برنامه شماره ۹۸۴ گنج حضور - بخش اول، قسمت چهارم

منتشر شده در 2023/11/09
09:58 | 16 نمایش ها

✍️خداوند هر لحظه ما را امتحان می‌کند و پیغام می‌دهد ولی ما پیغام را نمی‌گیریم، چون در خودمان حاضر نیستیم، باید در این لحظه حاضر و ناظر باشیم و ببینیم که زندگی برایمان چه امتحانی در نظر گرفته‌است. امتحان خداوند این است، آیا من‌ را در مرکزتان می‌گذارید یا یک جسم را؟ وقتی مرکزمان جسم است خداوند نمی‌تواند پیغامش را به ما برساند. پیغامش این است، با چیزی همانیده نشوید.‌

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ١۶۴٣

لیک حاضر باش در خود، ای فتی

تا به خانه او بیابد مر تو را

فَتی: جوان‌مرد، جوان

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند در این لحظه در کار جدیدی است. کار جدید را ذهن ما نمی‌تواند تشخیص دهد.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۴٠

کُلُّ اَصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جَدید

کُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لایَحید

در هر بامداد کاری تازه داریم و هیچ کاری از حیطۀ مشیّت من خارج نمی‌شود.

قرآن کریم، سورۀ الرحمن (۵۵)، آیۀ ۲۹

«يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ.»

«هركس كه در آسمان‌ها و زمين است سائل درگاه اوست، و او هر لحظه در كارى جدید است.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️با عقل من‌ذهنی فکر می‌کنیم ما کامل هستیم و احتیاج به عقل دیگری نداریم، اما می‌دانیم این عقل دائماً به ما لطمه می‌زند. مولانا زندگی با من‌ذهنی را بسیار خطرناک می‌داند و می‌گوید من‌ذهنی دائماً به خودش و دیگران ضرر می‌زند و حولِ محور مرگ می‌گردد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰

چون زِ زنده مُرده بیرون می‌کُنَد

نَفْسِ زنده سویِ مرگی می‌تَنَد

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ضررهای من‌ذهنی را می‌توانیم در سن چهل، پنجاه‌سالگی کاملاً در خودمان ببینیم که چه‌طور بدنمان را با استرس‌های بی‌خودی خراب کرده‌ایم. با این باور و دید غلط که همانیدگی‌ها زندگی دارند، خودمان را کُشته‌ایم تا آن‌ها را زیاد کنیم که زندگی‌مان بهتر شود، و نه‌تنها زندگی‌مان درست نشده، بلکه خراب هم شده‌است، بنابراین همۀ ما هر چه زودتر باید از این خواب ذهن بیدار شویم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی ما هشیارانه فضا را باز می‌کنیم، دم خداوند‌ به ما جانِ جدید می‌دهد، می‌دانیم که خداوند فکر می‌کند و می‌گوید: «بشو» و «می‌شود». تغییر ما برحسب علل یا سبب‌سازی ذهن نیست، بلکه با عدم کردن مرکزمان است. اگر به سبب‌سازی ذهن می‌رویم، چیزها به مرکزمان می‌آیند و فکرهای همانیده می‌کنیم، این کاملاً غلط است. تبدیل و تغییر ما با فضاگشایی و‌ اطاعت از قضا و کُن‌فَکان است، نه قضاوت و مقاومت من‌ذهنی‌ خودمان.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۳۴۴

دَمِ‌ او جان دَهَدَت رو ز نَفَخْتُ‌ بپذیر

کارِ او کُن‌فَیکون‌ است نه موقوفِ علل

نَفَخْتُ: دمیدم

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️قضاوت و مقاومت:

هر موقع شما قضاوت می‌کنید، جلوی قضاوت خدا درمی‌آیید. شما قضاوت می‌کنید برای این‌که چیزی در مرکزتان است، می‌خواهید ببینید که این چیز خوب است یا بد. اگر چیزی در مرکزتان نباشد، نمی‌توانید قضاوت کنید، وقتی چیزی در مرکزتان است از جنس آن می‌شوید، درنتیجه در مقابلش مقاومت می‌کنید.

مقاومت یعنی نمی‌توانید به‌راحتی از کنار چیزها رد شوید. مقاومت سبب بالا آمدن من‌ذهنی و ترمیم آن می‌شود، اگر مرتب چیزهای ذهنی به مرکز شما می‌آیند، نمی‌توانید مقاومت نکنید، چون با آن‌ها همانیده هستید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هر چیزی که در مرکز ما باشد، ما از آن جنس می‌شویم و بنابه قانون جذب به‌سوی آن چیز جذب می‌شویم، اگر پول در مرکزمان است، درواقع از جنس پول هستیم. همانیدگی‌های مرکز ما مرتب تغییر می‌کنند و متغیرترین چیزها فکرها هستند که یکی‌یکی رد می‌شوند. فکرها آفلند، این لحظه این فکر را می‌کنیم، لحظۀ بعد فکر دیگر از ذهن ما می‌گذرد، معنی‌اش این است که نباید آفلین در مرکز ما باشند، ما از جنس آفل یعنی گذرا نیستیم.

✍️چگونه می‌توانیم از دست سبب‌سازیِ ذهن رها شویم؟

وقتی شما به‌وسیلۀ ذهنتان دنبال راهِ چاره می‌گردید، نمی‌توانید از سبب‌‌سازی ذهن رها شوید. شما باید بگویید من نمی‌دانم، عاجز و ناتوانم، باید فضا را باز کنم و به زندگی رو بیاورم، فقط در این حالت است که از سبب‌‌سازی ذهن رها می‌شوید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️فرقی نمی‌کند که شما در ذهن باشید یا در فضای گشوده‌شده، همیشه به‌وسیلۀ چوگان‌های حکم قضا و کُن‌فَکان دارید حرکت می‌کنید، یعنی شما همیشه زیرِ نفوذ یا تصمیمِ قضای زندگی هستید، پس بهترین کار این است که با فضاگشایی مرکزتان را عدم کنید و بگویید نمی‌دانم.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶

پیشِ چوگان‌های حُکمِ کُن‌فَکان

می‌دویم اندر مکان و لامکان

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما گاهی وقت‌ها با خشم می‌گویید این شخص باید بتواند فلان موضوع را بفهمد، چرا نمی‌فهمد؟ از خودتان بپرسید چرا اکنون من عصبانی هستم؟ برای این‌که شما از آن جنس هستید. چرا خشمگین شُده‌اید؟ برای این‌که خداوند چیزی در مورد خودتان به شما نشان می‌دهد تا بفهمید و درس بگیرید. به‌جای این‌که بگویید چرا فلان شخص نمی‌فهمد؟ بهتر است بگویید چرا من عصبانی می‌شوم؟ این سؤال بهتر از آن است. «من نمی‌دانم» بهتر از می‌دانمِ من‌ذهنی است. در هر وضعیتی باید فضا را باز کنید.