برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۲ گنج حضور بخش اول - قسمت اول

منتشر شده در 2023/08/19
11:05 | 6 نمایش ها

✍️اگر زندگی ما تلخ است، به‌علت تلخی ماست. وقتی شادی بی‌سبب و خرد زندگی وارد وجود ما می‌شود، چون جسم ما پر از آلودگی و درد است، این برکات آلوده می‌شوند. خداوند می‌خواهد لحظه‌به‌لحظه به ما شادی و برکت بدهد و به ما کمک کند، ولی به‌علت سیستم من‌ذهنیِ ما این شادی و خردِ زندگی خراب می‌شود. پس ما شناسایی می‌کنیم سخن زندگی یا خداوند به‌علت این‌که ما اشکال داریم تلخ می‌شود و این تلخی از ماست. ما می‌خواهیم با کار رویِ خود، خودمان را تغییر بدهیم، نه این‌که فقط به زبان بگوییم، بلکه فضاگشایی کنیم تا زندگی بتواند به ما کمک کند، عملاً می‌خواهیم خودمان را عوض کنیم و عوض شدن هم یعنی تبدیل هشیاری؛ باید هشیاری جسمیِ من‌ذهنی تبدیل به هشیاریِ حضور شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما می‌دانیم در سیستم من‌ذهنی بخشنده نبودیم و خاصیت‌های بد من‌ذهنی را داشتیم؛ مثلاً خسیس، تنگ‌نظر و حسود بودیم، همیشه خودمان را مقایسه می‌کردیم و بدِ دیگران را می‌خواستیم، اما اکنون تصمیم گرفته‌ایم خاصیت‌های بد من‌ذهنی‌مان را شناسایی و عوض کنیم. با شناسایی این‌که کریم و بخشنده نیستیم، پس خداوند هم این خاصیت‌ها را به ما نشان نمی‌دهد، باید از زندگی استدعا کنیم که من احتیاج به کمکِ تو دارم، بیا به من کمک کن و نشانش این است که من اقرار می‌کنم به تو نیاز دارم و ناز نمی‌کنم. باید بدانیم یکی از خاصیت‌های بد من‌ذهنی، بی‌نیازی از کمک زندگی یا خداوند است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️همانیدن یعنی چه؟

قبل از ورود به این جهان، مرکز ما عدم بود و چهار خاصیتِ زندگی‌ساز یعنی عقل، حس امنیت، هدایت و قدرت را که برای زندگی لازم داشتیم، از عدم یا خود زندگی می‌گرفتیم، اما وقتی وارد این جهان شدیم، استعدادی به‌نام فکر کردن در ما شکوفا شد. به‌ موجب این استعداد، چیزهای مهم را که برای بقای ما لازم هستند مثل پول، اعضای خانواده و هرچیزی که بدون آن نمی‌توانیم زندگی کنیم، در ذهنمان تجسم کردیم و حس هویت یا حس وجود به آن‌ها تزریق کردیم، آن‌ها مرکز یا عینک دید ما شدند، بنابراین مرکز ما عوض شد و از آن به بعد تصویر ذهنی چیزها و ارزش‌ آن‌ها در مرکز ما قرار گرفت و اصطلاحاً می‌گوییم ما با اجسام همانیده شدیم.

