مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۷۹
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
آفاق: جمع اُفُق
افق جایی است که خورشید بلند میشود و طلوع میکند.
ما اگر بیادب باشیم، یعنی با سببسازی فکر کنیم، آسمان درون بچههایمان را کور میکنیم و نمیگذاریم خورشید درونشان طلوع کند. همچنین ما افق یکدیگر را نیز کور میکنیم. هر کسی که خشمگین راه میرود، کینه دارد و حسود است، عوارضِ مرض منذهنی را دارد و آن را پخش میکند، درواقع آتش به همۀ آفاق زده و آفاق را کور میکند. ما باید از جنس عشق شویم تا با فضاگشایی و صبر خود، بتوانیم به انسانهای دیگر کمک کرده و آنها را نیز به فضاگشایی و صبر دعوت کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند فرموده من تو را گرامی داشتم و بر روی زمین در تو به بینهایت خودم زنده خواهم شد، درحالیکه هنوز در جسم و زنده به این جسم هستی. پس اجازه دهیم آن جنس خداوندی در ما زنده شود، نه اینکه بگوییم ما این ذهن هستیم و چیزهای ذهنی را به مرکزمان بیاوریم و هر لحظه با همانیدگی ببینیم، بلکه فضا را لحظهبهلحظه باز کنیم تا به جنس خداوند در خود تبدیل شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۵۶۶
تا با تو قرین شدست جانم
هر جا که رَوَم، به گلسِتانم
تا صورتِ تو قرینِ دل شد
بر خاک نِیَم، بر آسمانم
خداوندا، از وقتی که فضا را باز کردم و با تو قرین شدم، هرجا که میروم در گلستان هستم، برای اینکه تو بهصورت عدم در دل من هستی، انعکاس آن در بیرون همیشه زیبا است، من زیبا میبینم و همیشه اتفاقات خوب برایم میافتد. آیا شما با آوردن چیزها در مرکزتان، در این جهان هستید؟ اتفاقات اینجهانی روی شما اثر میگذارند؟ اگر اثر میگذارند، در این جهان هستید، اگر اثر نمیگذارند، شما فکرهای خلاق میکنید، اگر اتفاقات میافتند و شما نه غمگین میشوید، نه خوشحال، دراینصورت شما در آن جهان هستید، برای اینکه شادی، امنیت، خرد و هدایتتان را از جای دیگر میگیرید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما با فضاگشایی، قرینِ خداوند شوید، اگر نمیتوانید و در مراحل اولیه هستید، پس شعرهای مولانا را متعهدانه بخوانید، با سببسازی ذهن ارزیابی نکنید و بهعنوان «من» نخوانید، اگر بهعنوان «من» بخوانید، خداوند بهخاطر قانون غیرت، پیغام را به شما نمیدهد و چیزی متوجه نمیشوید. تا زمانی که منذهنی دارید، نمیتوانید به خداوند وصل شوید، این قانون غیرت است. همینکه با فضاگشایی حتی برای لحظاتی منذهنی صفر شد، شما متصل میشوید، برای اینکه قانون غیرت عمل میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️کسانی در جهان وجود دارند که دعا نمیکنند. از خدا نمیخواهند از اتفاق یا چالشی که در آن گیر کردهاند، رها شوند و رضا دارند، برای اینکه میدانند اتفاقات با قضا و کُنفَکان میافتند که آنها چیزی یاد بگیرند، اما اتفاقات برای ذهن و منذهنی همیشه بد هستند، پس یک قومی هستند که وقتی چالشی پیش میآید و اتفاق بدی میافتد، دعا نمیکنند. نمیگویند خدایا زود مرا از این چالش برهان، بلکه فضا را باز میکنند، لحظهبهلحظه میبینند که خداوند میخواهد چه چیزی به آنها یاد بدهد. هر لحظه یک پیغامی از جانب خداوند میرسد و باید در خود حاضر باشند تا بتوانند آن را دریافت کنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️
مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۷۰
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد
بوالعَجَب، من عاشقِ این هر دو ضد
مولانا میگوید من آنقدر به خداوند توکل و ایمان دارم که میگویم خداوندا من عاشقِ قهر تو هستم، اکنون که تو اتفاق بد بهوجود آوردی من فضا را باز میکنم و چیزی یاد میگیرم و لطف تو میآید. آیا من همیشه لطف خدا را میجویَم و بر قهر او عاشق نیستم؟ خیر، قهرِ او که اکنون چالشی بهوجود آورده، میخواهد چیزی به من یاد بدهد. من در خود حاضرم و به طرز شگفتآوری عاشق این دو ضد هستم! مردم لطف خداوند را میخواهند، قهرش را نمیخواهند، ولی اگر قهرش نیاید، ما چگونه متوجۀ عیبهایمان شویم؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۱۳۴
تو را هر آنکه بیازرد، شیخ و واعظِ توست
که نیست مهرِ جهان را چو نقشِ آب قرار
✍️هر کسی که تو را بیازارد، چه انسان باشد، چه اتفاق، معلم تو است. دارد به تو میآموزد که «مهرِ جهان» مثل نوشتن روی آب است، نمیماند و بههم میریزد، پس به آن دل نبند و با آن همانیده نشو.