برنامهٔ شمارهٔ ۹۵۸ گنج‌‌ حضور بخش سوم

منتشر شده در 2023/08/19
10:54 | 14 نمایش ها

✍️ما به‌جای این‌که متواضع باشیم و از بزرگانی مثل مولانا کمک بگیریم، به شنیدن حرف‌های دیگران که من‌ذهنی دارند، علاقه‌مند هستیم و زندگی‌مان را از همینی که هست، خراب‌تر می‌کنیم.

✍️من‌های‌ ذهنی دردساز هستند و می‌خواهند به ما درد بدهند، چه از طریق گفتن چیزی، یا انجام یک عملی یا از طریق قرین شدن با ما؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه آن‌ها را به واکنش وادار نمی‌کنیم، بلکه با فضاگشایی و تأمل برخورد می‌کنیم و مراقب هستیم که آن‌ها ما را به من‌ذهنی دچار نکنند.

✍️بزرگانی مثل مولانا که به زندگی زنده شده‌اند، همواره توصیه می‌کنند که ما نباید هیچ‌چیز و هیچ‌کس را به مرکزمان بیاوریم، زیرا مرکز ما فقط جایگاه خداوند است، نه چیز دیگری.

✍️اگر ما با کسی همانیده شویم، زندگی او را خراب می‌کنیم، او هم زندگی ما را خراب می‌کند و از این رابطه فقط درد برمی‌خیزد. به‌جای این‌که هرکدام فضا را باز کنیم، عیب‌های خودمان را شخصاً پیدا کرده و رفع کنیم و از طریق عشق با هم ارتباط برقرار کنیم، از طریق من‌ذهنی با هم در ارتباط هستیم، چراکه همدیگر را در مرکزمان گذاشته‌ایم و از هم انتظار خوشبختی داریم.

✍️شما به زندگی مردم‌ نگاه کنید، منتظر چه هستند؟ منتظر اتفاقات خوب؛ اصلاً معلوم نیست که این اتفاقات خوب چه هستند؟ به‌جای آن‌که این لحظه به زندگی ارتعاش کنند‌ و هر لحظه خردِ نو‌به‌نوِ زندگی را بگیرند، درعوض به‌دنبال اتفاقات خوب در آینده می‌گردند که از آن‌ها زندگی بگیرند، می‌گویند وضعمان خوب خواهد شد. نمی‌خواهند این لحظه وضعشان را خوب کنند.

✍️اگر ما در این لحظه که بی‌نهایت خداوند است، غمگین باشیم، درواقع گستاخ هستیم و آگاهانه یا ناآگاهانه به خداوند می‌گوییم که تو عقلت نمی‌رسد، زیرا این لحظه آن‌طور که من‌ذهنیِ من می‌خواهد، نیست. غمگین بودن، طلبکار بودن، داد‌ و بیداد کردن، مقاومت کردن و شکایت کردن، در مقابل خداوند گستاخی به حساب می‌آید.

✍️کسی که الآن جوان و نیرومند است، باید از نیرو، فکر و قدرتِ جوانی‌اش استفاده کند، یاد بگیرد، به دیگران خدمت کند، کار کند و مفید باشد؛ اگر این کارها را نمی‌کند، تنبلی می‌کند و وقتش را به بطالت می‌گذراند، درواقع دارد به من‌ذهنی خدمت می‌کند، زیرا تنبلی و سُستی از من‌ذهنی می‌آید نه نیروی خلاق زندگی.

✍️شکر حقیقی آن است که ما لحظه‌به‌لحظه فضاگشایی کنیم، نه این‌که با ذهنمان یک چیز ذهنی را ببینیم که خداوند به ما داده‌ و بگوییم خدا را شکر! نه، این شکر ذهنی است. شکر حقیقی باید با فضاگشایی همراه باشد. برای شکر واقعی باید بگوییم ای زندگی، تو برایم کافی هستی و من به چیز دیگری نیاز ندارم، این‌گونه شکر رعایتِ اَلَست هم هست که من بدونِ این‌که چیزی ذهنم نشان بدهد می‌توانم به‌ تو زنده بشوم و از این‌که با تو یکی شده‌ام شکرگزار هستم، نه به آن چیزی که ذهنم نشان می‌دهد؛ آن را هم می‌بینم، ولی در حاشیه است. معتبر است، ولی برای من مهم نیست. مهم این است که تو در دلِ من هستی.

