✍️ما در منذهنی هر کاری میکنیم برای دیگران است، زیرا چیزهایی از بیرون در مرکزمان گذاشتهایم و برای آنها زندگی میکنیم، مانند دلقک بیرونمان مردم را میخنداند ولی درونمان میگرید. برای خودمان یا خدا زندگی نمیکنیم. این موضوع را در خودتان بازبینی کنید که آیا برای خنداندن، راضی نگه داشتن، تأیید دیگران زندگی میکنید؟ یا خیر، مرغ خودتان هستید؟ ما بهعنوان اَلَست و امتداد خداوند، نورِ مستقل هستیم، شایسته نیست دلقک شویم و برای دیگران زندگی کنیم.
✍️خداوند انسان را برای امر مهمی خلق کردهاست. ما را فرستاده که هشیارانه به بینهایت و ابدیت او زنده شویم. انسان باید در مدت کوتاه ده دوازده سال به ذهن رود و سپس کار و رسالت مهم خود را تمام کند، درحالیکه مدتهاست بهصورت دلقک برای نشان دادن و به نمایش گذاشتن خودش زندگی میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۴
ما در این دِهلیزِ قاضیِّ قضا
بهرِ دعویِّ الستیم و بَلیٰ
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۵
که بَلی گفتیم و آن را زامتحان
فعل و قولِ ما شهود است و بیان
دهلیز: راهرو
✍️عمل و گفتار ما یا از منذهنی میآید، یا از فضای گشودهشده. قاضیِ قضا خداوند است. ما نیز اکنون در راهروی ذهن هستیم تا به قاضی یا خداوند بگوییم بله من از جنس تو، از جنس الست هستم. قاضی میگوید همیشه با تو هستم، از من آگاه شو. اگر از من آگاه شوی، حرف و عملت حتماً باید این موضوع را نشان دهد، نه اینکه در ذهن ادعا کنی، ولی برحسب سببسازی زندگی کنی.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۷
چند در دهلیزِ قاضی ای گواه
حبس باشی؟ دِه شهادت از پگاه
دهلیز: راهرو
پگاه: صبح زود، سحر
✍️خداوند به انسان که در راهروی ذهن محبوس ماندهاست میگوید، تا کِی میخواهی از فضای یکتایی دور بوده و در سببسازی ذهن باشی؟ انسان در این راه تمام امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته را از دست میدهد، خود را دچار سختی و مشقّت میکند و در عمل با مغشوش کردن اوضاع زندگی خود میگوید نمیتوانم به فضای یکتایی بروم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۹
از لِجاجِ خویشتن بنشستهای
اندرین تنگی کف و لب بستهای
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۰
تا بِنَدْهی آن گواهی ای شهید
تو از این دهلیز کی خواهی رهید؟
عُتُو: سرکشی، نافرمانی
لِجاج: لجاجت، یکدندگی، ستیزه
✍️مولانا میگوید ای انسان، تو از ستیزه و لجبازیِ خودت، اینجا درون راهرو نشستهای و در این فضای تنگ، دست و لبت بسته شدهاست. ای گواه، ای شهید، ای ناظر که میتوانی ناظر ذهنت باشی، تا زمانی که اقرار نکنی و این اقرار بهوسیلهٔ حرف و عمل تو تأیید نشود، از این ذهن که دهلیز قاضیِ قضا است نخواهی رهید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱
یک زمان کار است بگزار و بتاز
کارِ کوته را مکن بر خود دراز
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۲
خواه در صد سال، خواهی یک زمان
این امانت واگُزار و وارهان
گزاردن: انجام دادن، ادا کردن
✍️اگر درست درک کنیم، در این لحظه میتوانیم تصمیم بگیریم که دیگر سببسازی نکنیم، یعنی آن چیزی که ذهن نشان میدهد، دیگر هیچ زمان به مرکزمان نیاید، درنتیجه فضا باز و بازتر شود، اما ما کار کوتاه یعنی بیرون پریدن از ذهن و زنده شدن به خدا را دراز میکنیم. مولانا میگوید خواه برای تو صد سال یا هزاران سال طول بکشد، باید این امانت که زنده شدن به زندگی و اصل توست را به انجام برسانی. باید همه انسانها درک کنند که در یک لحظه میتوانند اقرارِ «اَلَست» کرده، بگویند ما از جنس خدا بوده و جنس خدا بمانند و به ذهن برنگردند، بههرحال باید این امانت را ادا کنند، زیرا ما آمدهایم به بینهایت و ابدیت خدا زنده شویم، یعنی آمدهایم با او یکی شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما در ذهن شتاب و عجلهٔ منذهنی را داریم. تندتند فکر میکنیم، درد ایجاد میکنیم، و تمام سرمایهمان ازجمله جسم، وقت، فکر، جان ذهنی و امکاناتمان را از بین میبریم. خداوند خطاب به انسانِ مانده در ذهن میگوید، چطور برای از بین بردن سرمایههایت اینقدر سریع عمل کردی، ولی اکنون که میخواهی بهسوی سلامتی بروی و به من زنده شوی، فرصتی پیش آمده که خودت را درست کنی، اینقدر کُند هستی؟!