✍️خلوت گُزیدن و تنها ماندن بهتر از یار منذهنی شدن است. مولانا میگوید قَسم به ذات پاکِ خداوندِ بینیاز که مارِ بد بهتر از یارِ بد است. مار بد یک دفعه نیش میزند و جان مارگزیده را میگیرد، اما یار بد ما را در آتش و دردِ جاودانه قرار میدهد. ما میرویم در ذهن و همیشه آنجا مقیم میشویم، بنابراين یار بد بلایی سر ما میآورد که مُردن نمیآورد.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۴
حقِّ ذاتِ پاکِ اللهُ الصَّمَد
که بُوَد بِهْ مارِ بَد از یارِ بَد
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۵
مارِ بَد جانی ستاند از سَلیم
یارِ بَد آرَد سویِ نارِ مقیم
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️دو نوع دوستی وجود دارد، یکی از طریق زندگی با زندگی که باید فضاگشایی کنید عشق و زنده شدن به خداوند را در خودتان تجربه کنید و بعد همان یک زندگی را در دیگری ببینید، این همان عشق است، و دیگری از طریق منذهنی با منذهنی، منذهنی وقتی با کسی دوست میشود با او همانیده میشود و به درد ختم میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️به خودتان نگاه کنید ببینید اگر یک لحظه تنها بمانید و کسی اطرافتان نباشد تا خرخره در غم، غصه و اندیشههای بد فرومیروید؟ آیا خود را مشغول کاری میکنید، مثلاً فیلمی تماشا میکنید به یکی زنگ میزنید، به خانۀ کسی میروید؟ اگر اینگونه هستید منذهنی دارید. اگر نمیتوانید تنها بمانید منذهنی دارید و در بیابان ذهن زندگی میکنید. باید این بینش در شما بهوجود بیاید که من به مهر، محبت و دوستی منهای ذهنی احتیاج ندارم، در درون فضا را باز میکنم، به زندگی وصل میشوم، اگر نمیتوانم، بیتهای مولانا را میخوانم و تکرار میکنم.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۵
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️در ما دو خاصیت وجود دارد، یکی خاصیت اصلی ما است که خاصیت اَلَست، فضاگشایی و انبساط در ماست و دیگری خاصیت انقباض و واکنش است. انبساط با دم ایزدی، ایجاد فکرهای خلاق، صُنع، شادی بیسبب و خردورزی همراه است. انقباض با سببسازی ذهن در زمان مجازی همراه است که بسیار مخرب است. شما باید با فضاگشایی دائماً ناظر خرّوب خودتان باشید که خرابکاری نکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما چون از جنس خداوند هستیم، همیشه سرمست و شاد هستیم. همانطور که خداوند همیشه شاد، زیبا و سرمست خودش است، ما هم همیشه خوش، زیبا و سرمست خودمان هستیم، نه اینکه چیزی از بیرون بیاید مرکز ما، ما سرمست آن شویم. ما برای سرمستی و زیبا و شاد بودن احتیاجی به هیچ عامل بیرونی نداریم.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۶
این تو کی باشی؟ که تو آن اَوْحَدی
که خوش و زیبا و سرمستِ خودی
اَوْحَد: یگانه، یکتا
✍️فقط یک هشیاری و یک زندگی وجود دارد، یا عاشق میشویم او را میبینیم، یا غیر او را که غیر خدا است میبینیم و به دردسر میافتیم. همۀ ما آن یک هشیاری هستیم، آن یکتا هستیم و در خودمان فقط آن را میبینیم، چیز دیگر نمیبینیم. هیچ وابستگی دیگری نداریم، هیچچیزی از بیرون از طریق ذهنمان به مرکز ما نمیآید، منذهنی ما صفر شده، مقاومت ما صفر شده، تماماً چیزهای آفل از مرکز ما جارو و «لا» شدهاست. وقتی مدتی چیزها را از مرکزمان «لا» کردیم و به «اِلَّاالله» زنده شدیم، منهج این راه را میبینیم. میبینیم که ما از اول او بودیم و او است که از طریق ما فکر و عمل کرده و خودش را بیان میکند، اصلاً مایی وجود نداشتهاست.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۴۱
تا نخوانی لا و اِلَّا الله را
در نيابی مَنهَجِ این راه را
مَنهَج: راه آشکار و روشن