برنامهٔ شمارهٔ ۹۵۹ بخش چهارم

منتشر شده در 2023/08/19
12:02 | 12 نمایش ها

✍️تبدیل شدن به هشیاری حضور راحت نیست، زیرا ما به دردسازی و مسئله‌سازی در ذهن عادت کرده‌ایم و مدام در معرضِ من‌های‌ذهنی نیز هستیم. بنابراین باید به اهمیتِ قرین در زندگی‌مان بسیار توجه کنیم و از منِ‌ذهنی خودمان و دیگران پرهیز کنیم و مرتباً فضاگشایی و مرکزمان را عدم کنیم. خواندن و تکرار ابیات مولانا در روز، خیلی می‌تواند به فضاگشایی ما در اطراف اتفاق این لحظه کمک کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما باید مرتب خودمان را زیرنظر داشته‌ باشیم، و لحظه‌ای از کار بر روی خود غافل نشویم. اگر اتفاقی به تعبیر ذهنمان ناخوشایند، پیش آمد و یا کسی به ما چیزی گفت که دردِ ما بالا آمد، اهمیت ندهیم و مشغول فضاگشایی باشیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️آیا ما فرداً و جمعاً در مسیری قدم برمی‌داریم که درد جدید ایجاد نکنیم؟ آیا در پی ذوب کردن دردهای قدیمی هستیم؟ آیا شما به‌طور‌‌‌‌ فعالانه در‌صدد بخشیدن رنجش‌های گذشته و پایین آوردن خشمتان هستید؟ اگر این‌گونه عمل نمی‌کنید و فقط مواقعی که به این برنامه گوش می‌دهید و یا اشعار مولانا را می‌خوانید، کمی آرام می‌گیرید، شما پیشرفت نمی‌کنید. این آموزه‌ها برای این هستند که شما در زندگی شخصیِ‌تان به آن‌ها عمل کنید، و به‌طور جدی درصددِ کنار گذاشتنِ من‌ذهنی‌‌تان برآیید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما باید زندگی را در دیگران ببینید، و بهترین خدمت به دیگران این است که از کنار مردم رد بشوید و من‌ذهنی‌شان را بالا نیاورید. شما اگر هر لحظه فضاگشایی‌ کنید و مراقب باشید، من‌های ذهنی را نمی‌شورانید یعنی آن‌ها را تحریک نمی‌کنید که دیو درونشان بالا بیاید و به شما لطمه بزند. این موضوع را هرکسی که حقیقتاً می‌خواهد به زندگی زنده شود، باید رعایت کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا می‌گوید چرا خام مانده‌ای؟ چرا از این چیزهایی که ذهنت نشان می‌دهد و مربوط به بیرون است، زندگی و خوشبختی می‌خواهی؟ ذات تو خداست، زندگی است‌. اصلاً تو از جنس شادی هستی. برای چه شادی را در درون خودت پیدا نمی‌کنی و آن را از چیزهای بیرونی می‌خواهی؟ چطور ممکن است که پول، خانه، سواد، زیبایی ظاهری، به آدم زندگی و آرامش بدهد؟ چرا این‌قدر چقدر خام هستی؟ تا کِی می‌خواهی بُت‌پرست باشی و این‌گونه عمل کنی؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما مراقب باشید که قانون جبران را چه مادی و چه معنوی همیشه انجام دهید، مگر می‌شود کسی زحمت نکشد و بهای چیزی را که می‌خواهد نپردازد، اما به خواسته‌اش برسد؟ شما خودتان مسئول تغییر خود هستید و نباید این بهانه را بیاورید که تا دیگران تغییر نکنند من هم‌ نمی‌توانم تغییر کنم، این فریب ذهن است. آیا اگر دیگران تغییر کنند، شما هم تغییر می‌کنید؟ آیا اگر شما نخواهید، دیگران می‌توانند شما را تغییر بدهند؟ شما حتی نمی‌گذارید خداوند شما را تغییر بدهد، پس چطور انتظار دارید دیگران شما را تغییر بدهند؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان‌ها با تعداد‌‌‌ زیادی همانیدگی‌، درد و باور‌ هم‌هویت هستند که بعضی‌ از آن‌ها پنهان هستند و بعضی مواقع بالا می‌آیند و در بیشتر مواقع هم دیده نمی‌شوند. بنابراین باید کاملاً حواستان جمع باشد و تمرکز را از روی خود برندارید، تا وقتی این درد‌ها بالا می‌آیند، به دام آن‌ها نیفتید و با هشیاری‌تان آن‌ها را ببینید. شما باید ناظرِ ذهنتان باشید تا درد‌هایتان شما را زیر سلطه قرار ندهند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما باید در حالت‌ آرامش با خودتان قراری بگذارید و بگویید، درست است که من دارم روی خودم کار می‌کنم و الآن حالم خوب است و آرام هستم، ولی اگر یک روز «قضا» چالشی برای من پیش‌ آورد تا دردهای پنهانِ درونم را به من نشان بدهد، آن‌‌ موقع فضاگشایی خواهم‌ کرد، و واکنش نشان نخواهم داد؛ فقط نظاره‌گر می‌مانم و صبر می‌کنم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما هر لحظه باید از خودتان سؤال کنید آیا من آمادۀ رسیدن به حضور هستم؟ آیا از این شاخه به آن‌ شاخه می‌پرم و وقتم را تلف می‌کنم، یا هر لحظه فضاگشایی می‌کنم و متعهّد به مرکزِ عدم هستم؟ باید آگاه باشیم که تنها راهِ نجات ما فضاگشایی است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان برای به‌دست آوردن دانش دو منبع دارد: یکی سبب‌سازیِ ذهن است که از من‌ذهنی سرچشمه می‌گیرد؛ دیگری فضای گشوده‌شده است که از طرفِ خدا یا زندگی می‌آید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما می‌ترسیم با عدم کردن مرکزمان، فرو بریزیم و همه‌چیز را از دست بدهیم؛ در ابتدا ترسناک است اما نباید بترسیم، زیرا تنها پناه و پشتیبان حقیقیِ انسان، عدم است و خرد زندگی از آن‌جا می‌آید و به ما کمک می‌کند.

مولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۲

جمله عالَم زین غلط کردند راه

کز عَدَم ترسند و، آن آمد پناه

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر زندگی شما خراب، مغشوش و پر از درد است، اگر واقعاً در فکرها و دردهایتان گم شده‌اید، حداقل شروع به گفتن نمی‌دانم کنید. نمی‌دانم را یاد بگیرید. مهم‌ترین درس‌ ما در زندگی، می‌دانم نیست، بلکه یاد گرفتن نمی‌دانم است. ما به اشتباه فکر می‌کنیم خیلی می‌دانیم و عیب‌هایمان را نمی‌بینیم و نمی‌شناسیم؛ به همین دلیل نیازی به کار کردن روی خودمان نمی‌بینیم. توجه به این مطلب بسیار مهم است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما مسخرۀ چیزهای بیرونی شده‌ایم. چیزهای بیرونی که تغییر می‌کنند، احوال ما هم تغییر می‌کند؛ درواقع ما مسخره چیزهایی می‌شویم که ذهنمان نشان می‌دهد. آیا درست است انسان که بهترین خلقت خداوند است، مسخرۀ چیزها شود؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️بسیاری از شما این تجربه را دارید که وقتی به مسافرت می‌روید، در ابتدا می‌گویید این‌جا چقدر جای خوبی است، اما دو‌سه روز که می‌گذرد، از آن‌جا سیر می‌شوید و با این‌که قرار بود یک هفته در آن‌جا بمانید، می‌گویید دیگر کافی است و برمی‌گردید. ذهن هم چنین چیزی است. مدام برای حس کردن زندگی، از چیزی به چیز دیگر می‌پرد، اما نمی‌داند که زندگی در شرایط، وقایع و چیزهای بیرونی نیست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️پول چیز خوبی است، زیرا امکانات را فراهم می‌کند، هیچ هم بد نیست، اما عشق به پول بد است. وقتی پول برای شما مهم شود، بتواند به مرکزتان بیاید و برای آن حرص بزنید‌، دیگر شما زیر سلطۀ پول قرار می‌گیرید و برحسب آن می‌بینید. به هرکسی می‌رسید ارزیابی می‌کنید که این شخص چقدر می‌تواند به من پول بدهد؟ آیا می‌تواند پول من را زیاد کند؟ پس برای من آدم مهمی است، اگر نمی‌تواند اصلاً برای من اهمیتی ندارد. وقتی انسان مدام برحسب یک‌چیزی فکر کند، از آن جنس می‌شود و هویت اصیل خود را که مرکز عدم است، می‌پوشاند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر انسان خالصانه از زندگی کمک بخواهد، با خودش بگوید دیگر از بازی‌های من‌ذهنی‌ خسته شده‌ام. من درد دارم و این درد‌ها را زندگی باید شفا بدهد نه سبب‌سازی ذهن، به‌زودی زندگی قدم‌به‌قدم راه را به او نشان می‌دهد و او را از بند من‌ذهنی رها می‌سازد.‌

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند هر لحظه می‌خواهد به ما کمک کند، اما ما اجازه نمی‌دهیم. ما باید شرایطی پیش بیاوریم که خداوند بتواند به ما کمک کند. هرچقدر من‌ذهنی ما در این لحظه کوچک‌تر باشد، امکان این‌که زندگی به ما کمک کند بیشتر است.