برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۲ گنج حضور بخش اول - قسمت سوم

منتشر شده در 2023/08/19
14:13 | 3 نمایش ها

✍️همۀ ما باید هر روز این سه قصّه را به خودمان یادآوری کنیم:

قصه اول: امتحان کردن خداوند

این قصه از دفتر چهارم مثنوی است که از بیت ۳۶۰ شروع می‌شود. ما با عقل من‌ذهنی بی‌ادب هستیم و با سبب‌‌سازی‌های ذهن مرتب خدا را امتحان می‌کنیم، اما شما دیگر می‌دانید اگر بخواهیم خدا را امتحان کنیم و‌ بی‌ادب باشیم، بگوییم من هم عقل دارم و به عقلِ قضا و کُن‌فَکان و مرکز عدم توجه نکنیم، بی‌مراد می‌شویم.

قصه دوم: آیینه

مولانا در دفتر اول مثنوی، از بیت ۲۳۶۵ قصه‌ای را بازگو می‌کند که نتیجۀ آن این است:

هرچه در دیگران می‌بینیم در خودمان وجود دارد. اگر شما احوالتان را متوجه می‌شوید بدانید که خودتان را در آیینۀ خداوند می‌بینید. آیینه هست، منتها چون شما با ذهن نگاه می‌کنید، نمی‌توانید ببینید. یواش‌یواش که فضا باز می‌شود شما خواهید دید که آیینه چیست. آن فضای گشوده‌شده در شما، هم آیینه است هم ترازو؛ هم می‌تواند بسنجد، هم می‌تواند ببیند، پس اگر شما در کسی زشتی می‌بینید درواقع زشتی خودتان را منعکس می‌کنید یا هر عیبی در مردم می‌بینید آن عیب در شما وجود دارد؛ البته این موضوع برای من‌ذهنی قابل‌قبول نیست، اما شما بپذیرید.

قصه سوم: شکَر خریدن از خدا در این لحظه

مولانا در دفتر چهارم مثنوی به قصۀ عطار و مشتریِ گِل‌خوار اشاره می‌کند که از بیت ۶۲۵ آغاز می‌شود. در این قصه عطّار نماد خداوند و گِل‌خوار نمادِ انسانی است که من‌ذهنی و همانیدگی‌های زیادی دارد،

می‌خواهد در این لحظه حضورِ یک‌تکه را که قابل شکستن نیست از خداوند بگیرد، به بی‌نهایتِ او زنده شود و شادی و شیرینیِ حضور را بِچِشد، ولی از طرفی با عقل جزوی ذهنی خود، لحظه‌به‌لحظه گِل همانیدگی‌ها را خورده‌‌است؛ در این حالت از خداوند می‌خواهد به او کمک کند، اما با عمل کردن برحسب عقل همانیدگی‌ها همواره زیر نفوذ و هدایت من‌ذهنی است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️این چهار ابزار باید لحظه‌به‌لحظه در دسترسمان باشند‌ و از آن‌ها به‌صورت عملی در زندگی روزمره استفاده کنیم.

🔸ابزار اول: بی مرادی

🔸ابزار دوم: هرچیزی که ذهن نشان می‌دهد اصلاً مهم نیست، بلکه فضای گشوده‌شده مهم است.

🔸ابزار سوم: توجه به صُنع و آفریدگاری خداوند در این لحظه

🔸ابزار چهارم: جَفَّ‌القَلَم

«جَفَّ‌الْقَلَم» یعنی خشک شد قلم زندگی به آن‌ چیزی‌ که در این لحظه سزاوار و شایسته هستی.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️درست است که ما ذهن داریم، ولی ذهن یک معیارهایی در این جهان به‌دستِ ما می‌دهد. ما می‌فهمیم و شناسایی می‌کنیم که بی‌مرادی نتیجۀ عقل من‌ذهنی است، این‌که ما یک چیزی می‌خواهیم می‌گوییم اگر این را به‌دست بیاورم، زندگی‌ام درست می‌شود، نمی‌توانیم به‌دست بیاوریم، می‌رنجیم و خشمگین می‌شویم، داریم بی‌مراد می‌شویم، درحقیقت ما روزی چند بار بی‌مراد می‌شویم. چرا بی‌مرادی به‌وجود می‌آید؟ برای این‌که با سلسله فکرِ من‌ذهنی، ما فکر می‌کردیم که این اتفاق در درونش واقعاً زندگی دارد، پس اگر بی‌مراد شدید، معنی‌اش این است که خدا را امتحان کرده‌اید، سبب‌سازیِ ذهنتان را اصل گرفته‌اید، فضاگشایی و صنع را زیر پا گذاشته‌اید. آیا فهمیدن این موضوع سخت است؟! هر بی‌مرادی نشان سبب‌سازی ذهن و عقل جزوی است، پس شما باید فضا‌گشایی‌ کنید و به این لحظه برگردید.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶

عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویش

باخبر گشتند از مولایِ خویش

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷

بی‌مرادی شد قَلاووزِ بهشت

حُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوش‌سرشت

قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی شما بی‌مراد می‌شوید، بگویید من به‌اشتباه با سبب‌سازی ذهنم فکر کردم و این فکرِ عقل جزوی بوده، درد ایجاد می‌کرده، این کار غلط و درواقع بی‌ادبی بوده، پس فوراً از زندگی عذر می‌خواهیم و برمی‌گردیم، یعنی فضا را باز کرده و مرکز را عدم می‌کنیم. فضا باز کردن یعنی بی‌اثر کردنِ آن چیزی که ذهن به‌صورت جسم نشان می‌دهد که نباید اجازه بدهیم به مرکزمان بیاید. درواقع ما بعد از بی‌مراد شدن، از خدا، قضا و کُن‌فَکان آگاه می‌شویم که من از صنع خداوند استفاده نکردم، بلکه عقل من‌ذهنی خودم را به‌کار بردم، به همین دلیل بی‌مراد شدم. بی‌مرادی ما را بیدار می‌کند، و به ما یادآوری می‌کند که این لحظه باید فضا‌گشایی‌ کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️چرا بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات؟

وقتی کسی حرفی می‌زند که ما بدمان می‌آید و ناراحت می‌شویم، بدانیم بهشت در آن‌جا نهفته‌است. به خودمان بگوییم چرا از این حرف بدم آمد‌؟ برای این‌که همانیده‌ام، به من برخورد، چون ناموس دارم. چه کسی باید فضاگشایی کند، از خودش و عیبش آگاه شود؟ من. کسی که آن چیز بد را به ما گفت، بنابه قضا و کُن‌فَکان گفت، یعنی زندگی یا خداوند آن اتفاق را این لحظه پیش آورد که ما بدمان بیاید، از آن بدآیند به عیب خودمان پی ببریم، اگر ما فضاگشا بودیم یا ناموس نداشتیم، آن چیز به ما برنمی‌خورد، پس در برابر هر‌چیز ناخوشایندی اگر فضاگشایی کنیم راهنمای بهشت است، ولی اگر ناله و شکایت کنیم، عصبانی بشویم، درواقع من‌ذهنی‌مان را تقویت کرده‌ایم، اما دوزخ هم در شهوات است. فرض کنیم همان شخص که یک چیزی گفت و ما بدمان آمد، بخواهد از ما تعریف کند؛ مثلاً بگوید شما استاد هستید، مقام و پولِ شما خیلی بالاتر از دیگران است. خوشمان می‌آید یا نه؟ وقتی خوشمان می‌آید، همانیدگی و من‌ذهنی ما را دارد شکوفا و تقویت می‌کند، درنتیجه ما را به‌سوی دوزخ می‌برد.

