✍️دیو یا شیطان در کمین ما است، برای اینکه خونریز است. دیو میخواهد ما را از راه منحرف کند، همچنانکه خیلیها را با زور یا حیله منحرف کرده است. آیا شیطان یا نیروی همانش جهان اجازه میدهد ما موفق شویم؟
شما فکر نمیکنید منذهنی خودتان یا منهای ذهنی اطراف به شما حمله میکنند؟ آیا دلتان نگران حملهٔ دیو هست؟ آیا شما دائماً در پرهیز هستید؟
✍️منذهنی میگوید من لایق رسیدن به خدا نیستم یا توانایی، چُستی، زیرکی و دانایی برای یکی شدن با خدا را ندارم. خداوند میگوید چطور در جمع کردن همانیدگیها و دیدن برحسب آنها اینقدر شتابان حرکت کردی، اما در حرکت بهسوی من ناتوان و نالایقی؟! لعنت بر این شتابت که در رسیدن به همانیدگیها است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۴۷
همچو این خامانِ با طبل و عَلَم
که اُلاقانیم در فقر و عدم
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۴۸
لافِ شیخی در جهان انداخته
خویشتن را بایزیدی ساخته
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۴۹
هم ز خود سالک شده، واصل شده
محفلی وا کرده در دعویکَده
اُلاق: پیک، قاصد
اکنون ما در جهان نگرانی افکندهایم، تمام خبرها ترس ایجاد میکنند. همهٔ منهای ذهنی حتی انسانهایی که جنبهٔ عارفی دارند، سروصدا و ادعا دارند و میگویند ما میرویم از آنور یعنی فضای یکتایی پیغام میآوریم، مرکزمان خالی است و تبدیل به عدم شدهایم، تبدیل به بینهایت خداوند شدهایم، و ادعای شیخی و دانایی در جهان راه انداختهاند، که ما سَروریم، بیایید به ما گوش بدهید. خودشان را سالک و واصل میدانند. این افراد واقعاً واصل نیستند، در این محلِ ادعا محفل باز کردهاند. مولانا میگوید، اگر ما بهعنوان منذهنی نمیخواهیم سالک راه باشیم، چرا اینقدر سروصدا راه انداختهایم؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️منذهنی با فضولی در کار زندگی برای خودش دردسر درست میکند. عدالت عقل کل ایجاب میکند منذهنی تنبیه شود، کما اینکه میبینید با داشتن منذهنی دچار بلا و درد شدهایم، وضعیت ما ایجاب میکند که کتک بخوریم. اگر منذهنی را ادامه دهیم، باید درد بکشیم و تنبیه شویم تا بشکنیم و این هشیاری از ما آزاد شود. ما این راه را هم بهطور فردی، هم بهطور جمعی انتخاب کردهایم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی به رفتار سطحی و حرفهای ما توجه نمیکند، بلکه ارتعاش و رنگ ما را درنظرمیگیرد. درونِ انسانها در بیرونشان منعکس میشود.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۶۴
مشنو این دفعِ وی و فرهنگِ او
درنگر در ارتعاش و رنگِ او
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۶۵
گفت حق: سیمٰاهُمُ فی وَجْهِهِمْ
زآنکه غمّازست سیما و مُنِم
«چنانکه حضرت حق فرمودهاست که باطن اشخاص از ظاهر و رخسارشان نمایان است، زیرا چهرهٔ اشخاص خبردهنده و آشکارکننده است.»
غمّاز: آشکار کنندهٔ راز درون، بسیار سخنچین
مُنِمّ: سخنچین
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️سجدهٔ ما سجده نیست. اگر سجدهمان واقعی باشد، زیبایی این سجده میتواند در صورت ما ظاهر شود. سجدهٔ واقعی که همان فضاگشایی و تسلیم است، در بیرون یعنی در بدن، کار، فکرها و هیجانات ما نیز دیده میشود. منذهنی نمیخواهد با خدا یکی شود، مقاومت میکند و میخواهد از زیرِ بار مسئولیت دربرود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۶۸
بس گُمان و وَهْم آید در ضمیر
کآن نباشد حق و صادق، ای امیر
عقل کُل برای ادارهٔ جهان نظمی دارد؛ نظمش این است که اگر ما منذهنی را ادامه دهیم، دچار درد خواهیم شد. این را در زندگی خودمان نیز دیدهایم. ما بهعنوان منذهنی میگوییم نظم زندگی و عقل کُل نباید ما را به دردسر بیندازد. فکر میکنیم سببسازیها در ذهن باید درست دربیایند و ما دچار درد نشده و بیمراد نشویم. بیمرادیها نیز جزو این تنبیهها و کتکها هستند.