✍️مولانا میگوید که همهٔ دردهای عارضی ما یعنی دردهایی که بهوسیلهٔ دیدن با هشیاری جسمی و دیدن برحسب چیزهای گذرا بهوجود آمده چاره دارند. برای چارهجویی آنها باید فضاگشایی کرده و کارگاه درونیمان را باز و در اختیار زندگی بگذاریم تا بهکار بیفتد. اگر دردهای عارضی زیادی را انباشتهایم که بهوسیلۀ همانیدگیها و منذهنی به ما تحمیل شدهاند، به این دلیل بوده که فضاگشایی نکردیم، در انقباض و ستیزه با اتفاقات بودیم و بهدنبال چارهجویی از زندگی نبودیم. اگر فضاگشایی کنیم، رحمت ایزدی میآید، اما بیشتر اوقات ما دوباره به ذهن برمیگردیم و کارگاه درونمان را تعطیل میکنیم، دلمان را جای خداوند و کارگاه وفای او نمیکنیم. باید لحظهبهلحظه به «اَلَست» که از روز اول به زندگی گفتهایم از جنس تو هستیم اقرار کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸
گویدش: رُدُّوا لَعادُوا، کارِ توست
ای تو اندر توبه و میثاق، سُست
رُدُّوا لَعادوا: اگر آنان به این جهان برگردانده شوند، دوباره به آنچه که از آن نهی شدهاند، بازگردند.
✍️ما گاه و بیگاه لطف زندگی را با فضاگشایی دریافت میکنیم، ولی دوباره به ذهن برگشته و یک چیز ذهنی را به مرکزمان میآوریم، این کار «رُدُّوا لَعادُوا» است. خداوند میگوید تو لحظاتی با من ارتباط برقرار میکنی، اما دوباره یک چیز ذهنی را به مرکزت میآوری و در این موضوع که لحظهبهلحظه اقرار به «اَلَست» کنی و بگویی از جنس من هستی، سُستی میکنی.
شما نباید بگویید که خداوند بزرگ است و خودش را به مرکز من میآورد، خیر. ما بهعنوان انسان اختیار و قدرت انتخاب داریم. باید با درک خود بگوییم که هیچچیز ذهنی نباید به مرکزم بیاید. من لحظهبهلحظه به «اَلَست» اقرار میکنم، یعنی اقرار میکنم که از جنس زندگی هستم، برای این کار باید مرکزم عدم باشد، و فضاگشا باشم. نمیخواهم در توبه کردن، برگشتن به زندگی و در عدم کردن مرکزم سُست باشم. خداوند همیشه وفا میکند، این ما هستیم که وفا نمیکنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۹
لیک من آن ننگرم، رحمت کنم
رحمتم پُرّست، بر رحمت تنم
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۶۰
ننگرم عهِد بَدت، بِدْهم عطا
از کرم، این دَم چو میخوانی مرا
✍️خداوند به رُدُّوا لَعادُوایِ ما یعنی سست بودن میثاق و توبه و برگشت دوباره به ذهن نگاه نمیکند، به اینکه چرا چرا نمیکنیم و نمیگوییم چرا «رُدُّوا لَعادُوا» میکنیم، نگاه نمیکند، او رحمت میکند. رحمتش پُر است و دائماً بر رحمت میتند. خداوند میگوید من غیر از لطف، مرحمت، کمک و مساعدت به تو کاری نمیکنم، کار من فقط این است. تو همهٔ اینها را رد میکنی! ولی وقتی این لحظه فضا را باز میکنی و من را میخوانی، بهعلت کَرَم خودم دیگر به عهد بد تو نگاه نمیکنم و تو را میبخشم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۴
رحمتی، بیعلّتی بیخدمتی
آید از دریا، مبارکساعتی
✍️لزومی ندارد در سببسازی ذهن بگوییم که من فضاگشایی کردم، اگر فقط فضا را باز کنیم، از طرف خداوند رحمت میآید. رحمتش بدون علت ذهنی است، یعنی نباید با سببسازی ذهن علت پیدا کنیم. بدونِ حتی خدمت کردن، رحمت او میآید. نگوییم فلان کارِ خوب را کردم، درنتیجه خداوند این کار را کرد، خیر. فضا را که باز میکنید در این لحظه که مبارک است، بی علت و بی خدمت از طرف خداوند رحمت میرسد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۴۸۹
گفت آدم که ظَلَمْنا نَفْسَنا
او ز فعل حق نَبُد غافل چو ما
«ولی حضرت آدم گفت: پروردگارا، ما به خود ستم کردیم و او همچون ما از حکمت کار حضرت حق بیخبر نبود.»
✍️با مرکز عدم و فضاگشایی رحمت خداوند میآید، اما او نمیتواند با فضابندی به ما کمک کند، پس مثل حضرت آدم بگوییم تقصیر ما است، ما به خودمان ستم کردیم و دیگر این کار را نمیکنیم، چیزها و دردها را به مرکزمان نمیآوریم. ما فضا را باز میکنیم و از لطف تو برخوردار میشویم. اینکه از لطف و کمک تو برخوردار نشدهایم، به این علت بوده که مرکزمان را جسم نگه داشتهایم.
قرآن کریم، سورۀ اعراف (۷)، آیۀ ۲۳
«قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.»
«آدم و حوّا گفتند: پروردگارا به خود ستم کردیم و اگر بر ما آمرزش نیاوری و رحمت روا مداری، هر آینه از زیانکاران خواهیم بود.»
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۴۸۸
گفت شیطان که بِمٰا اَغْوَیْتَنی
کرد فعلِ خود نهان، دیو دَنی
«شیطان به خداوند گفت که تو مرا گمراه کردی. او گمراهی خود را به حضرت حق، نسبت داد و آن دیو فرومایه، کار خود را پنهان داشت.»
دَنی: فرومایه، پست
✍️شیطان به خداوند گفت که تو مرا گمراه کردی، تقصیر تو است. ما هم زیر بار مسئولیت نمیرویم. میگوییم اگر اکنون هشیاری من، جسمی است و درد دارم تقصیر توست. تو این بلاها را سَرَم آوردی! نمیگوییم من کارگاه را تعطیل کردم، نمیدانستم که باید تو در مرکزم باشی، جسمها را در مرکزم گذاشتم، خوشبختی و زندگی را از چیزها خواستم، درحالیکه باید از تو میخواستم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٣١۴۵
ذرّهای گر جهدِ تو افزون بُوَد
در ترازویِ خدا موزون بُوَد
✍️اگر شما فقط یک بار فضاگشایی کنید، در زندگیِ شما اثر میگذارد، ولو اگر اثرش آنقدر محسوس نباشد، پس اگر جدیت تو در باز کردن کارگاه درونت و فضاگشایی ذرهای افزون باشد در ترازوی خدا سنجیده میشود و اگر این را درک کنی که چیز ذهنی زندگی ندارد، نباید به مرکزت بیاید و اگر بیاید تو را از جنس جسم میکند، پس داری جهد میکنی که چیز ذهنی را ببینی و وقتی به مرکزت آمد، توبه کنی.در توبه و میثاق سُست نباشید و همیشه بدانید که زندگی یا خداوند دائماً درصدد کمک به شما است، این شما هستید که نمیگذارید کمک کند. اگر یک ذرّه جهد تو افزون شود ترازوی خداوند آن را میسنجد.