✍️ای انسان، این تو هستی که به ذهن میروی و به سببسازی میافتی، من رحمت اندر رحمتم. تو در توبه و میثاقی که با هم در «اَلَست» بستیم، سست هستی. به من وفا نمیکنی. توبه میکنی اما توبهات میشکند. فضاگشایی میکنی، جلوی خواستۀ منذهنیات را میگیری، اما دوباره در ذهن به سببسازی میروی. سرِ خود بلا میآوری و به حساب من مینویسی!
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸
گویدش: رُدُّوا لَعادُوا، کارِ توست
ای تو اندر توبه و میثاق، سُست
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ هر منذهنی حسود است و روا نمیدارد. منذهنی حتی بهعنوان مادر میتواند به دختر و پسر خود هم حسادت کند یا دختر میتواند به مادرش و پسر به پدرش حسادت کند! حسادت ممکن است سبب ضرر زدن به کسی شود یا در دل، ضررش را بخواهد. منذهنی با خیالات رنگارنگ و پنهانی از این کارها میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر هشیاری روی هشیاری زنده و جدا از جهان باشد، شاهد است. هرجا شاهد، ناظر و زیبارویی دیدی که ناظر بر خود، خدا، زندگی و نیز بر جهان است، نزد او بنشین. ما نیز پیشِ مولانا نشستهایم. هرجا که ناخوشی و منذهنی دیدی، آینه را در نَمَد بکش یعنی آینه را پنهان کن.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۵۳۷
هر جا که بینی شاهدی، چون آینه پیشش نشین
هر جا که بینی ناخوشی، آیینه درکش در نَمَد
شاهد: زیبارو
آیینه در نمد کشیدن: منظور روی تافتن و چشم بر هم نهادن است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از خود بپرسید برای من خداوند مهم است یا آن چیزی که اکنون ذهنم نشان میدهد؟ اگر خداوند مهم است، پس فضا را باز کنید، اگر ذهنم مهم است، به مرکزم آمده و برحسبِ آن میبینم، پس درحال تخریب هستم، با کسی نمیتوانم رابطۀ عشقی برقرار کنم، اتفاقات برایم جدی و مهم هستند و هر لحظه قضاوت و بد و خوب میکنم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر مرکزمان همانیده باشد، یک تصویر ذهنی از خود درست کرده و با این تصویر ذهنی یا منذهنی خود زندگی میکنیم. این تصویر ذهنی کمکم بهسوی پندار کمال میرود، یعنی منذهنی فکر میکند کامل است و از همه بیشتر میداند. مولانا میفرماید مرضی بدتر از پندار کمال در جانِ ما وجود ندارد.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴
عِلّتی بتّر ز پندارِ کمال
نیست اندر جانِ تو ای ذُودَلال
ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه
✍️داشتن ناموس منذهنی بسیار خطرناک است. اگر به حرف و عمل مردم حساسیت داریم، اگر کسی عکسِ رفتارهایی که ذهنمان نسبتبه آنها شرطی شده، عمل کند و به ما بربخورد، ناموس و حیثیت بدلی منذهنی داریم. این ناموس مثل صد من آهن مقاومت دارد و سنگین و محکم است. منهای ذهنی در جهان زیاد هستند، آنها هر کاری میکنند، نباید به ما بربخورد.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۴۰
کرده حق ناموس را صد من حَدید
ای بسی بسته به بندِ ناپدید
حَدید: آهن
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر به سببسازی ذهن برویم و در این لحظه رحمت ایزدی نرسد، مُفلس میشویم. مجبور هستیم از یک همانیدگیِ بیرونی شیره بکِشیم و این سم است، این غذا نیست. غذای اصلیِ ما باید از آن طرف یعنی از فضای یکتایی بیاید. غذایی که از بیرون و از جهان میگیریم، برای ما ناسزا است.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۸۳
قوتِ اصلیِّ بشر، نورِ خداست
قوتِ حیوانی مر او را ناسزاست
قوت: غذا
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی فضاگشایی میکنیم، از جنس فرشته میشویم. فرشته، فضای گشودهشده، عقلِ کل و خداوند، با هم یکی هستند و انقباض، فضای بسته، سببسازی ذهن نیز با دیو یا شیطان، یکی است.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۴
چون فرشته و عقل، که ایشان یک بُدند
بهرِ حکمتهاش دو صورت شدند
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️به چیزی که ذهنم نشان میدهد، نگاه نمیکنم و اگر هم نگاه کنم، بهانهای است برای دیدن تو و برای اینکه صُنع و آفریدگاری تو بهکار بیفتد. هنگامی که آفریدگاری تو بهکار بیفتد، من نیز بر کار میشوم و کارافزایی منذهنی کنار میرود.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۹
ننگرم کس را وگر هم بنگرم
او بهانه باشد و، تو مَنْظَرم
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۰
عاشقِ صُنعِ تواَم در شکر و صبر
عاشقِ مصنوع کَی باشم چو گَبر؟