برنامهٔ شمارهٔ ۹۵۹ بخش اول - قسمت دوم

منتشر شده در 2023/08/19
14:56 | 16 نمایش ها

✍️ما قبل از آمدن به این جهان اول از جنس خدا، بی‌نهایت و ابدیت بودیم، در این جهان من‌ذهنی ساختیم، بعد با فضا‌گشایی‌ مرکز را عدم کردیم و عدم نگه داشتیم، تا دوباره تبدیل به آن هشیاری اولیه شدیم؛ یعنی دوباره آگاهانه از جنس خدا شده و در این لحظه ساکن شدیم، درحالی‌که جسم داریم، ولی آگاهانه به بی‌نهایت و ابدیت او ساکن و زنده هستیم؛ در این حالت اگر مرگ جسمی برای ما اتفاق بیفتد، ما می‌مانیم، نمی‌میریم؛ چرا؟ ما علتش را نمی‌دانیم. شاید بپرسید فایدۀ این کار چیست؟ با این ذهنی که ما داریم، همه‌اش می‌گوییم این فکر و این کار برای چیست؟ پول بیش‌تری درمی‌آید؟ خانه‌مان بزرگ‌تر می‌شود؟ راحتی‌مان بیش‌تر می‌شود؟ این به چه درد می‌خورد؟ حضور به چه درد می‌خورد؟ این سؤالات مربوط به ذهن مادی است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️منظور آمدن ما از آمدن به این جهان این است که هشیارانه به بی‌نهایت و ابدیت خداوند زنده شویم،‌ آیا شما از این مقصود و منظور آگاه هستید؟ می‌توانید به این مقصود برسید؟ اگر شما واقعاً روی خودتان کار کنید و این آموزش را قبول داشته باشید، خواهید دید که روزبه‌روز وضعیت‌های زندگی‌تان بهتر و آسان‌تر خواهد شد، اما شما باید به این موضوع مهم توجه داشته باشید که ما نمی‌آییم فضاگشایی کنیم، از جنس عشق بشویم که فقط درد را کم کنیم، وضعیت‌ها بهتر بشوند و راحت‌تر زندگی کنیم. برای این فضا‌گشایی‌ می‌کنیم که به خداوند زنده شویم و مجدداً با او به وحدت برسیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️بعضی‌ها می‌گویند من خیلی پیشرفت کردم، دیگر غیبت نمی‌کنم، ایراد مردم را نمی‌گیرم، رابطه‌ام با همسرم، با فرزندانم بهتر شده، بله، اما این‌ جزو فرع مسئله است، یعنی ما هدف‌ها و تغییر وضعیت‌های مادی را می‌خواهیم بهتر کنیم. برای شما منظور این است؟ اگر منظور این است، پس شما می‌خواهید یک من‌ذهنی تربیت‌شده داشته باشید که آزارش به کسی نمی‌رسد، بالاخره به یک جایی می‌رسیم‌ که به کُنج عافیت می‌خزیم. می‌گوییم ما با کسی کاری نداریم، این‌جا پنهان شدیم، زندگی می‌کنیم، بالاخره می‌میریم، فعلاً که زندگی‌مان این‌طوری راحت است، از آسیب مردم هم در امان هستیم، نه، منظور اصلی ما این نیست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در نوشته‌های مذهبی آمده‌است: خداوندا، فقط از تو کمک می‌خواهیم. فقط از تو علم می‌خواهیم، یعنی از ذهن نمی‌خواهیم. ما می‌خواهیم تو ما را هدایت کنی، نه من‌ذهنی! نه همانیدگی‌‌ها! خواندن این‌ها برای چیست؟ برای این است که ما فضا را باز و مرکزمان را عدم کنیم، تا زندگی، خداوند، به ما کمک کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما واقعا به حرف مولانا گوش بدهید و عمل کنید، پس از مدتی خواهید دید که خیلی سهل‌گیر شده‌اید، می‌توانید سهل‌گیری را در زندگی روزمره تمرین کنید، در تمام آن مواردی که نه می‌گفتید، اکنون تمرین کنید بگویید بله. مثلاً فرزندتان ده‌تا چیز می‌پرسد، شما به نُه‌تایَش نه می‌گویید، الآن بگویید بله. به شما فشار می‌آید، برای این‌که این کار بر ضدِّ باورهای همانیدۀ شما است. انتقاد نکنید، انتقاد یعنی مقاومت. تا جایی که می‌توانید موافقت‌کننده باشید، درنتیجه آرام‌آرام می‌بینید که نرم و انعطاف‌پذیر می‌شوید، درحقیقت اصلتان دارد از فرعتان جدا می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️سوز عشق چیست؟

