✍️اگر کسی منذهنی پُر از درد و مسئله دارد، دردهایش را به ما خواهد داد. از قرین پرهیزی نیست. ما شغل داریم و باید کار کنیم، در جامعه زندگی کنیم. در خانهای زندگی میکنیم که اهالیِ خانه منذهنی دارند، شما باید مراقب کیفیت هشیاریتان باشید که به آن حمله نشود. از سینهای به سینهای دیگر از رهِ پنهان که اصلاً ذهن نمیفهمد، شادی، صلاح و جنسِ خداییتِ ما مثل خردورزی به سینۀ دیگر میرود، یعنی از دلی به دل دیگر بدون اینکه ما حرفی زده باشیم، منتقل میشود.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶
از قَرین بیقول و گفتوگویِ او
خو بدزدد دل نهان از خویِ او
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱
میرود از سینهها در سینهها
از رهِ پنهان، صلاح و کینهها
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ابیات مولانا را آنقدر بخوانید و تکرار کنید تا جذب جانتان شود، تا در عمل وقتی اتفاق و چالشی پیش میآید، برایتان جدی نباشد. یکی از چیزهایی که در شما بالا خواهد آمد دردهای گذشتهتان است. ما ناآگاهانه درد ساختیم و آنها را ذخیره کردیم. از پدر، مادر، دوست، معلم و از هرکس دیگری ممکن است رنجیده باشیم، چون همیشه یک چیزی از کسی میخواستیم. هیچ موقع به ما نگفتند نباید از کسی انتظار و توقع داشته باشیم؛ نگفتند اگر رنجش، کینه و خشم در ما باقی بماند، نمیتوانیم وارد فضای یکتایی شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️حضرت رسول میفرمایند: عشقِ تو به اشیا یعنی آن چیزی که ذهنت نشان میدهد، تو را کور و کر میکند. بهطور مثال پول چیزِ خیلی خوبی است، ولی ما نمیتوانیم عاشق پول بشویم. همهویتشدگی با عشق فرق دارد. همهویتشدگی حتی انسانها را بهصورتِ شیء نشان میدهد، مثلاً وقتی با همسر و فرزندمان همهویت میشویم، درواقع آنها را دوست نداریم، بلکه آنها را بهصورت جسم میبینیم، بنابراین باید از طریق فضاگشایی عاشق آنها بشویم، یعنی زندگی ما عاشق زندگی آنها بشود؛ در غیر این صورت بهصورت جسم به مرکز ما میآیند، با آنها همهویت میشویم و درنهایت همهچیز به درد و جدایی ختم میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا اصطلاحاتی مانند ادب، توحید و تعظیمِ خدا را بهکار میبرد، معنیاش این است که در این لحظه ما از عقلِ منذهنیمان استفاده نکنیم، چون این کار در محضر خداوند بیادبی است، بنابراین لحظهبهلحظه باید عقل خدا یا زندگی را بهکار ببریم. توحید یعنی ما قرین خدا و با او یکی میشویم. بهتدریج منذهنی کوچکتر شده و به او تبدیل میشویم، پس توحید خدا این نیست که فقط در ذهنمان باور کنیم که خدا یکی است، بلکه باید منذهنی بهطور کامل از بین برود و ما تماماً از جنس زندگی شویم. ما باید با تلقین به خودمان یاد بدهیم که ذهنِ من دائماً دنیا را نشان میدهد، اما دنیا مهم نیست و همواره زندگی یا خدا مهمتر است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️نسیان چیست؟
چرا مردم بی خدا فکر و زندگی میکنند؟ برای اینکه نسیان و فراموشی به آنها دست دادهاست. نسیان یعنی من از جنسِ زندگی یا خدا هستم، الآن منذهنی دارم، با منذهنیام فکر و عمل میکنم، مینشینم، میخورم، میخوابم، میگویم زندگی در همین چیزها خلاصه شدهاست. شما یک نفر به من نشان بدهید که منذهنی دارد و هر روز ایجاد مسئله نمیکند. در هر مقامی که هست، شاه یا گداست پیوسته مسئله ایجاد میکند. نسیان یعنی فراموشکاری، فراموش کردنِ منظور ما از آمدن به این جهان؛ یعنی هر لحظه یک چیزی از جهان بهصورت وضعیت به مرکز ما میآید. ما از وضعیتها و اخبار آگاه هستیم، اما آگاه نیستیم که آیا فضای من باز میشود؟ من برای چه به این جهان آمدهام؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هرکسی منذهنی دارد، مسئله، درد، دشمن و مانع ایجاد میکند و یک انسان بیحاصل است، بنابراین از طریق قرین بیحاصلی را به همۀ اطرافیانش القا میکند؛ درصورتیکه انسانهایی که از جنس عدم یا زندگی هستند، دائماً مردم را به صبر و فضاگشایی تشویق میکنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️در ما ترازوی هشیاری جسمی و هشیاری حضور هست، هرچه هشیاری حضورِ ناظر بیشتر باشد، منذهنی نزدیک به صفر است. هرچه هشیاریِ جسمی بیشتر باشد، خشم، ترس، رنجش و کینه دارید، احساسِ گناه میکنید، گرفتارِ مقایسه، حسادت، تنگنظری و ترس از آینده هستید، یعنی حضور خداوند در زندگی شما دارد صفر میشود، برای همین بیرمق و بیحوصله هستید و شادی بیسبب ندارید. با ذهن خود میگویید برای چه زندهام و دیگر هیچ انگیزهای برای زنده ماندن ندارید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما اگر حتی یک دفعه فضاگشایی کنید، بگویید آنچه که ذهنِ من اکنون نشان میدهد مهم نیست، بنابراین ترازوی خدا آن را میسنجد، ذرهای وضعتان بهتر میشود و خرد و برکت وارد زندگیتان میشود، البته محسوس نیست، در طی زمان و با صبوری، اوضاعتان بهمرور تغییر میکند.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵
ذرّهای گر جهد تو افزون بود
در ترازویِ خدا موزون بود
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از نظر مولانا آفریننده بودن یعنی برای وضعیت این لحظه فکر جدید بیافرینیم، بهطوری که حتی فکر یک لحظۀ قبل را هم قبول نداشته باشیم. ما فکرها و باورهای دو هزار سال پیش را در مرکزمان گذاشتهایم، به آنها چسبیده و همانیده شدیم. ادعای دینداری میکنیم، ولی کافر شدهایم. ما یاد گرفتیم بی خداوند، یعنی بدون آگاهی از خدا باشیم، بنابراین همۀ ما بهصورت شخصی و خانوادگی بهطور کلی در جامعۀ جهانی گرفتار بحران هستیم. هیچکس در درونش خلّاق نیست، بلکه با وضعیتها همانیدهاست.
------------------------------------------------------------------------------------------------