برنامهٔ شمارهٔ ۹۵۹ بخش سوم

منتشر شده در 2023/08/19
14:13 | 17 نمایش ها

✍️مولانا می‌گوید خاکِ بی‌ارزش بر سرِ آدم‌هایی که من‌ذهنی دارند. این آدم‌ها خودشان برای خودشان مسئله درست می‌کنند و گردن دیگران می‌اندازند و نمی‌دانند که من‌ذهنی دارند، نمی‌دانند که از صُنع و آفریدگاری خدا استفاده نمی‌کنند، نمی‌دانند که خداوند از جنس شادی‌ است. این‌ها یک بافتِ من‌ذهنی دارند و می‌گویند که ما همین بافت هستیم و دائماً مسئله‌سازی، مانع‌سازی، دشمن‌سازی و دردسازی می‌کنند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️این خیلی مهم است که شما بدانید اتفاقات را باید با مرکز عدم و فضای گشوده‌شده خلق کنید، نه این‌که احوال دنیا احوال شما را تعیین کند. کسی که اتفاق برایش مهم است، دراثر مقاومت اتفاق به مرکزش می‌آید و زندگی‌اش براساس آن‌ رقم می‌خورد، بنابراین خودش هم دائماً اتفاق می‌افتد. ترسیدن ما هم به همین دلیل است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خشم چیست؟

خشم هیجان بسیار مخربی‌ است که وقتی یک همانیدگی را از دست می‌دهیم یا به‌دست نمی‌آوریم، به ما دست می‌دهد. خشم همه‌چیز ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، بدن ما را خراب می‌کند، فکر کردن ما را مختل می‌کند، اما با وجود این، خشم در بین مردم بسیار متداول است. ما همه‌مان باید مواظب خشممان باشیم. حتی یک‌ بار خشمگین شدن در سال هم زیاد است. وقتی یک نفر خشمگین است، شما فضا را باز کنید، چیزی نگویید و لبخند بزنید، یک‌دفعه می‌بینید که عصبانیت شخص مقابل فروکش می‌کند، مخصوصاً در مورد همسرتان این موضوع را رعایت کنید. شما در این وضعیت ظاهراً مغلوب به‌نظر می‌آیید، ولی درواقع غالب هستید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️حرص چیست؟

