صورت کلمات و جملات دربیاوریم. «احدِ صمد» باورمندی نیست، بلکه زنده شدن ‌به بی‌نهایت خداوند است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وفا چیست؟

وفا این است که ما در هیچ لحظه‌ای شکایت نکنیم. وفا کردن یعنی از جنس خدا شدن. همین‌که از جنس او شویم و مرکز ما عدم شود، امکان این را به‌وجود‌ می‌آوریم که زندگی یا خداوند به ما کمک کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️یاری خداوند در فضای گشوده‌شده برای هر انسانی کافی است، منتها ما این دانش و این تشخیص را در من‌ذهنی نداریم، اما اکنون با ابیات مولانا یاد می‌گیریم که واقعاً این فضای گشوده‌شده با مرکز عدم برای ما کافی است و لزومی ندارد به ذهن برویم و بگوییم این برای من و دیگران مجاز است و این مجاز نیست. همچنین چراغ‌های مربوط به دیگران را که براساس «می‌دانمِ» توهمی بنا شده خاموش می‌کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️از خودمان بپرسیم آیا در این مسیر معنوی راه من درست است؟ اگر راهم درست است و کوشش می‌کنم پس چرا مزد نمی‌گیرم؟ یک ‌عده‌ای می‌گویند ما قانون جبران را رعایت می‌کنیم، برنامه را گوش می‌کنیم و کار هم می‌کنیم، اما پیشرفت نمی‌کنیم! باید بدانیم حتماً راهمان درست نیست که مزد نمی‌گیریم، با من‌ذهنی‌مان کار می‌کنیم و الگوهای ذهنیِ «می‌دانم» و «مجاز است و مجاز نیست» در مرکزمان هست، همۀ این‌ها را باید دور بیندازیم، تمرکزمان را از روی دیگران برداریم؛ بگوییم قطعاً خداوند برای راهنمایی بندگانش کافی است، بنابراین به ما ربطی ندارد که به دیگران بگوییم چگونه زندگی کنند و تمرکز را فقط روی خودمان نگه می‌داریم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند حتی یک دفعه فضاگشایی یا فضابندی را می‌بیند؛ انقباض، انبساط و یا کوچک‌ترین حرکت شما را به‌ حساب می‌آورد. وقتی شما یک چیز ذهنی را به مرکزتان می‌آورید و برحسب آن فکر‌ می‌کنید و به سبب‌سازی می‌افتید، این را به‌ حساب می‌آورد و زندگی‌تان خراب می‌شود، این قانون زندگی‌ است. اگر مرکزتان جسم شود، آسیب می‌بینید، تخریب می‌کنید، بد فکر می‌کنید و در نهایت تصمیماتتان به نتیجه نمی‌رسد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما نگذارید آن چیزی که‌ ذهنتان‌ مهم نشان می‌دهد به مرکزتان بیاید و مرکزتان عدم شود، دراین‌صورت در زندگی شما گشایش به‌وجود می‌آید. تنتان سالم‌تر می‌شود، کارتان راه می‌افتد، مسئله‌تان حل می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما هر روز روی خودمان کار نمی‌کنیم، بنابراین در کار معنوی مزد نمی‌گیریم و هر لحظه در حال فضاگشایی نیستیم، بلکه گه‌گاهی فضاگشایی می‌کنیم. اگر فقط گاهی وقت‌ها فضا‌گشایی کنیم و بیشتر مواقع مرکزمان جسم باشد، مزد نخواهیم گرفت.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۹۸۱

زان مزدِ کار می‌نرسد مر تو را که تو

پیوسته نیستی تو درین کار، گه‌گهی

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️آیا کسی که کاری انجام نداده دستمزدی دارد؟ مسلّماً ندارد، این همان قانون جبران است.

قرآن کریم، سورۀ نجم (۵٣)، آیۀ ٣٩

«وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى.»

«و این‌که برای مردم پاداشی جز آن‌چه خود کرده‌اند نیست.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️رضا:

رضا یعنی شما در این لحظه با من‌ذهنی، نسبت‌به آن چیزی که ذهن نشان می‌دهد اظهار نارضایتی نکرده، ناله و شکایت نمی‌کنید، بلکه هرجور هست با فضاگشایی به صنع خداوند دست می‌زنید، البته با من‌ذهنی نمی‌توانید راضی باشید. رضا پریدن از من‌ذهنی به مرکز عدم است.

 ابیات مولانا را باید آن‌قدر بخوانید تا به‌‌وسیلۀ شما درک و باز شوند تا بتوانید در خودتان تجربه کنید که آیا رهبرِ من در این لحظه رضا با مرکز عدم است؟ یا نارضایتی و شکایت و نالۀ من‌ذهنی‌ است؟ اگر نالۀ من‌ذهنی است، پس من در ذهن هستم. ولی اگر رضاست، پس مرکز من واقعاً عدم است و فضا را گشوده‌ام.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️نیازهای مصنوعی و مجازی:

اگر درست دقت کنیم، ناراحتیِ ما به‌خاطر چیزهایی‌ است که اصلاً به‌ آن‌ها احتیاج نداریم. این‌ نیازها مصنوعی و مجازی هستند که خودشان را به‌صورت نیاز به ما عرضه می‌کنند؛ درواقع این من‌ذهنی ماست که به این چیزها نیاز دارد، مثل نیاز به ایرادگیری، انتقاد، عیب‌جویی، نیاز به این‌که به مردم ضرر برسد، موفق نشوند، حقیر شوند، آسیب ببینند، خوشبخت نشوند، نیاز به حسادت، مقایسه، نیاز به گدایی و انباشتن چیزها که اگر این‌ها را انباشته کنم، زندگی‌ام زیادتر می‌شود. نیاز به زیادتر کردن زندگی به‌صورت مصنوعی، نیاز به پندار کمال یا من‌ذهنی بزرگِ همه‌چیزدان که خودمان آن را درست می‌کنیم.

نیاز به ناموس، حیثیت بدلی، نیاز به این‌که چیزی به ما بربخورد واکنش نشان بدهیم، نیاز به ایجاد ترس، رعب، نیاز به ایجادِ همۀ دردها. نیاز به این‌که از کنار یکی رد می‌شویم حتماً من‌ذهنی‌اش را بالا بیاوریم، او را خشمگین کنیم. نیاز به انتقام‌جویی، به این‌که انسان‌ها را جسم ببینیم و زندگی نبینیم؛ این‌ها همه نیازهای مصنوعی هستند.

------------------------------------------------------------------------------------------------