برنامۀ شمارۀ ۹۸۵ گنج حضور - بخش دوم، قسمت دوم

منتشر شده در 2023/11/22
08:07 | 7 نمایش ها

✍️هر فضاگشایی شما را به زندگی متصل می‌کند. وقتی متصل می‌شوید، متوجه می‌شوید که قبلاً منقبض و جدا بودید. متوجه می‌شوید که آوردن چیزی از ذهن به مرکز، شما را از زندگی جدا و از رحمتش محروم می‌کند، پس دوباره مرکزتان را عدم می‌کنید، صفر می‌شوید و از سخن‌گویی ارتفاع نمی‌گیرید. «هر کجا پستی است، آب آنجا دَوَد»، یعنی هر کسی در این لحظه نسبت‌به من‌ذهنی صفر است، من‌ذهنی‌اش ارتفاع ندارد و ذهنش خاموش است، آب زندگی به‌سوی او سرازیر می‌شود. «هر کجا دردی، دوا آنجا رَوَد»، شما می‌گویید من من‌ذهنی دارم، مریض و بیمار هستم و فقط نیروی زندگی می‌تواند مرا شفا دهد، نه سبب‌سازی ذهن.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️سبب‌سازی ذهن خواب است. هم فرداً هم جمعاً، این خواب را داریم می‌بینیم، مثلاً می‌گوییم اگر این‌ کار را انجام بدهم، این‌طوری می‌شود، آن کار را انجام بدهم، آن‌طوری می‌شود. کارها را پشت‌سرهم انجام می‌دهیم، می‌گوییم آن چیزی که می‌خواستیم نشد، بدتر شد، چرا؟ برای این‌که با خِرد زندگی و با عشق عمل نکردیم، جدا عمل کردیم. خداوند هر لحظه در کار جدیدی است و ما نفهمیدیم آن کار جدید چیست؟ ما برای این‌که آن کار جدید را متوجه شویم، دائماً باید فضا را باز کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️از وقتی مرکز ما عدم می‌شود و «صبر» و «شکر» را پیشه می‌کنیم، هر لحظه زندگی را با پذیرش پیش می‌بریم، آرام‌آرام شادی بی‌سبب از اعماقِ وجودمان می‌جوشد بالا می‌آید و دست به آفرینندگی می‌زنیم، و می‌بینیم آرام‌آرام که این فضای درون باز و بازتر می‌شود و تمام همانیدگی‌هایمان شناخته می‌شود، ما بیدارتر می‌شویم. هرچه این فضا گشوده‌تر می‌شود، بیدارتر می‌شویم و این «طّرار» یا دزد، دیگر نمی‌تواند حضور ما را بدزدد و آن موقع به مولانا خوش‌آمد می‌گوییم که دارد ما را بیدار می‌کند و از خواب و از دزد پرهیز می‌کنیم. هرکه ما را خبر می‌کند از جمله وضعیت‌های «بی‌مرادی» از آن‌ها تشکر می‌کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر مرکزمان عدم باشد، هر لحظه عنایت زندگی یا خداوند نصیب‌مان می‌شود و او را ستایش می‌کنیم. زندگی لحظه‌به‌لحظه می‌خواهد ما از جنس او، یعنی جنسِ اصلیِ خودمان شَویم تا بتواند ما را جذب کند، ببرد با خودش یکی کند. وقتی مرکز ما جسم است در خواب هستیم و این جذبه صورت نمی‌گیرد.

✍️برای این‌که در ما تبدیل صورت بگیرد، یعنی تمام این چیز‌های ذهنی از مرکز ما پاک شوند و مرکزمان خالی شود باید دائماً به مرکز عدم متعهد شویم، هر‌موقع دیدیم ذهن ما به مرکزمان آمد، از زندگی عذر بخواهیم و دوباره مرکزمان را عدم کنیم. شاید دو سه‌ سال باید این کار را ادامه دهیم تا مرکزمان کاملاً به‌وسیلۀ «قضا و کن‌فکان» پاک شود. باید به‌سوی زندگی جذب شویم و دوباره از جنس او شویم، آن موقع آفتاب زندگی از مرکز ما طلوع می‌کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️توجه کنید! در خوابِ من‌ذهنی ما فکر می‌کنیم با ایجاد درد بیشتر می‌توانیم درد‌ها را از بین ببریم، درحالی‌که ما نمی‌توانیم با درد بیشتر درد را از بین ببریم، این خواب است. انسان باید از ایجاد مسئله و درد برای خودش و دیگران پرهیز کند. اگر در ارتباط با دیگران می‌گوییم شما این کار را کردید، من هم این کار را می‌کنم، پس در‌واقع داریم به یک قانون جبران شیطانی عمل می‌‌کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما باید اول اثر بدترین قرین خودتان یعنی من‌ذهنی خودتان را دفع کنید. مواظب باشید، در اطرافش فضا باز کنید، ناظرش باشید که این من‌ذهنیِ من چه ضرر‌هایی در این لحظه به من می‌زند، چه‌جوری زندگی من را خراب می‌کند قبل از این‌که مراقب قرین‌های دیگر باشید، چون از طریق این مرکز است که قرین‌های دیگر روی ما اثر بد می‌گذارند.