برنامۀ شمارۀ ۹۸۹ گنج حضور - بخش اول، قسمت پنجم

منتشر شده در 2023/12/27
09:26 | 1 نمایش

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۲۹

شرابْ آنِ گُل است و خُمار حِصّۀ خار

شناسد او همه را و سزا دهد به سزا

حِصّه: نصیب

✍️کسی که با فضاگشایی مرکزش را عدم می‌کند، سزاوار شادی است. شما نباید تقلید کنید، بگویید که همه در اطراف من غصه می‌خورند، من هم باید غصه بخورم، نه! یکی می‌خواهد غصه بخورد، این را خودش انتخاب کرده، پس سزاوار غصه است. شما می‌توانید از این لحظه به بعد سزاوار غم نباشید، فضا را باز کنید تا شادی و آرامش را از خداوند دریافت کنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر دیدید منقبض هستید و رحمت و شادی ایزدی را تبدیل به غم می‌کنید، پس همانیدگی‌ دارید. باید فضا را باز کنید و برای قبضتان چاره‌ای‌ بیندیشید، این به دست شماست. باید بدانید مقاومت و عدم پذیرش، ریشۀ تمام بدی‌هاست، اما اگر منبسط شدید و فضا را باز کردید، این بسط به شما میوه‌های خوب مثل آرامش، شادی، عقل، آفریدگاری و راه‌حل می‌دهد، پس به این کار ادامه دهید و برکاتش را بین مردم تقسیم کنید.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲

قبض دیدی چارۀ آن قبض کن

زآنکه سَرها جمله می‌رویَد زِ بُن

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۳

بسط دیدی، بسطِ خود را آب دِه

چون برآید میوه، با اصحاب دِه

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در این لحظه، حکم و دستورِ خداوند به شما این است که حتماً فضا را باز کنید و همیشه با او در ارتباط باشید، دائماً ناظر ذهن خودتان باشید که چیزی را به مرکز شما هُل ندهد. مرتب و لحظه‌به‌لحظه با انبساط عمل کنید، یعنی راه را برای جاری شدن خرد و قدرت خداوند برای تغییر وضعیت‌ها به بهترین شکل به‌وسیلۀ عدم مقاومت و پذیرش باز کنید.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢۶٧٠

حکمِ حق گُسترد بهر ما بِساط

که بگویید از طریقِ اِنبساط

بِساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی شما خودتان را در دیگران شناسایی می‌کنید، این کار اسمش عشق است. ناظر جنس منظور را تعیین می‌کند، وقتی شما زندگی را در کسی می‌بینید، درنتیجه آن شخص به زندگی زنده می‌شود. وقتی شما به عشق ارتعاش می‌کنید این ارتعاش از طریق قرین به مرکز انسان‌های دیگر منتقل می‌شود.

✍️زندگی می‌گوید، اگر کسی در این لحظه با فضا‌گشایی‌ مرکزش را عدم کند، با من یکی می‌شود، درنتیجه آتش عشق در او به‌وجود می‌آید. هر کسی که به‌ من وصل می‌شود، دیگر در جدایی نیست، جدایی را نمی‌پسندد، چنین شخصی لباس حضور مرا می‌پوشد و لباس من‌ذهنی را درمی‌آورد. هشیاری ابتدا که به‌ این جهان می‌آید لباس ذهن می‌پوشد، بعد آن را درمی‌آورَد و لباس عشق می‌پوشد. وقتی شما فضاگشا می‌شوید، لباس زندگی را می‌پوشید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️درست است که ما در چاه همانیدگی‌ها افتادیم، اما اگر فضا را باز کنیم خواهیم دید که ریسمان خداوند جلوی ماست، این ریسمان، این لحظه با فضا‌گشایی‌ خودش را به ما نشان می‌دهد. چرا الآن نشان نمی‌دهد؟ برای این‌که مرتب سبب‌سازی می‌کنیم، اجسام ذهنی به مرکزمان می‌آیند و هشیاری جسمی داریم.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۶۰۴

غم نیست اگر ماهش، افتاد در آن چاهش

زیرا رسن زلفش، در دست رسن دارد

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی ممکن است عبادت کند، زاهد شود، خودش را دوست شما نشان بدهد، ولی هیچ‌وقت راست نمی‌شود، به او اعتماد نکنید. ما دنبال این نیستیم که یک‌ خرس تربیت شده، به‌عنوان من‌ذهنی درست کنیم، پس باید با فضا‌گشایی‌ مرکزمان را عدم کنیم تا درنهایت به خداوند تبدیل شویم و این من‌ذهنی دیگر نباشد.

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۰۴

نَفْس ارچه که زاهد شد، او‌ راست نخواهد شد

گر راستیی خواهی آن سروِ چمن دارد

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ممکن است شما بگویید من‌ذهنی ما بی‌آزار است، کاری با ما ندارد، خیلی هم برای ما مفید است، بعضی موقع‌ها دست ما را می‌گیرد، بهتر است که همین را نگه داریم، نه! من‌ذهنی باید از بین برود. من‌ذهنی دراثر کوشش شما ممکن است خوب شود، شما فکر کنید که من می‌خواستم زندگی‌ام را درست کنم، کردم دیگر. الآن نه خشمگین می‌شوم، نه مقاومت می‌کنم، وضع مادی‌ام نیز درست شده، دارم زندگی‌ام را می‌کنم. چکار دارم نفْسم را از بین ببَرم؟ نه! من‌ذهنی هرقدر هم خوب شود، برحسب «قضا و‌ کُن‌فَکان» عمل نخواهد کرد. ممکن است فکرهای مادیِ مفید بکند، پولِ زیاد دربیاورد، خانۀ بزرگ‌تری بخرد، مهربان باشد، به این و آن کمک کند، ولی چون وجود دارد، به ضررتان کار خواهد کرد.