برنامه شماره ۹۸۷ گنج حضور - بخش دوم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/12/10
09:57 | 10 نمایش ها

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۸۵۶

گرگِ درّنده‌ست نَفْسِ بَد، یقین

چه بهانه می‌نهی بر هر قرین؟

✍️ما در این دنیا چشممان را که باز می‌کنیم، خودمان را قرین من‌ذهنیِ خود می‌بینیم که مثل گرگ درنده‌ است. باید گرگ درندۀ من‌ذهنی را در شیشه کنیم. نگذاریم بیرون بیاید، تا به ما ضرر نزند. فضا را باز کنیم تا از ضررش در امان باشیم، اگرچه من‌‌های ذهنی دیگر که قرین ما شده‌اند هم روی ما اثر می‌گذارند، اما ابتدا باید چارۀ اثر قرین درونیِ خود را بکنیم، چون هر ضرری که به ما می‌رسد، از قرین شدن با من‌ذهنیِ خودمان است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۷

چون ز بی‌صبری قرینِ غیر شد

در فِراقش پُر غم و بی‌خیر شد

بی‌خیر: بی‌بهره

ما در من‌ذهنی، بی‌صبر می‌شویم، یعنی به زمان مجازی می‌رویم. من‌ذهنی یک جسم مجازی است، زمانش هم مجازی است. برای رسیدن به چیزها باید به زمان «قضا و کُن‌فَکان» توجه کنیم. وقتی فضا را باز می‌کنیم، قرین زندگی می‌شویم، هشیاری با هشیاری یکی می‌شود، اما اگر بی‌صبر شویم و عجله کنیم، در من‌ذهنی می‌افتیم و قرینِ غیر می‌شویم. «غیر» چیزی است که ذهن ما نشان می‌دهد، بنابراین به جدایی می‌افتیم. در جدایی «پُر غم و بی‌خیر» می‌شویم، اصلاً خیر نمی‌بینیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اولین کسی‌ که می‌توانی با فضاگشایی با او خو کنی، خودِ زندگی است. بعد از آن انسان‌هایی مانند مولانا هستند که به زندگی زنده شده‌اند، پس با آن‌ها همنشینی کن. زندگی شما که امانت‌ خداوند است، لحظه‌به‌لحظه دارد تلف می‌شود. شما نمی‌خواهید بدانید که این بسته‌های زندگی که لحظه‌به‌لحظه شما زندگی می‌کنید و زیر پا لِه می‌شود، طلایی است که همین‌طور دور می‌ریزید. از لحظاتتان چگونه استفاده می‌کنید؟ آیا با مولانا و با زندگی رفیق هستید؟ یا با من‌های ذهنی؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۲۳

گرگ اگر با تو نماید روبَهی

هین مکن باور، که نآید زو بِهی

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۲۴

جاهل ار با تو نماید همدلی

عاقبت زَخمت زند از جاهلی

اگر من‌ذهنی شما یا من‌های‌ ذهنی دیگران روباهی کند، یعنی از طریق سبب‌سازی شما را گول بزند، باور مکن! چون از او بِهی، یعنی خیر و بهره‌ای نمی‌آید. هر من‌ذهنی، هر کسی‌ که با باورها و اقلام ذهنی همانیده شود جاهل است، چون برحسب جسم دیده، هشیاری جسمی دارد، اگر با جاهل همدلی کنی، عاقبت به تو زخم می‌زند. کسی‌ که من‌ذهنی دارد، با من‌ذهنی‌ خود یا با من‌های‌ ذهنی دیگر قرین است و عاقبت زخم خواهد خورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما بر قرین اصلی‌تان که زندگی است، پیشی نگیرید، حتی بر قرین زمینی‌تان هم پیشی نگیرید، زیرا اگر پیشی بگیرید، جدل و مقایسه می‌کنید و این یعنی من‌ذهنی دارید. دو من‌ذهنی پس از جدل و پیشی گرفتن بر همدیگر، عاقبت از هم جدا می‌شوند چون هر دو سوار بر همانیدگی هستند، سوار بر حسِ «من» هستند، هر کدام می‌گویند «من»، تا بالاخره از هم جدا می‌شوند. مدام می‌خواهند از یکدیگر پیشی بگیرند. در خانواده بین زن و شوهر، کِشمَکش قدرت به‌وجود می‌آید، به‌جای این‌که زندگی شوند و از طریق زندگی با هم ارتباط برقرار کنند، خودشان با من‌ذهنی حرف می‌زنند، از همدیگر پیشی می‌گیرند و می‌گویند من قدرت بیشتری دارم و عاقبت هم از همدیگر جدا می‌شوند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۵۱۷

موسیا، بسیارگویی، دور شو

ورنه با من گُنگ باش و کور شو

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۵۱۸

ور نرفتی، وز ستیزه شِسته‌ای

تو به معنی رفته‌‌ای بگسسته‌ای

شِسته‌:‌ مخفف نشسته‌است.

✍️خداوند می‌گوید ای انسان که با ذهن حرف می‌زنی دور شو، چون من با سبب‌سازی تو کار نمی‌کنم، با «قضا و کُن‌فَکان» و عقل کُل کار می‌کنم، با من لال باش و کور شو. اگر نمی‌روی، تندتند حرف زده‌‌ و من‌ذهنی می‌شوی، بدان که از من جدا شده‌ای، پس دیگر بیخودی خَم نشو، عبادت نکن، کار و فکر نکن. وقتی من در زندگی‌ات نباشم، تو با من‌ذهنی فقط خشم، نگرانی، درد، جنگ و خرابی ایجاد می‌کنی. تو هنوز با من‌ذهنی نشسته‌ای، از من قطع شده‌ای، لجبازی کرده‌ای و می‌گویی نه، نشسته‌ام دارم عبادت می‌کنم، ولی با من‌ذهنی. درحقیقت تو رفته‌ای، چون از من جدا شده‌ای.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۰۵

وآن‌که اندر وَهْمِ او ترکِ ادب

بی‌ادب را سرنگونی داد رب

✍️کلِ من‌ذهنی «وهم» است، اگر شما در این وهم من‌ذهنی به سبب‌سازی بیفتید و بگویید من می‌دانم، درنتیجه هیچ خرد و عشقی وجود نخواهد داشت. در وهم من‌ذهنی که براساس سبب‌سازی و رفتن از یک همانیدگی به همانیدگی دیگر است، فکرها ایجاد می‌شود و این «ترکِ ادب» است. بی‌ادبی و ترک ادب یعنی در این لحظه که انسان می‌تواند فضاگشایی کند و با عشق‌ قرین شود، این‌کار را نکند، بلکه براساس سبب‌سازی، فکر و عملش را پیش ببرد، در دنیا تخریب ایجاد کند و زندگی خود و دیگران را هم خراب کند. این بی‌ادبی است و بی‌ادب بالاخره سرنگون خواهد شد.