✍️تولد و مرگ هردو توهم است. آدم متولد میشود و بعد از مدتی نسبتبه جسمش میمیرد، ولی نسبتبه هشیاری نه متولد میشود و نه میمیرد، زیرا آن هشیاری دائماً بوده و هست و تولد و مرگ نمیشناسد. از نظر ذهن وقتی نوزاد متولد میشود ما باید خوشحال شویم و وقتی میمیرد، باید عزا بگیریم، این را بدانید که هردویِ اینها توهم است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما باید تمام همانیدگیها را که عینکهای دیدمان هستند، بیندازیم و از عینک بیرنگ خداوند یعنی با عدم، جهان را نظاره کنیم. زندگی از درون به بیرون است. پس اگر کسی جهان را بد و مخرب میبیند، بهخاطر همانیدگیهای مرکزِ آن شخص است، نه محیط بیرون.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید خداوند آینه است و ما خودمان را همانطور که مرکزمان هست در آینۀ خداوند میبینیم؛ اگر مرکزمان از جنس فضای گشودهشده باشد، او را بینهایت زیبایی میبینیم و انعکاس این زیبایی را در بیرونمان نیز میبینیم، اما اگر منذهنی و مرکز همانیده داشته باشیم، همهچیز را در بیرون زشت و دردآور میبینیم و فکر و عملمان نیز مخرب میشود. ما باید هشیارانه به آینۀ خداوند تبدیل شویم؛ این کار با فضاگشایی، انداختن همانیدگیها و ناظر بودن بر فکرهایمان صورت میگیرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما باید این را بدانید که با هر بار خشمگین شدن، مقاومت کردن، قضاوت کردن و رنجش، زندگیِ شما کم و منذهنیِ شما بزرگتر میشود، بنابراین سعی کنید که تمام دردسازیها و مسئلهسازیهای منذهنیتان را به یکباره بیندازید. انسان توانایی چنین کاری را دارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اوایل کار برایتان سخت است که بتوانید خودتان را عوض کنید، اما وقتی آرامآرام با صبر پیش میروید، روزی میرسد که با تمام وجود میگویید من واقعاً میخواهم درست زندگی کنم، میخواهم رابطۀ زیبایی با همسرم داشته باشم، بچهام را دوست داشته باشم، روابط گرمی در خانواده داشته باشم، میخواهم راست بگویم، میخواهم زرنگیام را کنار بگذارم و پیوسته روی خودم کار کنم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️بهترین کار این است که ما وارد مکالمه و بحث و جدل با منذهنی نشویم، برای اینکه این منذهنی طوری نشان میدهد که ثابت کند مفید است و میخواهد ما را سربلند کند. برای مثال در مجلسی که ما یک مطلبی را میدانیم، منذهنی به ما میگوید بلند شو و صحبت کن، بعد مردم دست میزنند و ما را تأیید میکنند و یک احساسِ خوشیِ مقطعی به ما دست میدهد، بنابراین همۀ ما باید مراقب حیلههای منذهنیمان باشیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی بهعنوان حضور ناظر به منذهنیمان نگاه کنیم؛ میبینیم که فکرهای منفی پشتسرهم از ذهن ما رد میشوند. منذهنی اتفاقات بدِ سالها پیش را نشان میدهد تا غم و غصه را به ما تحمیل کند، ما را در زمان مجازیِ گذشته و آینده نگه میدارد تا ما نتوانیم به این لحظۀ ابدی زنده شویم، بنابراین باید کاملاً حواسمان باشد تا در دامِ منذهنی گرفتار نشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️گاهی انسان در راه زنده شدن به زندگی ناامید میشود و میگوید من کوشش کردم اما نشد، چکار کنم؟ این را بدانید که ناامیدی از ذهن میآید و زنده شدنِ ما به زندگی از راه ذهن نیست، بنابراین از ذهنتان بیرون بپرید و پیدرپی فضا را باز کنید و به این کار ادامه دهید و اگر فضا بسته شد، شما به انداختن همانیدگیهایتان ادامه دهید و صبر کنید تا دوباره فضای درونتان باز شود، دراینصورت در این مسیر معنوی پیشرفت میکنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما حیوانات را نگاه کنید و تأمل کنید، برای مثال یک پرنده میخواهد آب بخورد، میبیند آن مکان شلوغ است و ممکن است به خطر بیفتد، بنابراین همانیده نیست که حتماً از آنجا آب بخورد یا یک پرنده کرمی را میبیند میخواهد شکار کند، میبیند یک حیوانی آنجاست و ممکن است جانش به خطر بیفتد، بنابراین میرود دنبال کارش و همانیده نمیشود که حتماً باید آن کرم را شکار کند، اما ما که اشرف مخلوقات هستیم همانیده میشویم و میگوییم صددرصد همین را میخواهیم، باید همین را بهدست بیاوریم، این نباشد نمیشود، دراینصورت منذهنی موفق میشود آن چیز را به مرکزمان بفرستد، ما هم با آن همانیده میشویم، برحسب آن میبینیم و مغلوبش میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️کار منذهنی توجیه کردن است، برای مثال شما نگاه کنید ما حتی جنگها را که در آن هزاران یا حتی میلیونها انسان کشته شدهاست را توجیه میکنیم و از کسانی که موجب ویرانی و کشتار آدمها شدهاند، قهرمان میسازیم. چرا؟ برای اینکه بتوانیم جاهطلبیهای جمعیمان را توجیه کنیم. شما این را بدانید که اکیداً هیچ جنگی موجه نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا به ما میگوید من این ابیات و اسرار جهان هستی را از آن طرف میآورم و در اختیار شما قرار میدهم، اما اگر تو نمیتوانی اینها را درک کنی و در زندگیات بهکار بگیری، تقصیر من چیست؟ بزرگانِ ما همهچیز را به ما گفتهاند، همۀ راهحلها را به ما دادهاند، اما ما آموزهها را در زندگیمان بهکار نمیگیریم و درد میکشیم، شما بگویید خدا دیگر برای ما چکار کند؟ یک غذای خوشمزهای را از طریق آموزههای بزرگان برای ما درست کرده و همۀ ما نیز گرسنه هستیم، اما وقتی ما از این غذا نمیخوریم، خدا دیگر چکار کند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اکنون که این دانش معنوی وجود دارد و میتواند شما را از منذهنی نجات دهد، باید بهطور جدی روی خودتان کار کنید و آموزههای مولانا را در زندگی شخصیتان بهکار بگیرید، اگر متعهد نیستید و اینگونه عمل نمیکنید، برای این است که مرکزتان از جنس درد است و جنس درد نمیخواهد عوض شود. مولانا میگوید اگر شما در حال فضاگشایی هستید، دیگر نباید به منذهنیتان بروید و بازیچۀ استدلالهای منذهنی شوید، زیرا منذهنی میخواهد شما را از فضاگشایی بازدارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️نیروی زندگی برای اینکه کارساز باشد باید مستقیماً با فضای گشودهشده به همانیدگیها و منذهنیتان بتابد، بنابراین اگر فضا را باز کنید و خورشید زندگی بتابد، شما از نفوذ منذهنی خارج میشوید.
------------------------------------------------------------------------------------------------