✍️ما باید هشیارانه به خداوند زنده شویم. اولین علامتش این است که بهصورت هشیاری، نظارهگر ذهنمان میشویم و فکرهایمان را میبینیم. این کار زمانی صورت میگیرد که ما همواره به خودمان تلقین کنیم چیزی که ذهنم نشان میدهد مهم نیست، دراینصورت خودبهخود در ما فضا باز میشود. این فضاگشایی استعدادی شبیه زبان باز کردن یا راه رفتنِ انسان است و لزومی ندارد که با منذهنی به خودمان فشار بیاوریم که فضاگشایی کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️پس از مدتی که ابیات را تکرار میکنیم، یکدفعه متوجه میشویم که تمام فکرهایمان را میبینیم، بهاینصورت که یک بینندهای در ما فکرها و هیجاناتمان را میبیند و ناظرِ بالا آمدن آنها است، و این اختیار را داریم که هیجانات و دردهایمان را کم کرده و آنها را مدیریت کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️کسی که نیاز به خداوند را حس نکند، برایش درد پیش میآید، پس دردهای ما فقط یک معنی دارد، اینکه نیاز به خداوند و فضاگشایی داریم. هرکس حس نیاز به خداوند داشته باشد، در این لحظه هیچ طمَعی به آن چیزی که ذهنش نشان میدهد ندارد. حس بینیازی به خداوند خیلی خطرناک است، زیرا شخص جذب ذهنش شده و عقل منذهنیاش را عقل میداند، این چنین انسانی بیحاصل است و با تصمیماتش دنیا را ویران میکند. شما بهآسانی از این بیتها نگذرید. از خودتان بپرسید آیا من واقعاً دردسازی میکنم؟ به خودم درد میدهم؟ آخر کسی که به خودش درد میدهد مگر میشود به دیگران ندهد! اگر شما نمیتوانید شبها از فشار دردهای منذهنی بخوابید، آیا این درد را از طریق قرین آگاهانه یا ناآگاهانه در جهان پخش نمیکنید؟ حتماً میکنید. چارهاش چیست؟ چارهاش تسلیم، فضاگشایی و احساس نیاز به خداوند است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️با خداوند بودن این نیست که شما منذهنی را نگه دارید و با تعدادی باورهای مذهبی همانیده بشوید. ما همواره خدا را به دین و مذهب ارجاع میدهیم. دینها به این منظور آمدهاند که ما را راهنمایی کنند، از منذهنی دربیاورند و به فضای یکتایی ببرند. دین آمده به ما بگوید تسلیم شو! اسلام یعنی تسلیم. اصول دیگرِ دین هم مثل توحید، نبوت و معاد همین معانی را دارند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️توحید به این معناست که آنقدر باید منذهنی بسوزد و کوچک شود تا تماماً تبدیل به او بشویم، یعنی هیچچیز از منذهنی نماند، مرکزمان همیشه عدم شود و به بینهایت و ابدیت خداوند زنده بشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️نبوت یعنی خرد زندگی میتواند از انسان اظهار شود. خداوند میتواند خودش، عشقش، صُنعش و هزار چیز دیگرش را از انسان بیان کند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️معاد یعنی هر انسانی باید معتقد باشد و عملاً اجرا کند که در این جهان درحالیکه در این جسم است به توحید عمل کند، یعنی به خداوند زنده شود. هر لحظه برای تکتک ما انسانها فرصت هست که فضا را باز کنیم و به زندگی زنده شویم. قیامت به این معنا نیست که انسان بمیرد برود در آن دنیا به حسابش رسیدگی کنند، همینجا به حسابش رسیدگی میکنند. خداوند هر لحظه منتظر ماست؛ میگوید دلت را عدم کن و برای من بیاور! پس چرا همانیدگیهایت را برای من آوردهای؟!
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️جَفَّالْقَلَم چیست؟
جَفَّالْقَلَم یعنی خداوند این لحظه بنابه سزاواری ما، زندگیمان را هم در درون و هم در بیرون مینویسد. چه موقع ما سزاوارتر هستیم؟ هروقت فضا را بیشتر باز کنیم. وقتی که میزان هشیاری حضور در ما بیشتر شود و روزبهروز هشیاری جسمی کمتر شود، قلم خداوند زندگی ما را لحظهبهلحظه بهتر مینویسد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما زمانی نسبتبه خداوند بیوفا میشویم که مرکزمان جسم است، اگر عدم بشود وفادار هستیم. پس اینکه ما نمیتوانیم با زندگی یکی بشویم، برای این است که جفا میکنیم. چرا بهجای وفا جفا میکنیم؟ برای اینکه مرکزمان جسم است. چرا مرکزمان جسم میشود؟ زیرا آن چیزی که اکنون ذهن نشان میدهد، برای ما مهمتر از خداست، اگر مهمتر از خدا باشد، دراینصورت همۀ زندگیمان بدون خداوند میگذرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️کامیابی این نیست که چیزهای مادی و اینجهانی را بهدست بیاوریم و جمع کنیم. بزرگترین موفقیت ما این است که در این جهان درحالیکه زورگو و بیوفا شدهایم، اکنون درک کنیم که میتوانیم مرکزمان را عدم کنیم، منذهنی را از کار بیندازیم و دوباره از جنس خداوند بشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما مشخص کنید که از جنس شیطان هستید یا آدم؟ اگر به خداوند میگویید تقصیر تو بوده، تو من را به این روز انداختی، از جنس شیطان هستید. اگر مسئولیت قبول میکنید و میگویید من به خودم ستم کردم، پس فضا را باز میکنم، از خداوند عذر میخواهم، بیمسئوليتی و همانیدگیهایم من را به این روز انداخته، دراینصورت شما موفق میشوید. بعضی از افراد قبول نمیکنند که مسائل و دردهایشان را خودشان بهوجود آوردهاند؛ آنها اگر زیر بار نروند، ضرر میکنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما به گوش جان بشنوید که خداوند گفتهاست: «یادم کنید تا یادتان کنم»، برای یاد کردنِ او مشتاقانه فضاگشایی میکنید؛ نه اینکه از خداوند چیزی بخواهید و بگویید من الآن دیگر تو را یاد کردم، نه، این لفظ بهدرد نمیخورد؛ بلکه باید در اطراف آن چیزی که ذهن نشان میدهد فضا باز کنید و نگذارید به مرکزتان بیاید. این فضای گشودهشده یاد کردنِ خداست. همینکه فضا را باز کنید، او آنجاست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️نعمت همین فضاگشایی است، دوباره پیوستن به خداوند است. نعمت آن چیزی نیست که ذهن نشان میدهد. بزرگترین نعمت برای ما که شکر لازم دارد این است که اکنون میتوانیم با فضاگشایی از زندان ذهن رها شویم. فضاگشایی در ابتدا سخت است، بنابراین صبر لازم دارد. یکی از سختیهایش این است که ما پندار کمال داریم و قبول نداریم که اشتباه کردیم، بنابراین به فکرهای اشتباه در منذهنی ادامه میدهیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️علت اینکه ما به زندگیِ بدون خداوند ادامه میدهیم، این است که فکر میکنیم عقل منذهنی برای ما کافی است یا اگر فضا را باز کنیم، خداوند برای ما کافی نیست! ما نمیتوانیم عقل منذهنیمان را کنار بگذاریم. در این مورد تأمل کنید، چرا شما عقل منذهنیتان را کنار نمیگذارید؟ برای اینکه میگویید من به این عقل احتیاج دارم، به کنترل، به مقاومت، به اینکه دیده بشوم احتیاج دارم، من به آن چیزهایی که منذهنی به من داده نیاز دارم، نه شما به هیچکدام نیاز ندارید. از طرف دیگر ما اطمینان نداریم که اگر فضا را باز کنیم، به خداوند زنده شویم، عقل خداوند آنقدر هست که به ما کمک کند؛ میگوییم بهتر است یک مقدار عقلِ خودمان را نگه داریم، اگر خداوند نتوانست زندگیِ ما را درست کند، خودمان آن را درست کنیم، اما اکنون میفهمیم بهدرجهای که عقل منذهنی را نگه میداریم، به خودمان لطمه میزنیم و نمیگذاریم عقلِ خداوند کار کند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر بخواهیم «با او» یعنی با خداوند باشیم، باید زحمت بکشیم. باید قانون جبران را رعایت کنیم. این کار بیهزینه نیست. اینطوری نیست که امروز تصمیم بگیریم با خداوند باشیم، فردا با او بشویم. ابتدا با منذهنی کار میکنیم، بعد آرامآرام میفهمیم که نباید با منذهنی کار کنیم. با تصورات منذهنی نمیشود به حضور رسید، و به خدا زنده شد. باید فضاگشایی کنیم. با اینکه این تصمیمها را میگیریم، اما باز هم چیزهایی وجود خواهند داشت که به مرکز ما بیایند، مخصوصاً که ما دچار آسیبِ قرین هستیم و در ابتدای این راه منهای ذهنی روی ما اثر میگذارند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خیلی از شما که دنبالِ یک راهِ میانبُر هستید، مرتب سؤال میپرسید؛ این کار درست نیست. باید صبور باشید و برنامه را گوش بدهید، این اشعار را تکرار کنید و حواستان به خودتان باشد. باید بدانید که ما پلهبهپله بهسوی تکامل پیش میرویم، اما همیشه یادمان هست که باید در این راه فعال باشیم و روی خودمان کار کنیم تا منذهنیمان را کوچک کنیم. اگر این دفعه یک چیزی که نباید به مرکزِ ما بیاید، به مرکزمان آمد، شاید دفعۀ بعد دیگر نتواند بیاید. اگر یک دردی از درونمان بالا آمد و فکرهایمان را بهکار گرفت، ما را تسخیر کرد، خودمان را گم کردیم، در فکر و درد گم شدیم، دفعۀ بعد همان درد میآید، اما شاید دیگر به مرکزمان نیاید، برای اینکه حواسمان جمعتر از قبل شده و مراقب ذهن و ترفندهایش هستیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما در ابتدا میتوانید یک مقدار فضاگشایی کنید، بیتِ مولانا کمی به شما کمک میکند، حالتان بهتر میشود، بعد مرتب زندگی دردهایتان را از درونتان بالا میآورد، بعد از مدتی درد دیگری را به شما نشان میدهد. شما باید فضاگشایی کنید، همۀ دردها را بیندازید و ایرادهایتان را رفع کنید، نباید از این موضوع فرار کنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند میگوید من برای تو کافی هستم، از هیچکس توقع نداشته باش. لزومی ندارد بین من و تو کسی یا چیزی واسطه باشد؛ اگر فضاگشایی کنی، من به تو کمک میکنم، درون و بیرونت را درست میکنم. تو را شاه میکنم، تو را سیر میکنم، زندگیات را بهار میکنم و همهچیز را هم به تو یاد میدهم.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۷
کافیَم، بدْهم تو را من جمله خیر
بیسبب، بیواسطۀ یاریِ غیر
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۸
کافیَم بینان تو را سیری دهم
بیسپاه و لشکرت میری دهم
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۹
بیبهارت نرگس و نسرین دهم
بیکتاب و اوستا تلقین دهم
------------------------------------------------------------------------------------------------