✍️ما نمیتوانیم خداوند را با ذهن بشناسیم، باید به او تبدیل شویم. اگر بپرسیم خداوند چیست، این سؤال درست نیست، برای اینکه با پرسیدن این سؤال با ذهن شروع به سببسازی و حرف زدن میکنیم و اینها همه غلط است. ما هیچ شناختی از خداوند نداریم، مگر با فضاگشایی مرکزمان عدم شود، بهطوریکه هیچ همانیدگی در مرکزمان نمانَد و به او تبدیل شویم، ما با دید ذهن نمیتوانیم خداوند را بشناسیم، بنابراین هر حرفی با ذهنمان راجعبه خداوند میزنیم اشتباه است.
✍️عقل منذهنیِ ما بعضی وقتها موفق میشود آن چیزی که با ذهنش تجسم کرده بهدست آورده و کامیاب شود، بعضی مواقع هم سرنگون شده و به آن نمیرسد، اما اگر کسی با منذهنی پیش برود گرفتار حوادث ناگوار میشود.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ١١۴۵
عقلِ جُزوی، گاه چیره، گَه نگون
عقلِ کلی، ایمن از رَیبُالْمَنُون
رَیبُالْمَنُون: حوادث ناگوار روزگار.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تا دیرنشده ما باید روی خودمان کار کنیم یعنی مانند بچهای که دنبال مادرش میدَوَد ما هم باید دنبال خداوند بدَویم، ولی اگر حقیقتاً هشیارانه بخواهیم دنبال قضا، خداوند بدویم، باید هر لحظه به جای انقباض و واکنش فضاگشایی کنیم، بهجای بهکار بردن عقل منذهنی، با عدم کردن مرکز، عقل زندگی را بهکار ببَریم، یعنی در این لحظه قضاوت خودمان را کنار میگذاریم، قضاوت خدا را انتخاب میکنیم و درنتیجه اگر ناکام و بیمراد شُدیم، خوشحال میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️در رسم و عادتهای منذهنی فکر بعد از فکر یک چیز عادی و طبیعی است که کاملاً غلط است. وقتی ما فضا را باز میکنیم، با بیمُراد شدن، بهجای اینکه واکنش نشان دهیم، خوشحال میشویم، چون زندگی از این طریق دارد به ما یاد میدهد که نباید چیزی در مرکزت بگذاری، هر چیزی در مرکزت باشد تو دنبال آن میدوی، نَه دنبال من! ولی به اشتباه فکر میکنی که میتوانی با من ذهنیات بهدنبال من بدوی، بنابراین باید منذهنیات را بهطور کامل کنار بگذاری.
✍️
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۰
ما شیر از او خوریم و همه در پیاش پَریم
گر شرق و غرب تازد، ور جانبِ سما
سما: سماء، آسمان
اگر ما فضا را باز کنیم، از خداوند با مرکز عدم روزی میگیریم، ولی با منذهنی از پولمان زندگی میخواهیم، برحسب آن میبینیم و قضاوت میکنیم، با کم و زیادشدن پول ناراحت و یا خوشحال میشویم. شما از خودتان سؤال کنید آیا شیر از خداوند، از قضا میخورید؟ یا نَه، هر لحظه یک چیز ذهنی مرکزتان میآید شیر آن را میخورید؟ یعنی شما دنبال توجه و تأیید مَردم نمیگردید؟ نمیخواهید دیده شوید؟ مردم از شما قدرشناسی کنند، به شما احترام و ارزش بگذارند، دنبال حرف شما بدَوَند، از اینها شیر نمیگیرید؟ اگر میگیرید این سَم است.
خداوند مرتب شما را به فضای یکتایی و به ذهن میبرد، از این رفت و آمد بین فضای یکتایی و ذهن، یکدفعه به شما میگوید از روی همانیدگیهایت بپر! با پول، همسر و فرزند، خانه، دانش و مقامت همهویت هستی، همۀ اینها را را شناسایی کن و بینداز. آیا شما این چیزها را رها میکنید تا به فضای یکتایی بپرید؟ باید فرقش را ببینید و بگویید با همانیده شدن، درد میکِشم، و با رها کردن آنها آزاد میشوم، پس بهتر است که همانیدگیهایم را بیندازم و آزادانه به آسمان یکتایی بپرم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تمام اشکالات ما این است که با عقل منذهنی از طریق فکرهای همانیده میخواهیم زندگیمان را اداره کنیم، و از طریق ذهن خداشناسی و خودشناسی میکنیم؛ اینها کار نمیکند، چون فکر میکنیم، این فکرهای ما کافی هستند و احتیاجی به خداوند نداریم، تا اینکه ریبالمَنون میآید، یعنی آسیبی به ما میرسد، تازه آن موقع متوجه میشویم که اشتباه کردیم.
✍️امتحانات قضا برای چیست؟
امتحان قضا برای این است که در این لحظه اتفاقی که پیش میآید، ما بگوییم این رویداد را خداوند بهوجود آورده تا من چیزی در مورد خودم یاد بگیرم و معمولاً این اتفاق مربوط به همانیدگی من است، چون من از قبل با چیزها همانیده شدم و میل دارم آنها را مرکزم بیاورم، درنتیجه مورد امتحان قرار میگیرم تا خداوند ببیند فضا را باز میکنم یا با مقاومت به اتفاق این لحظه فضا را میبندم!