✍️وقتی شما خشمگین و عصبی میشوید، استرس دارید، حسود هستید، نگران میشوید، حس گناه میکنید، یا مثلاً به کارهای دیگری مثل انتظار و توقع از دیگران میپردازید، یا اصلاً حواستان به یکی دیگر میرود، دراینصورت شما به جدایی از خداوند میافتید و از بهشت بیرون میآیید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️این تعارفات معمولی که ما یاد گرفتیم، مثل چاکرم، مخلصم، من کوچک شما هستم، اینها هیچکدام نشانۀ فروتنی یا تواضع نیست، اینها همه تعارفات منذهنی است. منذهنی نمیتواند فروتن باشد، وقتی در مقابل یک انسان دیگر فروتن است، دارد مسخرهاش میکند، خودش را هم مسخره میکند. آن شخص یک ذره رویَش را زیاد کند، میگوید رویَت را زیاد نکن آقا، من حالا به شما احترام گذاشتم؛ این فروتنی نیست. شما زمانی در مقابل خداوند فروتن هستید که دائماً منذهنیتان را صفر کنید، آن هم بهخاطر زندگی، خداوند؛ زیرا ما باید حول خداوند بگردیم، نه بهخاطر شخصی که الآن میخواهید به او احترام بگذارید، مؤدب باشید.
مراقبه با شکلهای هندسی برنامۀ گنج حضور:
✍️شکلهایی که راجع به آنها توضیح میدهم، گرچه که بعضی از شما ممکن است فکر کنید تکراری است، ولی حاوی مطالبی است که باید تکرار کنید و بدانید، تا منذهنی نتواند شما را فریب دهد. اول باید مکانیزم درست کردن منذهنی را خوب بدانید که چکار میکند. شما باید بهعنوان هشیاریِ ناظر آگاه باشید که دارید قضاوت و مقاومت میکنید. مثلاً بحث و جدل کردن، مقاومت است. از نظر خداوند ما فقط میتوانیم گسترده شویم. هیچ موقع حق نداریم مقاومت کنیم.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷۰
حکمِ حق گسترد بهرِ ما بِساط
که بگویید از طریقِ انبساط
بِساط: هرچیز گستردنی مانند فرش و سفره
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی شما چیزها را در مرکزتان جمع میکنید و فکرشان عقل شما میشود، این انقباض است. وقتی شما مواظب هستید دیگران چه میگویند و ممکن است به شما بربخورد، پس دائماً در حالت انقباض هستید و دور خداوند نمیگردید. کسی که دور خدا میگردد، تمام حواسش به این است که دور او بگردد، کاری ندارد که بیرون چه اتفاقی میافتد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️منذهنی دائماً مقاومت میکند، برای اینکه میخواهد از اتفاقات زندگی بگیرد. هر چیزی که اتفاق میافتد، برایش مهم است، بنابراین به مرکزش میآید. شما بهعنوان امتداد خداوند بگویید هر چیزی که اتفاق میافتد برای من مهم نیست، برای من فقط فضاگشایی و حول خدا گشتن مهم است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر کسی همانیده شود، منذهنی درست کند، به پندار کمال میرسد. پندار کمال یعنی من تصور میکنم کامل هستم. شما ممکن است بگویید من میتوانم منذهنی داشته باشم، تصور هم نکنم کامل هستم، این اصلاً امکان ندارد، پندار کمال در ذات منذهنی است. هر کسی میگوید من کامل هستم، حتی اگر در ظاهر نقصها را اقرار میکند، ولی در باطن بهعنوانِ منذهنی کامل است، برای همین گوش نمیدهد و میگوید من میدانم، میدانم جزو پندار کمال است.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴
علّتی بتّر ز پندارِ کمال
نیست اندر جانِ تو ای ذودَلال
ذودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️پندار کمال، ناموس و درد، به مانند تلهایست که هر لحظه ممکن است در آن گرفتار شوید، خوب دقت کنید ببینید دچار پندار کمال و درد هستید؟ ناموس دارید؟ باید مواظب باشید این سهتا فنی است که منذهنی اجرا میکند و شما را بهعنوانِ اَلَست یا امتداد خدا زمین میزند. ما گول میخوریم، ما هیچکدام کامل نیستیم، اصلاً هیچچیزی نیستیم، هیچکس هم استاد نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما بتوانید دردها را کم کنید، بتوانید واقعاً رنجش، کینه، حسادت، اینجور دردها را که از منذهنی بالا میآید، کوچک کنید، شما پاکباز هستید. نترسید، ناموس را هم صفر کنید، بنابراین دیگر از طریق فنهای منذهنی زمین نمیخورید. ولی مطمئنم که خیلی از ما به یکی از این فنها یا به همه توأماً ضعف نشان خواهیم داد، فنهایی مانند قرین و تمرکز روی دیگران. شما سی روز خودتان را زیر نورافکن خودتان قرار بدهید، بگویید ببینم قرینم کیست؟ و چه اثری روی من میگذارد؟ آیا تمرکزم روی دیگران است یا روی خودم؟