برنامه شماره ۹۸۱ گنج حضور - بخش اول، قسمت اول

منتشر شده در 2023/10/24
11:21 | 5 نمایش ها

✍️همۀ انسان‌ها در من‌ذهنی روتُرُش و عبوس هستند،‌ چون در مرکزشان همانیدگی دارند، برحسب همانیدگی‌ها می‌بینند و فکر و عمل می‌کنند، ما می‌دانیم هر همانیدگی درد به‌وجود می‌آورد، پس کسانی که مرکزشان همانیده است پر از درد هستند و دردِ آن‌ها در بیرون منعکس می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کسانی که من‌ذهنی دارند، مرکزشان همانیده و از جنس جسم است، بنابراین به‌خاطر مرکز مادی‌شان عبوس هستند، اگر کسی آرام‌آرام دارد به حضور زنده می‌شود باید در ظاهر خودش را روتُرُش نشان بدهد، یعنی حضور خود را از من‌های ذهنی پنهان کند، چون من‌های ذهنی عبوس، ترش‌رو و کور هستند و دید حضور ندارند، پس کسی که برحسب همانیدگی‌ها می‌بیند کور است و عصای من‌ذهنی یا عصای یک ذهن همانیده را در دست دارد و مانند نابینایان در ذهن حرکت می‌کند و ممکن است به انسانِ زنده‌ به‌ حضور آسیب برساند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تمام من‌های ذهنی نسبت‌به دید خداوند کور هستند، به‌عبارتی ما به این جهان آمدیم تا با هشیاری نظر یا دید خداوند ببینیم، ما باید مدت کوتاهی در ذهن می‌ماندیم، ده دوازده سال باید مرکزمان را مادی نگه داریم، برحسب همانیدگی‌ها ببینیم، بعد از آن دیگر مجاز نیستیم در ذهن بمانیم، ولی ما اصرار داریم تا موقع مرگ جسمی به‌وسیلۀ همانیدگی‌ها ببینیم و من‌ذهنی داشته باشیم، بنابراین به لحاظ زندگی نابینا می‌شویم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا به ما هشدار می‌دهد و می‌گوید، کسانی که روی خودشان کار می‌کنند و می‌خواهند پیشرفت کنند، نباید پیشرفت معنوی خودشان را فاش کنند، نباید جار بزنند و به مردم بگویند که من به حضور زنده شده‌ام، حالم خوب شده، بیایید به شما هم یاد بدهم؛ به‌محض این‌که شما این کار را انجام دهید، آن‌ها با عصای من‌ذهنی‌شان شما را تنبیه می‌کنند، پس باید ظاهر شما مثل آن‌ها عبوس باشد و به‌طور خاموش و خیلی پنهان روی خودتان کار کنید و به کسی اعلام نکنید که من دارم روی خودم کار می‌کنم تا از خطر من‌های ذهنی مصون باشید.

✍️قبل از ورود به این جهان ما از جنس هشیاری بی‌فرم،‌ امتداد خدا و از جنس اَلَست، هستیم و خودمان را به‌عنوان امتداد خدا شناسایی می‌کنیم، همچنین مرکز ما عدم است. عقل، حس امنیت، هدایت و قدرت را از زندگی می‌گیریم و به‌وسیلۀ زندگی اداره می‌شویم، ولی آگاه نیستیم،‌ وقتی وارد این جهان می‌شویم، استعدادی به‌نام فکر کردن در ما شکوفا می‌شود. می‌توانیم چیزهای بیرونی را به‌صورت جسم شناسایی کنیم. مخصوصاً آن چیزهایی را که پدر و مادرمان به ما می‌گویند این‌ها برای بقای شما مهم هستند، آن‌ها را در مرکزمان می‌گذاریم و با آن‌ها همانیده می‌شویم، درنتیجه مرکز ما از عدم که هیچ یا خود زندگی است، تبدیل به جسم می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ همۀ ما به‌صورت یک روح، یک هشیاری وارد این جهان می‌شویم، ولی وقتی همانیده می‌شویم، دیگر یک روح نیستیم، تبدیل به جسم‌های فکری می‌شویم که از هم جدا هستیم و جدایی را تجربه می‌کنیم. متأسفانه جدایی و تفاوت‌ها جدی می‌شود و ما به‌‌علت وجود تفاوت‌های سطحی بین خودمان و دیگران به ستیزه و نزاع می‌پردازیم.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۵۸

