✍️شما بهترین دوست و بهترین کمک خودتان هستید. شبیهِ آدمی باشید که بیماری تشنگی مفرط گرفته و هرچه دم زندگی، آب حیات با فضاگشایی از زندگی میگیرد، سیر نمیشود. هرچه ذهنتان به شما میگوید عالی هستید و به مقامات بالاتر رسیدهاید، اطرافیان هم شما را تأیید کنند و احترام بگذارند و ارزشگذاری کنند، شما قبول نکنید، دوباره بالاتر بروید. «جهد به اعلا کن»، یعنی هیچجا نایست، قانع نشو. باز هم فضا را باز کن، آنقدر فضا را باز کن تا بتوانی هرچه را که در مرکزت هست جارو کنی. هرچه بیشتر از جنس خداوند میشوی با او بهتر میپیوندی. بالاخره هیچچیز در مرکزت نمیماند و موفق میشوی.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۸۷۶
میباش چو مستسقی، کو را نَبُوَد سیری
هر چند شوی عالی، تو جهد به اعلا کن
مستسقی: کسی که بیماری استسقا (احساس تشنگی دائم و مفرط) دارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند متوجه شد که غیر از انسان هیچچیز نمیتواند به او زنده شود. هر هشیاری دیگری که در هرجا هست، عشق ندارد، عشق را نمیفهمد، فقط انسان میفهمد. انسان هم باید قدرت انتخابش را بهکار بیندازد. هر آدمی در هر سنی هست باید از خودش بپرسد من چه کسی هستم؟ اینجا چکار میکنم؟ و نگذارد منهای ذهنی او را گیج کنند و به ذهن بکِشند. خداوند انسان را خلق کرد که در او به بینهایت خودش زنده شود، در چیز دیگری نمیتواند زنده شود، پس ما این مسئولیت را میپذیریم و از محدودیت ذهن بیرون میپریم.
حافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارۀ ۱۵۲
جلوهای کرد رُخَت، دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️آسمان یا هر چیزی که در فضا هست، هر چیزی که ما با ذهنمان میشناسیم، نمیتواند این امانت عشق را قبول کند، یعنی نمیتواند هشیارانه به خداوند زنده شود، با او یکی شده و به وحدت مجدد برسد، بنابراین قرعۀ کار را بهنام من انسانِ دیوانه زدند، اگر نسبتبه عقل منذهنی دیوانه شوم، میفهمم برای چه منظوری آمدهام.
حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ۱۸۴
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعۀ کار به نامِ من دیوانه زدند
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️انسان در چه سنی به حضور زنده میشود؟ هرچه زودتر، بهتر. مثالهایی در ادیان هست؛ مثلاً مسیح در گهواره به حضور میرسد و برخی از پیغمبران دیرتر. این نشان میدهد سن خاصی ندارد، بنابراین یک انسان دوساله، پنجساله، هشتساله، دهساله میتواند به حضور زنده شود، اگر پدر و مادرش عشقی باشند و او را زندگی ببینند. اگر مادر به بچهاش بگوید سلام فرزندم، من از جنس «اَلَست» هستم، زندگی هستم و تو را زندگی میبینم. این قرین بودن که ناظر جنس منظور را تعیین میکند، باعث میشود شما فرزندتان را بهصورت زندگی شناسایی میکنید، او هم از جنس زندگی میشود، اگر فرزندمان را بهصورت جسم یا مجسمه شناسایی کنیم، بهمرور منذهنیاش رشد میکند و جسم میشود. این ستمکاری و نادانی است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی با ناکامیها و بیمرادیها شما را هشیار میکند، بهانههایی میرساند که او را به مرکزتان بیاورید، شما نباید گریه، زاری و یا دعا کنید، بلکه در هر چالشی از خودتان بپرسید من اکنون باید چه عیبی، چه همانیدگی و یا چه دردی را در خودم شناسایی کنم؟ شناسایی مساوی آزادی است؛ بهشرطی که این شناسایی در ذهن و در هشیاریتان بماند که یک چیز اضافی در مرکزم است، باید این را بیندازم. در انداختن این، خودم به خودم کمک میکنم، این موضوع خیلی مهم است. من از هیچکس تقلید نمیکنم، از هیچکس کمک نمیخواهم. من بهترین کمککنندۀ خودم هستم.