✍️ذهن فضای همانیدگیهاست و به ما درد میدهد، یعنی وقتی منذهنی داریم و همانیدگیها در مرکزمان هستند، به ما درد خواهند داد، حتی اگر ظاهرشان شیرین باشد، مولانا در اینجا به ما یک چاره نشان میدهد. چارهاش این است که ما عاشق بشویم، یعنی در اطراف آن چیزی که ذهن نشان میدهد و دردآلود است، فضا را باز کنیم، از آن فضای گشودهشده، شیرینی، خرد و شادی بگیریم؛ حتی اگر رویداد فعلی که ذهن به ما نشان میدهد، بسیار ناگوار باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️انسان قبل از ورود به این جهان از جنس بیفرمی، از جنس خداست، مرکزش عدم است و صورت مادی ندارد، خدا هم مثل ما انسانها صورت مادی ندارد. پس از ورود به این جهان، کیفیتهای زندگیزا را که عقل، حس امنیت، هدایت و قدرت است و قبلاً از خود زندگی یا خدا میگرفت، اکنون از مرکز همانیدهاش میگیرد. وقتی مرکز انسان همانیده میشود، شروع به فعالیتی بهنام فکر کردن میکند؛ پدر و مادرش به او یاد میدهند چیزهای مهم که سبب بقایش میشوند چه چیزهایی هستند، مثلاً ما در بچگی یاد میگیریم که پدر و مادرمان و اعضای خانواده برای ما بسیار مهم هستند و با آنها همانیده میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️همانیده شدن یعنی چه؟
تجسم تصویر ذهنی چیزهای مهمِ بیرونی و حس هویت تزریق کردن به آنها، همانیدن نامیده میشود، بهموجب این کار همان چیزهای ذهنی مرکز یا دیدِ جدیدِ ما میشوند. قبلاً با دیدِ عدم، با هشیاری نظر میدیدیم. الآن هشیاری ما تبدیل به هشیاری جسمی شده و عقلی که از آن حاصل میشود، عقل جزوی یا عقل منذهنی است و کیفیت چیزهایی که به ما زندگی میدهند مثل عقل، حس امنیت، هدایت و قدرت، عوض شده و مرکز ما تبدیل به جسم میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی چیزهای اینجهانی مرکز ما میشوند، با پریدن از فکری به فکر دیگر یک تصویر ذهنی درست میکنیم که پویاست و دائماً تغییر میکند، ولی با همین تصویر ذهنی یا منذهنی پویا دائماً خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و میخواهیم بیشتر یا برتر از آنها دربیاییم و تصور میکنیم اگر از آنها برتر بشویم، زندگی ما هم از آنها بیشتر میشود و همین موضوع ما را خوشحال میکند که ما میزان همانیدگیهایمان زیادتر از دیگران است. همۀ این تصورات واهی، توهماتِ منذهنی و غلط است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️دردهای منذهنی:
حسادت، تنگنظری، ترس، خشم، حرص، حس سیر نشدن، گرسنگی دائم، حس تأسف نسبتبه گذشته، احساس گناه، حس اضطراب و استرس و نداشتن آرامش، اینها دردهای منذهنی هستند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️جنسیت خدایی ما چندتا خاصیت دارد:
از جنس بینهایت است، خداوند هم از جنس بینهایت است، از جنس بیزمانی یعنی جاودانه است و نمیمیرد، ما مردنی نیستیم، خداوند هم مردنی نیست. یکی دیگر از خاصیتهای خداوند که ما هم آن را داریم، فضاگشایی است. فضاگشایی خاصیت اصلی ماست و بهوسیلۀ منذهنی نمیتواند اداره بشود. فضاگشایی معنیاش این است که آن خاصیت عدمبین و سکوتشنوی ما، فضاگشا هم هست و استعدادی است در انسانها که خودش بروز میکند، مانند زبان باز کردن در کودکان.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما سؤال کنید که آدم چهجوری فضاگشایی میکند؟ فضاگشایی چیست؟ درست مثل اینکه میپرسید، آدم چهجوری زبان باز میکند و حرف میزند؟ یا آدم چهجوری خاصیت فکر کردنش را بروز میدهد؟ هیچکس پاسخ این سؤالها را نمیداند. بهنظر شما توانایی فکر کردنِ فرزندانمان از کجا آمده؟ آیا ما به آنها یاد دادهایم؟ نه، این استعداد فکر کردن پس از مدتی، در بچهها خودبهخود شکوفا میشود، فضاگشایی هم همینطور است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️درست است که میگوییم فضاگشایی یادگرفتنی نیست و نمیشود آن را آموزش داد، اما فضاگشایی به هشیار بودن و ناظر بودنِ شما بر ذهن بستگی دارد، و آن این است که هرچه ذهنتان نشان میدهد لحظهبهلحظه به خودتان بگویید این مهم نیست؛ برای اینکه این چیزی است که ذهنِ من از دنیا گرفته. این خاصیت فضاگشاییِ من خداگونگی است و مربوط به خرد کُل یا خداوندست، قرار بر این بوده که پس از یک مدتی که من عقل منذهنی را داشتم، آن را رها کنم و با عقل خداوند یا عقل کُل کار کنم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی ذهنمان