سوز عشق یعنی حالت یکی شدن با زندگی. ما الآن در جدایی هستیم، وقتی فضا را باز می‌کنید، آن فضای گشوده‌شده هم شما هستید، هم خود زندگی، خدا. سوز عشق، ابتدا با درد  هشیارانه همراه است تا فضا‌ به اندازه کافی باز بشود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی به‌تدریج فضاگشایی می‌کنید، یک جایی می‌رسد که دائماً می‌توانید فکر و ذهنتان و همچنین رفتارهای شرطی‌شدۀ خودتان را ببینید، متوجه می‌شوید که ذهنتان می‌خواهد چکار کند، مثلاً می‌خواهد واکنش نشان بدهد و بترسد؛ قبل از این‌که بترسد، واکنش نشان بدهد، شما می‌فهمید و نمی‌گذارید. از روزی که شما این شناسایی را می‌کنید و متعهد به فضا‌گشایی و انعطاف شُدید و می‌گویید آن چیزی که ذهنم نشان می‌دهد مهم نیست، فضای گشوده‌شده برایم مهم است، شما جزو عاشقان هستید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما هر بیتی را که تکرار می‌کنید و معنا را در خودتان می‌سنجید و روی خودتان اعمال می‌کنید، سبب فضا‌گشایی، ساده‌گیری و نرمش در شما می‌شود. خواهش می‌کنم این ابیات را بخوانید و تکرار کنید، ولی دیگر روی یک بیت خیلی نمانید، معنا را دریافت کنید و بگذرید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کسانی که براساس همانیدگی احساس وجود می‌کنند، هر لحظه به‌عنوان یک باشندۀ ذهنی‌هیجانی بالا می‌آیند، پندار کمال و من‌ذهنی دارند، خداوند دمار از روزگارشان درمی‌آورد، یعنی در زندگی‌شان درد ایجاد می‌کند. ما می‌دانیم با من‌ذهنی نمی‌توانیم زندگی‌مان را اداره کنیم. خداوند طالب ماست و می‌گوید به‌سوی من برگرد، به بی‌نهایت من زنده شو، می‌خواهد به ما حالی کند که طالب اصل ماست، طالب من‌ذهنی‌ ما نیست. خداوند به ما ندا می‌دهد که اصلت را از فرعت جدا کن، ادامه دادن به من‌ذهنی دیگر بس است.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۲۱۴

طالب است و غالب است آن کردگار

تا ز هستی‌ها برآرَد او دمار

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️سبب‌سازیِ ذهنی چیست؟

سبب‌سازیِ ذهنی یعنی شما در ذهنتان یک سیستم فکریِ علت و معلولی تأسیس کرده‌اید می‌گویید این سببِ آن می‌شود و همین‌طوری پیش می‌روید. این سبب‌سازی که به‌وسیلۀ من‌ذهنی صورت می‌گیرد، به‌درد شما نمی‌خورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️قرآن فقط برای این آمده که انسان را از سبب‌سازیِ ذهنی بیرون بیاورد، درحالی‌که ما از سبب‌سازیِ ذهنی‌مان دست برنمی‌داریم. درحقیقت ما انسان‌ها نباید در ذهنمان با سبب‌سازی فکر کنیم، بلکه باید فضا را باز کنیم، تا خودِ زندگی به‌وسیلۀ ما فکر کند. زمانی که ما فضاگشایی می‌کنیم، ذهن ساده شده، یک لحظه از گیرِ همانیدگی‌ها رها می‌شود؛ درنتیجه ما می‌توانیم از ذهن ساده‌شده یک چیزی خَلق کنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۰

