مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۰
چون رهیدی، شُکرِ آن باشد که هیچ
سویِ آن دانه نداری پیچ پیچ
پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده
✍️وقتی از قرین و دلدار بد رها میشوید و متوجه میشوید که دلدار شما زندگی و خداوند است، شکرش این است که دیگر آن دانۀ ذهنی را دوباره به مرکزتان نیاورید، دُور آن هیچ نگردید و نزدیک آن نشوید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۶۷
خواب در بنْهادهای بیداریای
بستهای در بیدلی دلداریای
✍️برای منذهنی و هشیاری جسمی، مرکز عدم و فضای گشودهشده مثل خواب است. اگر شما فضا را باز میکنید و مرکز عدم میشود، این از نظر ذهن قابل شناسایی نیست. مرکز عدم و فضای گشودهشده بهوسیلۀ ذهن شناخته نمیشود. وقتی فضا را باز میکنید، عملاً بیدل میشوید، چون دیگر دل و مرکز مادی ندارید. بیدلی همان عاشقی است. هنگامی شما دلدار پیدا میکنید که بیدل شوید و در مرکزتان چیزی نباشد.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۶۹
توانگری پنهان کنی در ذُلِّ فقر
طوقِ دولت بسته اندر غُلِّ فقر
ذُلّ: خواری
طُوق: گردنبند
غُلّ: زنجیر
✍️شما باید قبول کنید که اینهمه انباشتگیِ همانیدگیها ثروت نیست، درحالیکه ما دولت و نیکبختی را در داشتن و همانیدن بیشتر با ذهن میدانیم. منذهنی میگوید من باید دیده شوم، بنابراین برهم زدن پندار کمال و ناموس، برایش خواری و کوچکی دارد؛ اینکه کسی به شما توهین کند و شما فضاگشایی کنید، برای منذهنی خیلی سخت است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۷۲
تا بگفتۀ مصطفی شاهِ نَجاح
اَلسَّماحُ یاٰ اُولِیالنَّعْمیٰ رَباح
«ای صاحبان نعمت، بخشندگی مایۀ سودمندی است.»
نَجاح: رستگاری، پیروزی
✍️هیچگاه به حرف منذهنی گوش ندهید که میگوید اگر فضا را باز کنم، صبر کنم و واکنش نشان ندهم، عقب میمانم، حتماً باید جواب مردم را بدهم، باید جواب دشمنی را با دشمنی بدهم! البته که فضاگشایی، صبر و شکر سخت است، اما بعد از آن گشایش و نعمتهای بیشماری میآید.
بذل و خرج، دادن حق مردم و کسب اعتبار در کار، بهنفع شماست، اما منذهنی میگوید، اگر بدهیام را ندهم، تخفیف بگیرم و کمتر خرج کنم، میتوانم پول بیشتری جمع کنم. مولانا میگوید این بهنفع شما نیست، عکس آن درست است یعنی فضل و بخشش، برکت و فراوانی را بیشتر میکند. باید بدانیم که اجرای قانون جبران مایۀ سودمندی است و تنگچشمی و حسادت مایۀ نامبارکی است.
حدیث
«اَلسَّماحُ رَباحٌ وَالعُسرُ شُؤمٌ؛»
«بخشندگی مایۀ سودمندی است و تنگچشمی مایۀ ناخجستگی.»
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۳
بسط دیدی، بسطِ خود را آب دِه
چون برآید میوه، با اصحاب دِه
✍️فضا را باز کن و مثل مولانا میوهای که بهدست میآید با همه تقسیم کن، اما وقتی دیدی اتفاق بدی دارد میافتد، منقبض شدی، دراینصورت فضا را باز کن، استغفار کن یعنی معذرت بخواه، بیا به این لحظۀ ابدی، پس آن چیزی را که سبب قبض تو شده شناسایی کن و بینداز. وقتی فضا گشوده شود، شما کارگاه ایزدی هستید و بهراحتی آن ناراحتی از درونتان میافتد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ ابیات مولانا به شما ثابت میکنند که حداقل متوجه شوید اکنون که از همانیدگیها زندگی میگیرید، و به دیده شدن، پندار کمال، ناموس و ایجاد درد افتخار میکنید، این طرز زندگی درست نیست. پس از خواندن و تأمل روی ابیات مولانا حداقل از خودتان بپرسید آیا دلدار من واقعاً یک چیزِ ذهنی است؟ همسرم، بچهام، پولم است؟ آن چیزی است که ذهنم نشان میدهد؟ پس از خواندن اینهمه بیت باید بتوانید از خودتان این سؤالها را بپرسید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما میبینید که وقتی فضا گشوده شود، هم فضای گشودهشده خوشبختی است، هم انعکاسش در بیرون و خداوند آن کسانی را که نیکوکار هستند دوست دارد. نیکوکار کسی است که در این لحظه فضا را باز میکند، مرکزش عدم است. اگر مرکزش جسم باشد، هر کاری انجام بدهد بدکاری است، نیکوکاری نیست، پس کار نیکو این است که فضا گشوده شده و خرد و عشق زندگی به فکر و عمل ما بریزد.
قرآن کریم، سورۀ آل عمران (۳)، آیۀ ۱۴۸
«فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.»
«خدا پاداش اينجهانى و پاداش نيک آنجهانى را به ايشان ارزانى داشت و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی میتواند شما را از نو بیافریند، فقط اجازه و همکاریِ شما لازم است، اگر شما بگویید به من مربوط نیست، یک شخصی یا خداوند بیاید من را عوض کند، من نمیتوانم کاری انجام دهم، این جبر است. اما اگر فضا را باز کنید، بهصورتِ حضورِ ناظر ذهنتان را نگاه کنید، خودتان را کارگاه زندگی کنید، این خیلی خوب است، چابکی است و به این معناست که تشخیص دادهاید یارهای بد را به مرکزتان نیاورید و میخواهید از صُنعِ زندگی استفاده کنید، تا خداوند درون و بیرونتان را سامان بدهد.