چون تغیّر هست در جان، وقتِ جنگ و آشتی

آن نه یک روح است تنها، بلکه گَشتَستَند جدا

تغیّر: دگرگون شدن، در این‌جا به‌معنی احساس جدایی و غیریّت کردن است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ باید زنده شدن به خدا را از من‌های‌ذهنی پنهان کنیم، اگر به مردم اعلام کنیم که من دارم به حضور می‌رسم و با یک هشیاری دیگری می‌بینم، آن‌ها این روش زندگی را تحمل نمی‌کنند و شروع به انتقاد می‌کنند، برچسب می‌زنند، می‌گویند دیوانه و بی‌عقل شدی، ما را  بین خودشان راه نمی‌دهند و طرد می‌کنند، دوستانمان را از دست می‌دهیم، پدر و مادرمان از رفتارمان تعجب می‌کنند، شاید بگویند دیوانه شدیم، بی‌عقل هستیم، بنابراین این‌جور برچسب‌ها و تحقیرها سبب می‌شود که ما این راه را رها کنیم.

✍️یکی از خاصیت‌های من‌ذهنی که با دیدن برحسب همانیدگی‌ها و براساس جدایی ایجاد می‌شود، این است که قضاوت و مقاومت می‌کند. به چیزهای آفل یعنی گذرا دل می‌سپارد و به این ترتیب مرتب سرخورده و ناامید می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما باید مواظب دستاوردهای معنوی‌مان باشیم که مورد سوءاستفاده من‌ذهنی قرار نگیرد. من‌ذهنی‌ از تمرینات معنوی ما استفاده کرده و آن‌ها را برای خودنمایی غصب می‌کند. هیچ انسانی نیست که از این خطر مصون باشد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هر من‌ذهنی می‌گوید‌ می‌دانم و «منصب تعلیم» دارد، منصب تعلیم و «می‌دانم» درواقع اصل شهوت است و من‌ذهنی شما حتماً این کار را خواهد کرد که از مختصر حضور شما برای خودنمایی استفاده کند، اگر این کار را ادامه دهید شما فلج می‌شوید. امکان ندارد جلوتر بروید، بنابراین باید مواظب باشید که من‌ذهنی محصول کوشش‌های معنوی شما را هدر ندهد.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۱۷

منصبِ تعلیم، نو‌عِ شهو‌ت است

هر خیالِ شهو‌تی در رَه بُت است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما باید مواظب باشید که از القاب مختلف مثل استاد، معلم و استاد معنوی بپرهیزید. تأیید و توجه مردم در این راه سم است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

با توجه به آن قانون که ناظر جنس منظور را تعیین می‌کند، عبوسان و تُرُش‌رویان، کسانی که مرکزشان درد است و در بیرونشان منعکس می‌شود، باید مرتب درد پخش کنند، چنین انسان‌هایی حتی اگر حرف هم نزنند، براساس قرین روی شما اثر مخرب می‌گذارند.

✍️دوری از تمایلات من‌ذهنی که می‌خواهد خودش را به نمایش بگذارد، واجب است، شما باید مواظب باشید، وگرنه پیشرفت نمی‌کنید. حتی من‌ذهنی می‌تواند براساس سرمایۀ معنوی شما، دستاوردهای مادی به‌دست آورد، یعنی خودنمایی کند و از دیگران تأیید و توجه بگیرد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کسانی که من‌ذهنی دارند نیروی زندگی را تبدیل به مانع، مسئله، دشمن و درد می‌کنند، عموماً من‌ذهنی کارافزاست، یعنی می‌خواهد مشکل و درد ایجاد کند. مولانا می‌گوید، مواظب باش، تظاهر به می‌دانم نکن، چون من‌های ذهنی به شما آسیب خواهند رساند.