جمله قرآن هست در قطعِ سبب

عزِّ درویش و، هلاکِ بولهب

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تعظیم و توحید خدا چیست؟

تعظیم خدا یعنی این‌که هرچه زودتر در سن ده‌دوازده‌سالگی ادارۀ امور زندگی شما هم در درون هم در بیرون باید دست قضا و کُن‌فَکان، خداوند، بیفتد، این تعظیمِ خدا است؛ یعنی من‌ذهنی و عقلش متوقف بشود. اگر شما تعظیم خدا را به‌جا می‌آورید و در این لحظه اجرا می‌کنید، یک چیز دیگر را هم باید به‌جا بیاورید و آن توحیدِ خدا است. توحیدِ خدا یعنی ما از جنس خدا هستیم دوباره باید با او یکی بشویم، من‌ذهنی جنس ما نیست. ما این را هم باید بیاموزیم، چون من‌ذهنی جدایی را به ما یاد داده‌است. تعظیم و توحید خدا اصلاً ربطی به دین ندارد. ما از ابتدا از جنس خداوند بودیم، آمدیم به این جهان، دوباره هشیارانه هرچه زودتر تماماً باید از جنس او بشویم، بنابراین من‌ذهنی را باید پیش او‌ بسوزانیم، با من‌ذهنی هم نمی‌توانیم این کار را انجام بدهیم، همۀ این‌ کارها در این لحظه باید صورت بگیرد. پس باید فضا را باز کنیم تا زندگی بتواند ما را اداره کند.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۸

چیست تعظیمِ خدا افراشتن؟

خویشتن را خوار و خاکی داشتن

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۹

چیست توحیدِ خدا آموختن؟

خویشتن را پیشِ واحد سوختن

تعظیم: بزرگداشت، به عظمتِ خداوند پی بردن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر مردم به‌خاطر وسایل منزلشان شب نمی‌خوابند، آرامش ندارند که دزد نیاید آن‌ها را ببرد، چطور ما دچار فراموشی شده‌ایم و من‌ذهنی را که دشمن ماست و قصد نابودی ما را دارد، در درونمان جای داده‌ایم و‌ فراموشش کرده‌ایم؟! چگونه مقصود زنده شدن به خداوند را فراموش کرده‌ایم؟ با این‌که می‌دانیم خواندن ابیات مولانا مفید است، پس از مدتی گوش دادن به گنج حضور آن را کنار می‌گذاریم، دیگر مولانا نمی‌خوانیم، روی خودمان کار نمی‌کنیم و می‌گوییم به‌اندازۀ کافی پیشرفت کرده‌ایم؟! آیا این روشِ کار کردن روی خودمان درست است؟ قطعاً اشتباه و به‌ضرر ماست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان به خدا می‌گوید، ما را مؤاخذه نکن که تو را یا این پیشرفت خودمان را فراموش کردیم و به کار روی خود ادامه ندادیم. ما فراموش کرده‌ایم که باید به تو زنده بشویم! سی‌‌ سال، چهل‌ سال یا پنجاه سالمان شده، همین‌طور من‌ذهنی را ادامه می‌دهیم.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۱

لاتُؤاخِذ اِنْ نَسینا، شد گواه

که بُوَد نسیان به وجهی هم گناه

قرآن کریم، سوره‌ بقره (۲)، آیه ۲۸۶

«... رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ...»

«... اى پروردگار ما، اگر فراموش كرده‌ايم يا خطايى كرده‌ايم، ما را بازخواست مكن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر زندگی به شما کمک کرده تا از یک همانیدگی رها شوید یا برای مدتی از من‌ذهنی برهید، شُکرش این است‌ که دیگر دور آن نگردید و به‌هیچ‌وجه با هیچ انسانی همانیده نشوید، یعنی کسی را به مرکزتان نیاورید. مثلاً وقتی از یک شخصی‌ که ارتباط با او برای شما ضرر دارد، می‌گویید این آدم دشمن من است و از او جدا می‌شوید؛ شُکرِ جدا شدن از این آدمِ خطرناک و مضر این است که دیگر دورش نگردید، یعنی حرفش را نزنید، از بدی‌هایش نگویید، غیبتش را نکنید، حتی اسمش را هم نبرید، اگر هنوز دور آن می‌گردید، پس شُکر نمی‌کنید، مثل این‌که هنوز رها نشده‌اید.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۰

چون رهیدی، شُکرِ آن باشد که هیچ

سویِ آن دانه نداری پیچ پیچ

------------------------------------------------------------------------------------------------