✍️کسی که با ابیات مولانا روی خودش کار میکند و فضا را باز میکند، به منظور آمدنش نائل شده و به بینهایت و ابدیت خداوند زنده میشود، اما اگر تو مرتب منقبض میشوی، ملامت میکنی، مسئله ایجاد میکنی و گردن دیگران میاندازی، «در زیانی، در زیانی، در زیان».
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۲۱
کاروان رفت و تو غافل خفتهای
در زیانی، در زیانی، در زیان
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خطرناکتر از این وجود ندارد که ما نسل بشر را با سلاحهای مخوفی که ساختهایم تهدید میکنیم. این عقل منذهنی است که خیلی خطرناک است، اگر واقعاً بدانید این عقل چگونه دارد بشریت را بهسوی نابودی میبرد، بهقدری میترسید که دیگر دستتان به کاری نمیرود! آیا شما میدانید یک چنین دشمنی بهعنوان منذهنی در مرکز خودتان دارید که مانع خرد زندگی است؟ این دشمن نمیگذارد شما عقل کل را بهکار ببرید، پس دائماً عقل خطرناک منذهنی را بهکار میبرید، درنتیجه نمیتوانید به جان اصلیتان دست پیدا کنید و به خداوند زنده شوید.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۵
دشمنی داری چنین در سِرِّ خویش
مانعِ عقلست و، خصمِ جان و کیش
✍️ما در این جهان درد را اصل میدانیم و مدام درد ایجاد می کنیم، زیرا فکر میکنیم با ایجاد درد برای دیگران، درد خودمان کم میشود، نه! راه کم شدنِ درد، فضاگشایی، شناسایی همانیدگیها و انداختن آنها است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
چرا انسان از خواب ذهن بیدار نمیشود؟
✍️تمام منهای ذهنی دزد زندگی هستند، زندگی را اول از خودشان و سپس از طریق قرین از دیگران میدزدند، برای همین است که بیدار نمیشویم. کسانی که منقبض هستند و ناله میکنند، کسانی که برحسب همانیدگیها و دردها میبینند، درد را اصل میدانند و روی دیگران هم اثر میگذارند.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۳
گرنه نَفْس از اندرون راهت زدی
رهزنان را بر تو دستی کی بُدی؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید این منذهنیِ دزد، اقتضاکنندۀ شهوت است و هر وقت مرکز ما جسم میشود، شهوت جذب شدن به همجنس آن چیز را داریم، مثلا اگر با پول همانیده باشیم، بهسوی پول جذب میشویم و حرص پول را میزنیم. دل ما اسیر زیاد کردن و طمعِ زندگی گرفتن از پول میشود و این آفت است.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۴
زان عَوانِ مُقتَضی که شهوت است
دل اسیرِ حرص و آز و آفت است
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما باید با عشق یکدیگر را بیدار کنیم، اما متأسفانه با قهر و انقباض یکدیگر را بیشتر به خواب فرومیبریم، به هم ضرر میزنیم و زندگی همدیگر را میدزدیم، نهتنها خودمان زندگی نمیکنیم، بلکه سبب میشویم زندگی دیگران هم دزدیده شود.
✍️چه موقع ما به درد ارتعاش میکنیم؟
وقتی خشمگین، حسود، تنگنظر و خسیس هستیم، وقتی برحسب همانیدگیها میبینیم و برحسب دردِ کمشدن همانیدگیها به ارتعاش درد مشغول هستیم و میترسیم.