حرص اشتیاق من‌ذهنی‌ برای به‌دست آوردن چیزی‌ است، که فکر می‌کند اگر آن چیز را به‌دست بیاورد زندگی‌اش بیشتر می‌شود یا به زندگی می‌رسد. پس بنابراین دیگر هیچ پرهیزی ندارد. می‌تواند ظلم کند، آدم بکُشد، دروغ بگوید، ناراستی کند، تا بتواند آن چیز را به‌دست بیاورد. همۀ این‌ها به این علت است که با دید خودش فکر می‌کند اگر آن چیز را به‌دست نیاورد زندگی‌اش زندگی نمی‌شود. این حرص دائماً به‌صورت زیاده‌خواهی ادامه دارد. حتی اگر شما آن چیز را به‌دست بیاورید، باز هم می‌خواهید آن را زیادتر کنید. اکنون خوب نگاه کنید ببینید آیا شما در زندان حرص هستید؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️بیم و اندوه دو خاصیت من‌‌ذهنی‌ است و هرکسی‌ که می‌ترسد و اندوهگین است، واقعاً ایمان ندارد و از جنس من‌ذهنی‌ است. در قرآن چهارده‌ آیه هست که تقریباً مضمون همۀ آن‌ها این است که هرکسی می‌ترسد و اندوهگین است، ایمان ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی مانند یک لنگر ما را متوقف کرده و نمی‌گذارد حرکت کنیم. می‌بینید که در مدیریت کارهای‌ روزمرۀ زندگی‌مان هم مانده‌ایم. هرکس چندین مسئله برای خودش درست کرده و مدام دنبال حل این مسائل است. مسائلش تمامی ندارد و نمی‌داند که تمام مسائل را خودش به‌صورت فردی و جمعی به‌وجود آورده‌است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مردم به‌خاطر داشتن ناموس و پندار کمال می‌خواهند دیگران بدانند که آن‌ه‍ا دانشمند هستند، خودشان را ذلیل و بدبخت کرده‌اند و هرجور حقارت را قبول می‌کنند، درحالی‌که خودشان هم می‌دانند هیچ چیزی نمی‌دانند. همۀ این کارها برای این است که بتوانند از این جهان یک چیزی قرض کنند تا براساس آن پُز بدهند، من درست کنند و خودشان را برتر از دیگران نشان بدهند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما به خودتان نگاه کنید، ببینید آیا برای خودنمایی چیزی از دنیا قرض کرده‌اید؟ اگر این‌طور است، اکنون آن‌ها را دور بیندازید. تمام طلا و جواهراتِ گران‌قیمتی که مردم به خودشان آویزان می‌کنند، همه را از دنیا قرض کرده‌اند. وقتی می‌گویند این جواهر چندین هزار دلار ارزش دارد، به چه معناست؟ یعنی این‌که من آدم مهمی هستم. در‌حالی‌که این‌ مسائل خیلی سطحی هستند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️از این لحظه بهبعد بگویید، این چیزی که تاکنون ذهن به من نشان می‌داد، بر طبق آن می‌دیدم و براساس آن بلند میشدم را دیگر کنار می‌گذارم. فضا را باز میکنم و این چیزی که ذهنم نشان می‌دهد را بی‌اهمیت می‌کنم، اما چگونه؟ به‌ این‌ صورت که دیگر خودم و فکرهایم را جدی نمیگیرم. اگر کسی خودش و فکرهایش را جدی نگیرد، ناموسش پایین می‌آید. هر وقت فکرهای همانیدۀ خودمان را جدی میگیریم، حرفهای مردم به ما برمیخورد. ما میدانیم در این فضایِ همانیده به هر جهتی که برویم شکست می‌خوریم و هیچ راهی به‌جز فضاگشایی برایمان وجود ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما در سبب‌سازی می‌گوییم ای کاش این کار را می‌کردم، اگر آن کار را نمی‌کردم، این‌طوری نمی‌شد! بنابراین از کارمان پشیمان میشویم، مثلاً می‌گوییم چرا این مِلک را خریدم؟ ضرر کردم. چرا این سهام را خریدم؟ چرا با این شخص ازدواج کردم؟ اگر با فرد دیگری ازدواج کرده بودم، زندگی‌ام بهتر میشد، و هزاران چراهای دیگر. مولانا به ما میگوید، باید بهطور کلی از سبب‌سازی من‌دار بیرون بیایید، فضا را باز کنید و عقل و خرد کل را به‌کار بگیرید، چون اگر آن کار را هم میکردید، یکجور دیگر اشتباه میکردید و یک ضرر دیگر به شما میخورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️منذهنیِ ما دودش از نورش بیشتر است. چیزی با آن نمی‌بینیم، اگر دودش از حد بگذرد دراینصورت دیگر این خانه تاریک میشود. خانۀ خیلی از ما انسانها تاریک است، هیچچیزی نمیبینیم، نمیبینیم مسائل ما چگونه ایجاد میشود، چه کسی ایجاد میکند، داریم چکار میکنیم، با چه چیزی همانیده شدهایم، چرا این درد ایجاد شد؟ چرا بین من و همسرم دعوا میشود؟ چرا من حسود هستم؟ هیچکدام از اینها را متوجه نمی‌شویم. نمی‌دانیم که خودمان را بهصورت جسم درآورده‌ایم. نه اتفاق را میفهمیم و نه آثارِ آن را. چرا درست نمیبینیم چه بلایی سرمان آمده؟ برای اینکه به ذهن افتاده‌ایم و دود من‌ذهنی از حد گذشته‌است. در دردها و فکرهایمان گم شده‌ایم. مولانا می‌گوید باید دود را کمتر کنی، اگر فضاگشایی کنی، دود من‌ذهنی‌ات کمتر میشود.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۶

