برنامۀ شمارۀ ۹۸۵ گنج حضور - بخش اول، قسمت سوم

منتشر شده در 2023/11/22
07:55 | 14 نمایش ها

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲

فعل توست این غُصّه‌های دم به دم

این بود معنی قَد جَفَّ الْقَلَم

✍️ما می‌دانیم زندگی هر لحظه برحسبِ این‌که شایستۀ چه هستیم، با قلَم صنع خود، حال ما را می‌نویسد. آیا من در بیرون درد ایجاد می‌کنم؟ تعداد زیادی رنجش و کینه دارم؟ روابط و همین‌طور بدنم را خراب کرده‌ام؟ پس باید به خودم شک کنم، نکند من هم در خواب باشم؟! پس باید از این خواب بیدار شوم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما با من‌ذهنی و عقلش که براساس جدایی و همانش با چیزها تشکیل شده، نمی‌توانیم زندگی شخصی‌ و گروهی‌مان را اداره کنیم، ولی درحال‌حاضر داریم این کار را انجام می‌دهیم، چون ما از چیزهایی مثل پول، زمین و مقام، زندگی می‌خواهیم. این دیدِ من‌ذهنی است و ما می‌خواهیم با این دید، زندگی گروهی‌مان را پیش ببریم، مسائلمان را حل کنیم؛ می‌دانیم این دید و این‌ طرزفکر، زندگی ما را تبدیل به مسئله، مانع، دشمن و درد می‌کند، پس ما به‌صورت فردی و جمعی با این دید و با این عقل نمی‌توانیم زندگی خود را پیش ببریم. ما متوجه نیستیم که کل بشر در خواب ذهن است، باید بدانیم که عقل من‌ذهنی اصلاً کار نمی‌کند. این عقل فقط مسئله ایجاد می‌کند. از کل قافلۀ بشری، یک نفر هم از این پندار کمال و دانش ذهنی بیدار نمی‌شود؛ عقل اصلی با فضا‌گشایی‌ از طرف زندگی یا خداوند می‌آید، با این عقل است که خداوند به آفریدگاری و صنع می‌پردازد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما نمی‌توانیم مسائل فردی و جمعی‌مان را به‌وسیلۀ عقل من‌ذهنی حل کنیم، برای این‌که من‌ذهنی یک خواب است، خود من‌ذهنی دزد و بدترین دشمن ماست که در مرکز ما قرار دارد و ما با عقل آن می‌خواهیم مسائل شخصی و عمومی خودمان را حل کنیم، ما درحالی‌که از خداوند جدا هستیم و دیگران را هم جدا می‌بینیم، نمی‌توانیم با عقل من‌ذهنی درست فکر کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما از رفتار کسی آزرده می‌شوید، برای این‌ است که شما من‌ذهنی دارید. این اتفاق می‌خواهد به شما بگوید در خواب هستید، شما را آزرده می‌کند چون ناموس دارید. آیا فقط انسان‌ها هستند که ما را آزار می‌دهند؟ نه، وضعیت‌ها هم سبب آزردگی ما می‌شوند. مثلاً ما مرتب بی‌مراد می‌شویم، بی‌مرادی ما را می‌آزارد، مولانا می‌خوانیم می‌بینیم خیلی اشکال داریم، نمی‌توانیم تحمل کنیم، اگر مولانا به شما غلط‌بینی و کژبینی را نشان می‌دهد، به شما برنخورَد. شما با من‌ذهنی عاشق چیزهای این جهان هستید که ناپایدار و دائماً در حال تغییر هستند، تنها باشندۀ اصیل و جاودانه اصل شما یعنی خداوند است.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۱۳۴

تو را هر آنکه بیازرد، شیخ و واعظِ توست

که نیست مهرِ جهان را چو نقشِ آب قرار

✍️مولانا نکات مختلف را مطرح می‌کند، شما تأمل می‌کنید، مرتب دیدتان را عوض می‌کنید، بالاخره دیدتان از دید من‌ذهنی به دید زندگی، دید عقل کل تغییر می‌کند و یک جایی متوجه می‌شوید که نمی‌دانید، پس به قضا و کُن‌فَکان تن می‌دهید، یعنی می‌‌گویید من ذهنم را خاموش می‌کنم تا خداوند فکر کند و حرف بزند، این لحظه که من بی‌مراد می‌شوم، بروم ببینم این بی‌مرادی چه اشکالی را در من نشان می‌دهد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند عاشق خودش است، شما هم از جنس او هستید، عاشق خودتان هستید. این خودخواهی نیست، شما به‌عنوان هشیاری عاشق هشیاری هستید، عاشق چیز بیرونی نیستید، اگر عاشق چیزها شوید، ذهنتان به مرکزتان می‌آید. هر موقع ذهنتان به مرکزتان بیاید، شما آزرده می‌شوید. آن‌وقت می‌فهمید اشتباه کردید که عاشق چیزها شدید، از چیزها زندگی، هویت و خوشبختی می‌خواستید و بنابر روند زندگی این غلط بوده‌است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند که هر لحظه در کار جدیدی است غلط‌بینی را این لحظه به ما نشان می‌دهد، اگر حواسمان جمع باشد، به‌زودی می‌توانیم دیدمان را عوض کنیم، همچنین شما اکنون یک دید دیگر را هم تغییر می‌دهید که هرچه به من برمی‌خورَد، معلم من است و دارد یک چیزی به من یاد می‌دهد، قبلاً از آن فرار می‌کردم، اما اکنون می‌پذیرم و با بازبینی در خودم آن ایراد را اصلاح می‌‌کنم.