همانیده شدن یا همانیدن یعنی این‌که ما حس وجود به چیزهای ذهنی تزریق کنیم و آن‌ها مرکز جدید ما بشوند. به‌عبارت دیگر همانیده شدن یعنی چیزی شبیه خود را درست کردن؛ درواقع یک چیز جدید درست کرده‌ایم که این چیز جدید حادث است و ما خودمان آن را ساخته‌ایم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی همانیده می‌شویم، مرکزمان از چیزهایی انباشته‌ می‌شود که ذهن آن‌‌ها را خیلی مهم نشان می‌دهد. از طرفی فکر ما مرتب حول محور این همانیدگی‌ها می‌گردد. از رد شدن فکر ما از روی چیزهای همانیده، یک تصویر ذهنی به‌وجود می‌آید که شبیه فیلم سینمایی است؛ درواقع یک تصویر ذهنی پویاست که مرتب کوچک و بزرگ می‌شود و تغییر می‌کند. این تصویر ذهنی، اسمش من‌ذهنی است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی در درونش یک سیستم سبب‌سازی و علت و معلول درست کرده که این چیز سبب آن چیز می‌شود و مرتب به دنبال علت و سبب می‌گردد. درواقع عقل ما از همین سبب‌سازی‌های ذهن یا سیستم علت و معلول ذهنی حاصل می‌شود که این عقلِ جزوی یا عقلِ من‌ذهنی است و اصلاً به‌درد نمی‌خورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هرچیزی که از من‌ذهنی یا سبب‌سازی ذهنی برای ما به‌وجود می‌آید، بی‌حاصل است و در نهایت به درد و تلخی ختم می‌شود. مثلاً ما قبل از آمدن به این جهان‌ مرکزمان عدم بود، با خدا یکی بودیم، ریشه داشتیم و به او وصل بودیم. همین‌که آمدیم، من‌ذهنی درست کردیم. چون که من‌ذهنی از جنس جسم است، پس ما هم هشیاری جسمی پیدا کردیم، درنتیجه از ریشه و اصلمان یعنی از خداوند و از بقیۀ مردم جدا شدیم. درضمن این هشیاری جسمی یا من‌ذهنی همیشه در گذشته و آینده است و زمان که می‌گذرد تغییراتش را به‌صورت زمان تجربه می‌کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️با عقل من‌ذهنی مرتب حال ما عوض می‌شود، زیرا عقل من‌ذهنی مجهز به سیستم خوب و بد است، مرتب وضعیت این لحظه را ارزیابی می‌کند و می‌گوید خوب یا بد است. این خوب و بد هم از سبب‌سازی ذهن می‌آید. اگر همانیدگی را زیادتر می‌کند خوب و اگر کم می‌کند، بد است. بنابراین ما دائماً با اتفاق این لحظه کار داریم. کار داشتن با اتفاق این لحظه به‌صورت ذهنی که ببینیم خوب یا بد است، مقاومت نامیده می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی چون هشیاری جسمی دارد وضعیت این لحظه را می‌بیند و می‌گوید وضعیت این لحظه باید همانیدگی‌های من را زیاد کند، اگر همانیدگی‌هایم زیاد بشود، زندگی من بهتر و زیادتر می‌شود. همچنین براساس زیاد شدن همانیدگی‌ها چون من بی‌ریشه هستم، خودم را با آدم‌های دیگر مقایسه می‌کنم و برتر درمی‌آیم. همین برتری من نسبت‌به آدم‌های دیگر برای من بس است که مرتب خودم را براساس همانیدگی‌ها نشان بدهم. هرکدام از این همانیدگی‌ها که شکوفا شوند و من در آن‌ها موفق بشوم، برحسب آن تکبر می‌ورزم و خودنمایی می‌کنم. یواش‌یواش کبر من تبدیل به خشم می‌شود، درنتیجه خاصیت‌های بد پیدا می‌کنم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️دردهای من‌ذهنی:

احساس گناه، احساس خبط، پشیمانی، ترس، حسادت و بخل دردهای من‌ذهنی هستند. همچنین من‌ذهنی خودش را با دیگران مقایسه می‌کند و بخیل است. می‌گوید اگر چیزی به من نرسد، نمی‌خواهم به دیگری هم برسد، بنابراین هم خودش درد می‌کشد، هم به دیگران درد می‌دهد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کار اصلی ما چیست؟

کار اصلی ما این است که برعکسِ برداشت من‌ذهنی کار کنیم. چون من‌ذهنی هشیاری جسمی دارد اتفاق این لحظه را خیلی مهم می‌داند، ولی ما اتفاق این لحظه و عوامل آن را که ذهن نشان می‌دهد مهم ندانسته، بلکه مرکز عدم، فضاگشایی، قضا و کن‌فکان را مهم‌تر می‌دانیم. این موضوع خیلی مهم و کلید پیشرفت ماست.‌

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر اتفاق این لحظه را که ذهنمان نشان می‌دهد مهم‌تر از فضای گشوده‌شده ندانیم، فضای درون ما خودبه‌خود گشوده می‌شود. فضا‌گشایی‌ استعداد طبیعی ماست، مثل زبان باز کردن و راه رفتن. درواقع خودش اتفاق می‌افتد و لزومی ندارد ما به خودمان فشار بیاوریم. یعنی اصل ما که همان فضاست چسبیدن به چیزهای ذهنی را رها می‌کند‌ و ما با فضا‌گشایی‌ مداوم آرام‌آرام از زندان ذهن آزاد می‌شویم.

------------------------------------------------------------------------------------------------