✍️مولانا میگوید شما اسلحه را از دست منذهنی دیوانه بگیرید، تا خداوند و خِرَد کل از شما راضی شود و همچنین تصمیم بگیرید در زندگی شخصی صدمه زدن به خود و دیگران را تمام کنید، منذهنی را محدود کنید و بهصورت حضورِ ناظر تماشایش کنید، به حرفهایش گوش ندهید، پرهیز کنید، چیزها را به ذهنتان نیاورید. وقتی منذهنی شما را تشویق میکند که شهوت چیزها را داشته باشید، به حرفش گوش ندهید، چون میخواهد به جان شما و دیگران زهر بریزد. منذهنی خرّوب یعنی بسیار خرابکننده است از ریشه آن را بِکَنید تا به جانِ اصلی زنده شوید، و قسمتی از این آب روان به شما برسد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تا وقتی ما خدمت منذهنی را میکنیم و مرتب چیزهای ذهنی را که با آن همانیده هستیم، به مرکزمان میآوریم، و برحسب آن میبینیم، و فکر و عمل میکنیم، بلافاصله دچار شهوت آنها میشویم، دائماً طمع وحرص آنها را داریم، برحسب آنها زندگی میکنیم، غذای آنها را میخوریم، خوشی آنها را میگیریم، دراینصورت این جوهر اصلیِ ما یعنی روح اصلیمان، هشیاری حضورمان، زیاد نخواهد شد، برای اینکه فضا باز نمیکنیم. شما باید بهعنوان فضای گشودهشده مرتب هشیاریتان را طلب کنید و از همانیدگیها جمع شوید، ذرّهذرّه که خودتان را از اشتباهات ذهنی جمع کنید، «پس توان زد بر تو سِکّۀ پادشاه».
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٣٢۹۰
جَوجَوی، چون جمع گردی زاِشْتباه
پس توان زد بر تو سِکّۀ پادشاه
جَوجَو: یکجو یکجو و ذرّهذرّه
✍️منافق چه کسی است؟
منافق کسی است که میخواهد همانیدگیها را در مرکزش نگه دارد، ولی در ذهنش یک جور دیگر حرف میزند. مولانا میگوید مواظب باشید این کار را نکنید! آدم در منذهنی این شعرها را میخواند و میگوید من ابیات مولانا را بلدم، پُز میدهد، وقتش را تلف میکند، بنابراین روحش در قعر جهنم میرود. به زبان «نام حق» را میگوید اما جانش، مرکزش از فکرهای بدون ایمان، بدون فضاگشایی و بدون وصل به زندگی، پُر است.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۹
بر زبان، نام حق و، در جانِ او
گَندْها از فکرِ بیایمانِ او
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما درد هم میکشید، باید درد هشیارانه بکشید. استرس منذهنی که باعث شود شما شب نخوابید و روز ناراحت باشید، بهدرد نمیخورد. درد هشیارانه برای این است که ما یک عیب را در خودمان شناسایی کرده و میخواهیم آن را از خودمان جدا کنیم، پس درد هشیارانه میکشیم، از آن همانیدگی و درد جدا میشویم و تمام میشود. در ضمن درد هشیارانه برای همیشه نیست، موقت است. اصلاً نباید انسان درد بکشد. این منذهنی است که درد را به ما تحمیل کردهاست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید شما مراعات منهای ذهنی را میکنید که نمیخواهید دوستیشان را از دست بدهید! آدمهای منذهنی فقط با چیزهای همانیده ما را تحریک میکنند. از ارتباط با منهای ذهنی هیچچیز به ما اضافه نمیشود، هیچ خدمتی به ما نمیکنند. بیکس بودن و دوست نداشته شدن بهتر از این است که فریب منهای ذهنی یعنی ناکَسان را بخوریم.
✍️ما مسئول تغییر خودمان هستیم، راهش را هم مولانا به ما نشان میدهد. باید اقرار کنیم اشکال داریم و روی نقصهایمان کار کنیم، فضا را باز کنیم، ابیات مولانا را بخوانیم و برای بیت به بیت وقت بگذاریم. زندگیِ ما ارزش دارد، ما مهمترین آدم برای خودمان هستیم. میتوانیم زندگیمان را بهتر کنیم، وقتی خودمان بتوانیم زندگی خودمان را بهتر کنیم، بزرگترین خدمت را به جامعۀ بشری کردهایم، حداقل یک نفر درد کمتری به بیرون ساطع میکند.