✍️ای کاش ما انسانها حرفهای مولانا را با قضاوتهای ذهنیمان نمیشنیدیم، برحسب همانیدگی خودمان نمیگفتیم حالا این صحبت را مولانا اشتباه گفتهاست، ولی اینجا را چون با منذهنیِ من مطابقت دارد، درست گفتهاست. ای کاش فکر و عمل کردن برحسب منذهنی را یاد نمیگرفتیم، شرطی نمیشدیم، بلند نمیشدیم بگوییم «من» و من را ادامه نمیدادیم. ای کاش ناموس درست نمیکردیم، من میدانم را یاد نمیگرفتیم. ای کاش آدمهای پنجاهساله، هفتادساله مثل طفل بودند و از حیلهها یعنی فکر کردن برحسب منذهنی، جاهل بودند، ای کاش بلد نبودند برحسبِ همانیدگیها فکر و قضاوت کنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما بدانید اگر جایی آب باشد برای وضو، تیمّم حرام است، نباید تیمم کنید. یعنی وقتی صابون آمده، ما باید دستهایمان را با آب و صابون بشوییم و با دست کثیف غذا نخوریم. وقتی دانش مولانا آمده و این کارِ زندگی یا خداوند بوده، شما باید از آن استفاده کنید و اینهمه با غم و غصّه و هیجانهای منذهنی زندگیتان را خراب نکنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما بخواهید ابیات بزرگان را با منذهنیتان استدلال کنید، قضاوت کنید و در مقابل حرفهای بزرگی مثل مولانا بگویید فلان کتاب این را میگوید، این مغایر با مولاناست و درست نیست. باید در برابر زندگی، خودتان را اَبله کنید، یعنی عاری از این سوادِ کتابی کنید و تابعِ زندگی باشید. آیا واقعاً شما تابع مولانا هستید؟ آیا صبور هستید و خویشتنداری میکنید تا این فضا باز شود؟ تا زندگی بتواند از طریق شما فکر و عمل کند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی کارش حیران کردن لحظهبهلحظۀ ما است، آیا شما اکنون در کار تبدیلِ مردم حیران نیستید؟ شخصی که شبها راحت نمیخوابید، پر از درد بود، قرص میخورد، به خودش ضرر میزد، دیگران را اذیت میکرد، اکنون آرام شده و بدون دارو شبها راحت میخوابد، آرامش دارد. آیا این تبدیل شما را حیران نمیکند؟ بله، حیران میشوید، چون زندگی کارش اینگونه است. شما اکنون با گوش کردن به این ابیات مولانا، که هر کسی روی خودش تمرکز میکند، زن روی خودش، شوهر روی خودش، بچهها هم روی خودشان، پس از یک مدتی میبینید که این خانواده بهشت میشود. شما میگویید چه شد؟ چطوری اینطوری شد؟ آدم حیران میماند!
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوندا، هماکنون باورم میشود که وقتی مرکزم عدم است و در فضای گشودهشدۀ این لحظه به تو زنده هستم، اگر با آن هشیاری بدنم را اِسکَن کنم، بدنم شروع به سالم شدن میکند، چون بدن از زیر فشار استرس بیرون میآید، دیگر منقبض نیست، منبسط است، و این انبساط آن نیروی شفابخش را به جسمم اعمال میکند، فکرهایم خلاق میشود و تمام همانیدگیها، فکرهای ضررزننده و انتقامجوییها همه از سرم میافتد.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷۰
حکمِ حق گُسترد بهرِ ما بِساط
که بگویید از طریقِ اِنبساط
بِساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تمام فکرهای منذهنی با درد همراه است، محال است که شما یک چیزی را که با آن همانیده هستید به مرکزتان بیاورید، برحسب آن فکر کنید و درد ایجاد نشود. میبینید که مردم دائماً خودشان را نگران میکنند. شما واقعاً ببینید وقتی فکرهای همانیده میکنید چقدر به مغز و فکرتان فشار میآید و چقدر زجر میکشید؟! بنابراین باید از این موضوع آگاه باشید که وقتی فضا را باز میکنید و فکر میکنید، فکرهایتان سازنده و خلاق هستند و دیگران را هم ناراحت نمیکنید.