برنامۀ شمارۀ ۹۹۴ گنج حضور - بخش سوم، قسمت سوم

منتشر شده در 2024/02/24
07:48 | 2 نمایش ها

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۸

غیرِ مُردن هیچ فرهنگی دگر

دَر‌نگیرد با خدای، ای حیله‌گر

✍️دانش و زرنگی ذهنی، از فن‌های من‌ذهنی است ما باید از آن‌ها بگذریم. چه کاری مؤثر است؟ فقط خدمت به خود و دیگران با فضاگشایی. اولین خدمت این است که در این لحظه مسئولیت هشیاری‌مان را به‌عهده گرفته و منقبض نشویم. فقط باید به من‌ذهنی بمیریم و آن را کوچک کنیم. هیچ رفتار و طرح دیگری روی خداوند اثر ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هیچ فکری نباید دوبار تکرار شود. اگر ما با حماقت من‌ذهنی همدیگر را از بین نبریم، شاید یک روزی برسد که انسان‌ها همه از طریق صنع عمل کنند، یعنی من‌ذهنی نداشته باشند، خداوند بیافریند، این کار ایده‌آل است. اما الآن من یک من‌ذهنی دارم، یک من‌ذهنی از شما تجسم می‌کنم، من‌ذهنی من به من‌ذهنی شما حرف می‌زند، من‌ذهنی شما هم به من‌ذهنی من گوش می‌کند و بالعکس. هیچ‌کدام حرف‌های یکدیگر را نمی‌فهمیم، با هم اختلاف داریم، اختلافات را جدی می‌گیریم، با هم به ستیزه بر‌می‌خیزیم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

قرآن کریم، سورۀ ذاریات (۵۱)، آیۀ ۵۶

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ.»

«جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‌ام.»

بنابراین پرستش این نیست که انسان‌ها به‌عنوان من‌ذهنی بنشینند عبادت کنند، پرستش این است که اجازه بدهند او از طریق همه‌چیز صحبت کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️زندگی از طریق همه‌چیز صحبت می‌کند جز انسان. انسان می‌گوید من خودم می‌توانم صحبت کنم، درصورتی‌که پر از ترس و نگرانی است. آیا شما میزان ترسی را که انسان در روی زمین ایجاد کرده‌است، می‌بینید؟ ما داریم چکار می‌کنیم؟ همهٔ انسان‌ها درحالی‌که ذاتاً دوست هم هستند، دشمن هم شده‌اند. ما همه از یک جنس هستیم. مگر می‌شود جنس خدا، جنس خدا را خراب کند؟!

✍️شما از خودتان بپرسید آیا من تا حالا مرکزم را عدم کردم؟ خداوند درش را به روی من باز کرده‌است؟ شاید نه. پس ببینید چکار دارید می‌کنید که خداوند اصلاً دری به رویِ  شما باز نمی‌کند؟ پس بدانید همانیدگی با چیزها به درد شما نمی‌خورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کفران یعنی با وجود این‌که شما در این لحظه فرصت دارید فضا را باز کنید، خِرد زندگی را به مرکزتان بیاورید و به عقل کل دسترسی پیدا کنید که عقل کل زندگی شما را اداره کند، منقبض می‌شوید و با دانش پیش‌ساخته، عقل جزوی، و سبب‌سازی همانیده ‌می‌شوید. گذشتن از یک همانیدگی به همانیدگی دیگر، جای  عقل شما را می‌گیرد، این کفران است و شما را به قعرِ جهنم می‌برد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هنر انسان چیست؟ هنر انسان این است که فضا را باز کرده و عیناً به خود زندگی زنده بشود، نه این‌که به ذهن برود و با استدلال در ذهن، حرف زده، تجسم کرده، با نقش‌ها بازی کرده و به آن‌ها دل ببندد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند دنبال شخصی می‌گردد، که در مدت کوتاه از فضای یکتایی خبر بیاورد، یعنی به حضور برسد و به زندگی زنده شود. مثل مولانا که رفته از آن‌ طرف خبر  آورده‌است. ما با من‌ذهنی خودمان را می‌کُشیم و با زحمت زیاد تمام امکاناتمان را نابود کرده و با اضطراب و اَداهای من‌ذهنی می‌گوییم ما نمی‌توانیم، نمی‌توانیم یعنی نمی‌خواهیم به خدا زنده شویم.