✍️مولانا به کسانی که به همانیدگی‌هایشان افتخار و برایِشان شادی می‌کنند، می‌گوید ای کسی‌ که براساس یک همانیدگی شکوفا شدی و پُز می‌دهی، مواظب باش که تو در کنارِ بام هستی و هر لحظه امکان دارد که سقوط کنی، پس همانیدگی‌ها را هرچه سریع‌تر از مرکزت پاک کن و از زندگی طلب بخشش کن.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٢١۴۶

بر کنارِ بامی ای مستِ مُدام

پَست بنشین یا فرود آ، وَالسَّلام

مُدام: شراب

✍️تعظیم خداوند چیست؟

تعظیم خداوند یعنی ما باید تمامِ امورمان را با فضاگشایی به مرکز عدم بسپاریم و با سبب‌سازیِ ذهن به‌وسیلۀ من‌ذهنی زندگی‌مان را اداره نکنیم.

✍️هرچه فضا در مرکز شما گشوده‌تر می‌شود، تعظیمِ خدا هم زیادتر می‌شود. در ابتدا برای مثال، شما ده درصد امورتان را به خداوند می‌سپارید و نود درصد هنوز منذهنی وجود دارد، اما آرام‌آرام با تعهد شما به مرکز عدم این درصد بالاتر می‎‌رود و فضای گشوده‌شده در شما زیادتر میشود، به هشتادنود می‌رسد، بالاخره صددرصد میشود و این تعظیم خداوند است؛ آن‌موقع این فضای گشودهشده یک آسمانِ بزرگ میشود، و هرچه این آسمان درون بازتر شود، منذهنی کوچکتر میشود.

✍️شما باید منذهنی را کاملاً صفر کنید. اینکه برای مثال شما بگویید دیگر غیبت نمیکنم، کافی نیست؛ زیرا شما دارید منذهنیِ تربیتشده درست میکنید که آزارش به این و آن نرسد، شما باید به‌طور کامل منذهنی‌تان را از دست بدهید، به‌طوری‌ که چیزی از آن باقی نماند و ادارۀ امورِ زندگیتان را به‌دست خداوند بسپارید.

✍️خداوند از ما انتظار دارد که اقرار کنیم از جنس او هستیم، به اتفاق این‌ لحظه بله بگوییم و از آن زندگی نخواهیم، و در مقابلش مقاومت نکنیم، زندگی‌مان را زیر نفوذ فضای گشوده‌شده ببریم و این فضا را روزبه‌روز گسترش بدهیم، ما باید لحظه‌به‌لحظه این کار را تکرار کنیم و منظور از آمدنمان به این جهان را فراموش نکنیم.

✍️مولانا می‌گوید، فضا را باز کنید و از همانیدگی‌ها زندگی نخواهید، هویت نخواهید؛ خواهید دید که به فراوانیِ خداوند دست پیدا می‌کنید. خداوند دو چیز به ما داده، یکی این‌که ما را گرامی داشته‌، و دیگر این‌که فراوانی‌اش را به ما داده‌. هرکس در زندگی‌ بیرونی‌اش کمیابی را تجربه می‌کند، حتماً شُکرگزار واقعی نیست و قانون جبران را انجام نمی‌دهد. شما قدرِ یک چیزی را نمی‌دانید و آن را زیرِ پا له می‌کنید، دوباره با ذهنتان یک چیز دیگری می‌خواهید که مطابقِ میل من‌ذهنی‌ شماست، ولی با کُن‌فَکانِ زندگی سازگار نیست، این بدبخت‌کننده است.

✍️یکی از مهم‌ترین مواردی که در مسیر زنده شدنمان به زندگی باید رعایت کنیم، صبر است؛ زیرا هیچ‌کس بدون صبر، تأمل و فضاگشایی از دام من‌ذهنی بیرون نرفته‌است.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳

زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَست

حَزم را خود، صبر آمد پا و دست

✍️خداوند فرموده‌است: بندگانی که مشمول یاری و عنایت من قرار گرفته‌اند، بر روی زمین به آهستگی و فروتنی، یعنی تسلیم و فضاگشایی، گام برمی‌دارند. پس خداوند به کسانی کمک می‌کند که در این جهان با فضاگشایی و تأمل، قدم برمی‌دارند.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۴

گفت حق که بندگانِ جفتِ عَوْن

بر زمین آهسته می‌رانند و هَوْن