جانی‌ست چون شعله، ولی دودش ز نورش بیشتر

چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا

گر دود را کمتر کنی، از نور شعله برخوری

از نورِ تو روشن شود هم این سرا، هم آن سرا

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما باید پخته و بالغ بشویم، بلوغ عاطفی پیدا کنیم، روزبه‌روز فضا را باز و همانیدگی‌ها را کم کرده، خودمان را آزاد کنیم. ما هرچه به فضای گشوده‌شده زنده‌تر شویم، این فضا وسیع‌تر می‌شود، از جنس هشیاری خالص شده و از همانیدگی‌ها آزاد می‌شویم، این‌گونه ما پخته‌تر می‌شویم. اگر اکنون بیست‌ درصد هشیاری حضور، هشتاد درصد هشیاری جسمی داریم، روی خودمان کار می‌کنیم و از خشم، ترس، آشفتگی و خاصیت‌های دیگرِ من‌ذهنی دور می‌شویم و مانند برهانِ محقق، نور می‌شویم و مرتب درصد هشیاری حضور را نسبت‌به هشیاری جسمی زیادتر می‌کنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۱۹

پخته گرد و، از تغیُّر دور شو

رو چو بُرهانِ مُحقِّق، نور شو

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر ما رفیقِ این خاصیت من‌ذهنی باشیم که به‌طور خودکار و اتوماتیک تندتند از یک فکر همانیده به فکر همانیده دیگر بپریم، و فکر کنیم که می‌توانیم مسائلمان را با این روش حل کنیم، اشتباه می‌کنیم چون با این کار فقط مسئله ایجاد می‌کنیم. مولانا میگوید وقتی تو من‌ذهنی را ادامه بدهی و از طریق همانیدگی‌ها نگاه کنی، چگونه می‌توانی خاصیت خداگونگی را در خودت و انسان‌های دیگر ببینی؟

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳۹۸

چون رفیقی وسوسۀ بدخواه را

کِیْ بدانی ثَمَّ وَجْهُ‌الله را؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا اَنصِتوا را این‌گونه تفسیر می‌کند، می‌‌گوید اگر خداوند می‌خواهد تو را به‌عنوان کتاب بخواند، تو با ذهنت نخوان. تندتند حرف نزن. در حرف زدن از خدا پیشی نگیر، بلکه ساکت باش! دراین‌صورت ممکن است مورد لطف و رحمت پروردگار واقع بشوی و او قرآن تو را بخواند و شاید موفق بشوی.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اسباب و ابزار خاص رسیدن به خدا همین فضاگشایی است. این فضا موقعی باز می‌شود که حرف نزنیم، و به این منظور نباید آن چیزی که ذهن نشان می‌دهد برایمان مهم باشد، اگر برای ما مهم شود، به مرکزمان می‌آید و شروع به حرف زدن می‌کنیم؛ مرکزمان مدام عوض شده و به‌صورت حرف در ما ظاهر می‌شود، بنابراین باید پیوسته فضا را باز کنیم و اجازه ندهیم چیزی به مرکزمان بیاید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️پیشنهاد می‌کنم که شما در آوردنِ عدم به مرکزتان و سپردنِ فکر و عملتان به‌دستِ زندگی کوتاهی نکنید. به این آموزش‌ها عمل کنید. مبادا عقلِ من‌ذهنی دوباره شما را متقاعد کند، دچارِ ناموس و پندارِ کمال بشوید، دراین‌صورت بعد از چندین سال کار روی خودتان، شکست می‌خورید؛ سرنگون می‌شوید، یعنی به نتیجه نمی‌رسید. اگر شما فضا را باز کنید، سَرِ خداوند، عقل و خرد زندگی سَرِ شما می‌شود؛ اگر فضا را ببندید، مقاومت کنید، عقلِ من‌ذهنی‌ عقل شما می‌شود. ما به این دلیل سرنگون می‌شویم، به نتیجه نمی‌رسیم، و شکست می‌خوریم که از عقل خداوند دور می‌مانیم و در کارهایمان از من‌ذهنی و عقلش استفاده می‌کنیم. بدون کمکِ خداوند و تنها پیش‌ می‌رویم، بنابراین موفق نخواهیم شد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۱

سرنگون زآن شد، که از سَر دور ماند

خویش را سَر ساخت و تنها پیش راند

------------------------------------------------------------------------------------------------