حدیث

«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»

«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما باید آگاه باشیم که دو نوع هشیاری وجود دارد. هشیاری جسمی و هشیاری حضور. هشیاری جسمی شبیه جهنم است، از هرچیزی خوشش بیاید ما را به جهنم می‌برد، از هرچیزی هم بدش می‌آید می‌رنجد، دوباره ما را به‌سوی جهنم هدایت می‌کند، اما فضای گشوده‌شده یا هشیاری حضور درواقع بهشت است و راه را به ما نشان می‌دهد؛ این یک ابزار عملی است. ابزار دیگری که وجود دارد و واقعاً شما باید خوب توجه کنید و لحظه‌به‌لحظه از آن استفاده کنید این است: آن چیزی که ذهن در این‌ لحظه نشان می‌دهد شوخی و بی‌اهمیت است و‌ باطنِ ما این فضای گشوده‌شده جدی است و این لحظه آخرِ زمانِ روان‌شناختی برای انسان است. اکنون دیگر وقت آن رسیده‌ که بشریت به‌صورت فردی و جمعی از زمان گذشته و آینده، از زمانی که من‌ذهنی در آن کار می‌کند و درنتیجه از خودِ من‌ذهنی بیرون بپرد.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۳۰۱۳

یار در آخر‌زمان، کرد طَرَب‌سازی‌ای

باطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازی‌ای

جملۀ عشّاق را یار بدین عِلم کُشت

تا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازی‌ای

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️یکی دیگر از ابزارها صنع خداوند است و ما عاشقِ آفریدگاری خدا هستیم، چه وضع ما خوب باشد چه بد، اگر ذهن خوب یا بد نشان می‌دهد، برای ما مهم نیست، ما فضا را باز می‌کنیم، قضاوت و مقاومت نمی‌کنیم، چون ذهنِ ما مصنوع را نشان می‌دهد. من‌ذهنی عاشقِ چیز ساخته‌شده‌ است مثلِ فکرها و الگو‌های قدیمی، ولی ما الآن آگاه شده‌ایم آن چیزی که ذهنِ ما نشان می‌دهد، مهم نیست و آن را در مرکزمان نمی‌گذاریم، بلکه عدم را به مرکزمان می‌آوریم که بتوانیم بیافرینیم، پس کسی که در این لحظه عاشقِ آفریدگاری خداوند است، فضا را باز می‌کند، چیز ذهنی را به مرکزش نمی‌آورد، با این کار فرّ و شکوه و برکتِ ایزدی وارد زندگی‌اش می‌شود، کسی که عاشق یک‌ چیز‌ ساخته‌شده‌ است که ذهن نشان می‌دهد و آن را به مرکزش می‌آورد، کافر است و بر‌حسب چیزها فکر و عمل می‌کند.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳59

ننگرم کس را و گر هم بنگرم

او بهانه باشد و، تو مَنْظَرم

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۰

عاشقِ صُنعِ تواَم در شُکر و صبر

عاشقِ مصنوع کی باشم چو گَبر؟

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶1

عاشقِ صُنعِ خدا با فَر بُوَد

عاشقِ مصنوعِ او کافر بُوَد

حتی اگر این ابیات را حفظ هستید، روزی چند‌ بار بخوانید، برای‌ این‌که‌ ابزار شماست. شما با این ابزار‌ها خودتان را بسنجید، ببینید کجای کار هستید؟ آیا شما با صُنعِ خداوند کار می‌کنید یا فکر‌هایِ پوسیدۀ من‌ذهنی‌تان؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️یکی دیگر از ابزارها «جَفّ‌َالقَلَم» است.

«جَفّ‌َالقَلَم»، یعنی کیفیت زندگی‌ِ ما در این لحظه با قلمِ خداوند تعیین می‌شود و بستگی به این دارد که به او وفا کنیم یا جفا، اگر وفا می‌کنیم، چقدر از جنسِ او می‌شویم؟ یعنی چقدر‌ فضا باز می‌کنیم؟ اگر جفا می‌کنیم یعنی از جنس جسم می‌شویم، پس اگر چیزی را که ذهن نشان می‌دهد به مرکزمان بیاید، جفا کرده‌ایم، اگر فضا را باز کنیم مرکزمان عدم بشود، وفا می‌کنیم و این دوتا با‌ هم یکی نیست.

مولوی، مثنوی، دفتر  پنجم، بیت ۳۱۵۱

معنیِ جَفَّ‌الْقَلَم کی آن بُوَد

که جفاها با وفا یکسان بود؟

مولوی، مثنوی، دفتر  پنجم، بیت ۳۱۵۲

بل جفا را، هم جفا جَفَّ الْقَلَم

وآن وفا را هم وفا جَفَّ الْقَلَم

------------------------------------------------------------------------------------------------