برنامۀ شمارۀ ۹۹۴ گنج حضور - بخش پنجم، قسمت اول

منتشر شده در 2024/02/24
08:17 | 1 نمایش

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۱

زآن‌که حلوا بی‌اَوان، صفرا کند

سیلی‌اَش از خُبْث مُسْتَنقا کند

بی‌اَوان: بی‌موقع

خُبْث: پلیدی، ناپاکی

مُسْتَنقا: پاک شده

✍️حلوا یا شیرینیِ بی‌موقع، صفرا تولید می‌کند، یعنی ضرر دارد. شما تا فضا را باز نکنید و مرکز عدم نشود، مرتب سیلی خواهید خورد. این‌طور نیست که خداوند شیرینی، شادی، آرامش بی‌سبب را در من‌ذهنی به ما بدهد. سیلی یا کتکِ به‌موقع ما را از ضررهای من‌ذهنی جدا می‌‌کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۲

سیلی‌ای در وقت، بر مسکین بزن

که رهانَد آنش از گردن زدن

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۳

زخم در معنی فتد از خوی‌ِ بَد

چوب برگَرد اوفتد، نه بر نَمد

✍️خداوند به‌موقع ما را تنبیه می‌کند. اگر این تنبیه نباشد، ممکن است ما من‌ذهنی را جلوتر ببریم و باعث ضررهای بزرگ‌تری به خودمان و دیگران شویم. درست است که دردمان می‌آید، اما به‌خاطر خوی بدی که داریم، زندگی ما را زخمی می‌کند. به‌طور مثال کسی که نَمَد یا گلیم را با چوب می‌زند، چوب یا کتک را بر گَرد می‌زند، به پتو یا به گلیم که نمی‌زند، قصدش پاک کردن آن است، پس زندگی نیز ما را که امتداد خودش هستیم، تنبیه نمی‌کند، من‌ذهنی را کتک می‌زند تا از ما جدا شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۴

بزم و زندان هست هر بهرام را

بزم، مخلص را و، زندان خام را

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۵

شَقّ باید ریش را، مرهم کنی

چرک را در ریش، مستحکم کنی

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۰۶

تا خورَد مر گوشت را در زیرِ آن

نیم‌سودی باشد، و پَنجَه زیان

شَقّ: شکافتن

✍️خداوند هم مثل پادشاهان بزم و زندان دارد؛ زندانش همین زندان ذهن است، بزمش فضای گشوده‌شده است. بزم برای انسان مُخلص و وفادار است و زندان برای انسان خام. مولانا می‌گوید باید زخم را بشکافی تا چرک بیرون بریزد، من‌ذهنی را شخم بزنی تا دردها بیرون بیایند. شما باید دردهایتان را پیدا کنید و دور بیندازید. اگر چرک را بیرون نکشید و فقط مرهم کنید، دراین‌صورت چرک را در زخم مستحکم می‌کنید که گوشت و وجود ما را می‌خورد، ما همین کار را کرده‌ایم! وقتی درد داریم قرص می‌خوریم، فعلاً با قرص دردهایمان را آرام کرده‌ایم، درحالی‌که در عمق وجودمان دارند ما را می‌خورند. نباید دردها را با دارو و دوا خاموش کرد زیرا آخرسر درد فعال می‌شود، درد باید باشد که ما را تنبیه کند. امروزه ما می‌خواهیم دردها را به‌وسیلهٔ مواد مخدر، الکل، قرص‌های آرام‌بخش، قرص‌های خواب و غیره درمان کنیم که نیم‌ سود دارد، همین ساکت بودن درد به‌صورت موقتی است ولی هزاران زیان دارد، این به چه معنی است؟ یعنی وجودِ من‌ذهنی خرّوب است، اگر به داد خودمان نرسیم، زندگیِ ما را به تاراج می‌برد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هیچ‌کس بدون دانش مولانا نمی‌تواند راحت زندگی کند. ما می‌خواهیم خانواده تشکیل بدهیم، اما بعد از مدتی گرفتاری، دعوا، کنترل، فضای غم و غصه، حرص، غیبت، عیب‌جویی، رنجش، انتقام‌جویی و هزاران گرفتاری دیگر در خانواده می‌بینیم. همسرمان را مثل دشمن‌مان می‌بینیم. خیلی از ما می‌توانیم ایرادهایمان را بنویسیم، ولی آیا حاضر هستیم رفع کنیم؟ نه؛ برای همین مولانا می‌گوید مهم‌ترین کار این است که من‌ذهنی خراب‌کننده را از ریشه بکنید و دور بیندازید.‌

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️این موضوع مهمی است و مولانا هم به آن اشاره می‌کند، می‌گوید شما نباید از مردم فرار کنید. اگر مردم من‌ذهنی‌شان را به معرض نمايش می‌گذارند، فقط مواظب باشید و فضاگشایی کنید‌. این‌ها تمرینی برای فضاگشایی هستند. شما هم مثل مولانا بالاخره عقلی را که دنبالش می‌گردید، پیدا می‌کنید.

حدیث

«لا رَهْبانِیَّةَ فِی الْاِسْلامِ.»

«در اسلام رهبانیت، یعنی كناره‌گیری از زندگی برای رسیدن به آخرت، اصلاً وجود ندارد.»