یک وضعیتی را نشان میدهد، نباید مقاومت کنیم. مقاومت کردن یعنی بهجای اینکه انتظار نجات و کمک از زندگی داشته باشیم، از دیگران و چیزهایی که ذهن ما نشان میدهد، کمک میخواهیم، بنابراین استعدادی که در درون ماست و خودش، خودش را شکوفا میکند، در دست خود ما و زندگی است، تنها چیزی که باید شناسایی کنیم، این است که نسبتبه آن چیزی که ذهن نشان میدهد، مقاومت نکنیم. به هرچیزی که ذهن نشان میدهد مقاومت کنیم به مرکزمان میآید و قربانی آن میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر در مرکزتان چیزی باشد که معمولاً ذهنتان آن را نشان میدهد، به شما درد خواهد داد، اما اگر فضاگشایی کنید، جزو عاشقان بشوید، همان چیزی که به شما درد میداد، تبدیل به شیرینی و شادی میشود، اگر شما این موضوع را عمیقاً درک کنید، لحظهبهلحظه بهخودتان یادآوردی کنید و همیشه این تمرین را انجام بدهید، دراینصورت شما بهزودی تبدیل خواهید شد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️فضاگشایی را خود زندگی، خداوند، در شما شکوفا میکند، مثل استعداد حرف زدن، راه رفتن و فکر کردن؛ شما با منذهنی نمیتوانید این کار را انجام دهید. فقط یک چیزی مهم است، اینکه میگویم این شعرها را تکرار کنید، تکرار هر بیتی از مولانا به شما کمک میکند که اتفاق این لحظه را مهم ندانید و همین بهطور نهانی فضا را در درون شما باز میکند. شما با خطکش ذهنیتان نمیتوانید آن را اندازه بگیرید. نمیتوانید بگویید من امروز چقدر فضاگشایی کردم! شما کاری با آن ندارید. آرامآرام خواهید دید که اتفاقات میافتند، اما شما عصبانی و نگران نمیشوید، نمیترسید. اتفاقات تبدیل به شیرینی میشوند؛ بنابراین به این نتیجه میرسیم که هیچ اتفاقی مهم نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اتفاقات را چه کسی بهوجود میآورد؟
اتفاقات را قضا و کُنفَکان، خرد کُل برای ما بهوجود میآورد، تا ما این پیغام را بگیریم که این اتفاق بهترین اتفاقی است که برای من میافتد. همین باید میافتاد تا من این پیغام را بگیرم که باید در اطراف این اتفاق فضاگشایی کنم، پس یک نیروی برتر و یک خرد بزرگتری ما را اداره میکند و میداند چه اتفاقی را در این لحظه بهوجود بیاورد. ما بهخوبی میدانیم در اطراف هر اتفاقی که ذهن نشان میدهد باید فضاگشایی کنیم. با هر مقاومت و فضابندی، هیجانات منفی بهوجود میآوریم. نباید ناله و شکایت کنیم و خشمگین بشویم، بهعبارتی ذهن را نباید بهکار بیندازیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما درست فضاگشایی کنید، دیگر یک چیز ذهنی، فکری به مرکزتان نمیآید که برحسب آن شروع به حرف زدن کنید. ما الگوهای ناله و شکایت، انتقاد و ملامت، دررفتن از زیر بار مسئولیت داریم؛ نباید اجازه بدهیم این الگوها فعال شوند، چون زمانی این الگوها فعال میشوند که یک چیزی از جنس فکر به مرکزمان بیاید، بنابراین شروع میکنیم به فکر کردن برحسب آنها و فضا بسته میشود، پس فضا را باز میکنیم، اگر فضا را بستیم، دوباره یادمان میآید که باید فضاگشایی کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تغییراتِ همانیدگیها بنابه دستور قضا و کُنفَکان، یعنی خداوند صورت میگیرد، مهم نیست ذهن ما چه فکر میکند. حال ما نباید وابسته به ذهنمان باشد. ما نمیتوانیم خودمان را با منذهنی و ابزارهایش اداره کنیم، حالمان خوب است یکدفعه میبینیم بد میشود. یک اتفاقی میافتد که اصلاً انتظار نداشتیم. همۀ اینها را یک نیروی دیگری ایجاد میکند، یعنی بهدستور خرد کل یا خداوند انجام میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما یکدفعه در یک خانوادهای متولد میشویم که پدر و مادرمان عشقی نبودند، ما را مجسمه میدیدند، فکر میکردند این کودک یک مجسمه است که فقط غذا میخورد و اصلاً نیاز به عشق ندارد. درواقع وضعیت بشر همین است، نفهمیده که در منذهنی بیش از حد پیش رفته و از عشق، خداوند، فاصله گرفته و دور شدهاست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما اصلاً نفهمیدهایم برای چه به این جهان آمدهایم. آیا ما به این جهان آمدهایم فقط بخوریم، تولید مثل کنیم، بعد هم زحمت بکشیم این چیزها را جمع کنیم، با همه دعوا کنیم، با خودمان هم بد باشیم و خودمان را فرسوده کنیم، بعد هم بمیریم برویم؟ نه، معنای زندگی کردن این نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------