✍️خداوند در این لحظه و در تمام عمر، یک شیوۀ نو دارد که آفرینش جدید است و با ذهن قابل پیشبینی نیست، برای اینکه هیچ کارِ زندگی شبیه به لحظۀ قبل نیست، او خلاقانه و از طریق صنع و آفریدگاری عمل میکند، درحالیکه ذهن برحسب باورهای کهنه کار میکند، بنابراین شیوه و طرح خداوند که از «قضا و کُنفَکان» میآید، هر لحظه شیرینتر و شگفتانگیزتر از لحظۀ قبل است.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۲۲۷
هر لحظه و هر ساعت یک شیوۀ نو آرَد
شیرینتر و نادرتر زآن شیوۀ پیشینش
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شاید اولین چیزی که آدمها با آن همانیده میشوند جسمشان است. پدر و مادر یا خانواده باید ما را از این پدیده آگاه کنند که انسان ممکن است چیزی را به مرکزش بیاورد، برحسب آن ببیند و با آن همانیده شود که این کار درست نیست و به ما صدمه خواهد زد، زیرا خداوند میخواهد آن جنس اولیه یعنی هشیاری حضور را در ما ببیند که همان عدم و بیداری است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تا زمانی که منذهنی هست، دائماً دید غلطش و دیدن برحسب همانیدگیها غالب است و ما بهطور مکرر شکست را تجربه میکنیم، به این دلیل که هر چیزی در مرکز ما باشد، به ما درد میدهد و سبب خرابکاری میشود، انسان دچار شکست شده، جسمش مریض میشود و از هیچکدام از این همانیدگیها نمیتواند زندگی بگیرد، با اینهمه درد و شکست، به نادان بودن خودش هم پی نمیبرَد. بیشتر اوقات تنبیه میشود، درد میکشد و دراثر تنبیه و درد کشیدن، اگر هم چیزی یاد بگیرد، متأسفانه یادش نمیماند، خیلی زود فراموش میکند و دوباره چیزها را به مرکزش میآورد، درواقع ما باید منذهنی و دردهایش را شناسایی کنیم، ناظر کارهایش باشیم، در این راه تعهد و مداومت داشته باشیم تا با کمک زندگی از بند منذهنی رها شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️بعضی از مردم دید غلطشان ایجاب میکند به اینکه فکر کنند شکسته شدهاند و از بین رفتهاند، بهانههایی از این قبیل میآورند که خانوادۀ من بد بوده، جای بدی زاده شدم، چقدر کتک خوردم و درد کشیدم؛ با مطرح کردن این چیزها و با دید غلط، خودشان را در ذهن، دچار جبر میکنند، یعنی من دیگر نمیتوانم خودم را تغییر بدهم، نمیتوانم سالم شوم، درحالیکه وقتی ما مرکز را عدم میکنیم و آفریدگاری خداوند شروع میشود، از طرف زندگی شفا میآید، دردهای ما را شفا میدهد و ما نجات پیدا میکنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️منهای ذهنی دائماً در حال خواستن هستند و از دیگران توقع دارند که چیزهای مادی را به آنها بدهند تا همانیدگیهایشان زیاد شوند، اگر ندهند میرنجند، رنجیدن زیاد آنها را شکسته میکند، مثلاً میگویند دل ما شکسته شده و ما بیچاره شدیم! همۀ ما باید از خواب ذهن بیدار شویم و بدانیم که امتداد خدا دلش نمیشکند و از بین نمیرود، خدا که از بین نمیرود، این دلی که شکسته میشود، دلِ مصنوعیِ منذهنی است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما با فرزند، همسر، با پول، مقام و دانش همانیده میشویم، همۀ اینها به ما درد میدهند و ما را تنبیه میکنند. این دردها به ما میگویند باید فضا را باز کنید و دید غلط منذهنی را ادامه ندهید. متأسفانه دید غلط منذهنی ایجاب میکند که ما با همین روشهای منذهنی که این دردها و گرفتاریها را ایجاد کردهایم، میخواهیم خودمان را درمان کنیم، این کار امکان ندارد بلکه دردهای ما را بیشتر و بدتر میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️یکی از دیدهای غلط منذهنی، نبخشیدن خود و دیگران و گیر کردن در رنجش است. ما نمیتوانیم گذشتۀمان را ببخشیم، درحالیکه وقتی فضا را باز میکنیم، بخشیدن بهطور خودکار انجام میشود، چون با مرکز عدم متوجه اشتباه خودمان و دیگران میشویم، حس مسئولیت میکنیم و فوراً خودمان و دیگران را میبخشیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️با دید غلط منذهنی، ما اثر قرین را بسیار ناچیز میشماریم و با هر کس و هر چیزی قرین میشویم، درحالیکه باید هشیارانه مراقب قرین باشیم، چه منذهنی خودمان و چه منذهنی دیگران، زیرا قرین در زندگی ما بسیار تأثیرگذار است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تا ما ابیات را با دقت نخوانیم، تکرار نکنیم و تمرکزمان روی خودمان نباشد، متوجه نادان بودن خودمان نخواهیم شد. شما نگویید بله مولانا میگوید نادان و احمق، لابد یک عدهای را میگوید، ما که جزو آنها نیستیم، نه اینطوری نیست. هر کسی باید نورافکن را روی خودش روشن کند که من نادان و احمق هستم، اگر نیستم، پس اینهمه درد و خرابکاری از کجا میآید؟ هر کسی باید به خودش نگاه کند، به دیگران هم نگاه کند نه برای انتقاد، عیبجویی یا برتریجویی، بلکه برای فهمیدن ایرادهای خودش، چون وقتی ما پندار کمال درست میکنیم، بهطور کلی از زندگی قطع میشویم و زیر بار نمیرویم، تازه اگر کسی هم ایراد ما را بگوید، چون ناموس داریم به ما برمیخورد، اصلاً نمیخواهیم بشنویم و با آن شخص دشمن میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما درد دارید، اگر میشود شما را عصبانی کرد یا رنجاند، پس شما طمع دارید، اما خداوند میگوید دست از طمع بردارید، چون میخواهد خودش را از شما بیان کند، میخواهد شما خلاق باشید، نمیخواهد به باورهای دو هزار ساله، سه هزارساله بچسبید، همچنین میگوید ای انسان، تو آفریدگار هستی، فکر این لحظه را باید در این لحظه بسازی، فضا را باز کن، به چیزهای پوسیدۀ قدیمی نچسب، تا من از طریق تو خلق کنم، پس شما باید فضا را در اطراف اتفاقات باز کنید، تا مرکزتان عدم شود و خداوند بتواند از طریق شما لحظهبهلحظه چیزهای جدید خلق کند.