برنامه شماره ۹۸۴ گنج حضور - بخش چهارم، قسمت دوم

منتشر شده در 2023/11/09
07:46 | 6 نمایش ها

✍️ما باید فضا را باز کنیم مستقیم و بدون واسطه به خداوند وصل شویم. واسطه ما را به ذهن می‌برد. اگر به‌وسیلۀ چیزی با ذهن رابطه و واسطه ایجاد کنیم، به سبب‌سازیِ ذهن می‌افتیم، درنتیجه هلاک می‌شویم. ما همه در ذهن هلاک شده‌ایم.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۰۲

من نخواهم لطفِ مَه از واسطه

که هلاکِ قوم شد این رابطه

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا می‌گوید خوشا به حال کسی که اکنون می‌فهمد اگر سبب‌سازی کرده و مرکزش را جسم کند؛ دچار قضا می‌شود، زندگی علیه‌ او حکم می‌کند، خودش را به چاه می‌اندازد، ریب‌ُالمَنون اتفاق می‌افتد، پس خوشا به حال کسی که روش‌های من‌ذهنی، گردنکشی و کارکردن با سبب‌سازی را کنار گذاشته و راه فضاگشایی و زاری را پیش گرفته. زاری باید از ته دل و صادقانه و صمیمی باشد، نه این‌که تظاهر کنید و بگویید ببینم خداوند را می‌توانم گول بزنم؟! شما حقیقتاً باید خودتان را عاجز ببینید. نکوکاری را در پیش بگیرید. نکوکاری یعنی عمل کردن برحسب خرد کل، فضاگشایی، تعطیل کردنِ سبب‌سازی، کاملاً ناظر و مراقب بودن که چیز ذهنی به مرکزتان نیاید.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۷

ای خُنُک آن کو نکوکاری گرفت

زور را بگذاشت، او زاری گرفت

خُنُک: خوشا

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️علت ترس‌های ما وجود همانیدگی در مرکز ما است؛ مثلاً ما با پول، همسر و فرزندمان همانیده هستیم، می‌گوییم اگر پولم از بین برود چکار کنم؟ همسرم یا فرزندم از من دور شود چکار کنم؟ هر چه در مرکز ما باشد از این‌که روزی از ما دور شود یا از دستش بدهیم می‌ترسیم. قضا هم ما را می‌ترساند تا یاد بگیریم نترسیم. این ترساندنِ ما لطف ایزدی است تا به خودمان نگاه کنیم بفهمیم چه چیزی در مرکزمان است که اکنون می‌ترسیم؟ این را شناسایی کنیم. شناسایی مساوی آزادی است. روزی که هیچ همانیدگی‌ در مرکزتان نباشد، در سرزمین ایمنی خداوند هستید.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۶۱

از کرم دان این‌ که می‌ترساندت

تا به مُلک ایمنی بنْشانَدت

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند می‌گوید هر لحظه میل چیزی را به مرکز و دلت می‌گذارم، تو با آن همانیده می‌شوی و تو را ناکام می‌کنم. وقتی ناکام می‌کنم معنی‌اش این است که تو نباید این را در مرکزت می‌گذاشتی. اگر واکنش نشان دادی، ناله کردی، یعنی از امتحانات قضا رد شدی. امتحانات قضا این است که این لحظه چیزی را به ما نشان می‌دهد و عشق آن چیز را در دلمان می‌گذارد، آیا ما می‌آوریم به مرکزمان یا هشیار هستیم و نمی‌آوریم؟ اگر نیاوردیم قبول می‌شویم.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۷

مدتی بر نذرِ خود بودش وفا

تا درآمد امتحاناتِ قضا

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۸

زین سبب فرمود: استثنا کنید

گر خدا خواهد به پیمان برزنید

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹

هر زمان دل را دگر میلی دَهَم

هر نَفَس بر دل دگر داغی نَهَم

استثنا کنید: ان‌شاءالله بگویید، اگر خدا بخواهد بگویید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما با سبب‌سازی می‌گوییم خدایا تو بزرگترین همانیدگی را به ما نشان بده، از عهده‌اش برمی‌آییم، درحالی‌که کوچک‌ترین را نشان می‌دهد، در آن می‌مانیم. می‌دانیم این لحظه خداوند در کار جدیدی است، اما اگر در سبب‌سازی باشیم نمی‌دانیم آن کار جدید چیست. هر لحظه دل ما میل به چیزی پیدا می‌کند و این کار خداوند است که این میل را به‌وجود می‌آورد و در دل ما می‌اندازد، درواقع زندگی برحسب استعداد و قدرت رویاروییِ ما همانیدگی‌ها را به ما نشان می‌دهد و هر لحظه برای نشان دادنِ همانیدگی دیگری‌ در کار جدید است، تا ما آن را شناسایی کرده و بیندازیم و از قید و بند من‌ذهنی و دردهای آن‌ رها شویم.