برنامه شماره ۹۸۱ گنج حضور - بخش چهارم

منتشر شده در 2023/10/24
11:34 | 5 نمایش ها

✍️بین کسی که به ابدیت و بی‌نهایت خداوند زنده شده و انرژی عشق را به جهان می‌فرستد و کسی که در من‌ذهنی مانده و ارتعاشات مخرب را به جهان می‌فرستد، خیلی تفاوت وجود دارد. همۀ موجودات و هشیاری‌های تشخیص‌دهنده به آن انسانی که به بی‌نهایت زندگی زنده شده می‌گویند ما گدای شما هستیم و به انسانی که مجهز به من‌ذهنی باشد، می‌گویند برو تو عقل نداری، برو که داری انرژی مخرب تشعشع می‌کنی، برو که عبوس و تُرُش‌رو هستی، برو که اثر منفی داری، ما خیلی بهتر از تو هستیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ من‌ذهنی از نظر خداوند قدغن است، شما باید در دَه دوازده‌سالگی «من» را کنار بگذارید. در طول زندگی حتی اگر یک لحظه حاضر نباشید، من‌ذهنی ذهن را به مرکزتان می‌آورد و برحسب آن می‌بینید، شما را به سبب‌سازی می‌برد و در سبب‌سازی به خودتان و دیگران لطمه می‌زنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ از خودتان بپرسید، چرا ما مواظب بدنمان نیستیم، با مصرف سیگار، مشروبات الکلی به آن آسیب می‌زنیم؟ چرا این‌قدر آن را تحت فشار و استرس می‌گذاریم؟ ورزش نمی‌کنیم، کتاب نمی‌خوانیم؟ برای این‌که من‌ذهنی داریم، مریض هستیم و می‌خواهیم بدنمان را خراب کنیم. اگر از شما بپرسند چرا بدنتان را خراب می‌کنید؟ می‌گویید مگر من عقل ندارم که بدنم را خراب کنم؟ نه، شما خراب نمی‌کنید، من‌ذهنی‌تان می‌کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ آیا برای ما زشت نیست که من‌ذهنی را نگه داریم، وقتی خداوند این لحظه در کار جدیدی است؟ آیا خنده‌دار نیست که ما به‌عنوان انسان براساس همانیدگی‌ها بلند می‌شویم، مقایسه می‌کنیم، می‌گوییم من برتر از تو هستم؟ این زشت نیست که ما به‌خاطر تفاوت‌های رنگ و باور و مذهب با هم می‌ستیزیم و همدیگر را می‌کُشیم؟ به‌خاطر همانیدگی‌هایمان تعدادی از مردم را از وطنشان آواره می‌کنیم و به درد می‌اندازیم؟ توطئه می‌کنیم، دروغ ‌می‌گوییم؟ و غافل از این‌که آمده‌ایم به زندگی زنده شویم!

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ من‌ذهنی وجود ندارد. از نظر خداوند من‌ذهنی یک توهم است و به‌قول انیشتین توهم نوری است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️آیا شما مرتب در شناسایی من‌ذهنی‌ خود هستید؟ تا زمانی‌که حواستان به خودتان هست این من‌ذهنی کاری با شما ندارد، یک لحظه غافل شوید، می‌بینید که یک چیزی را از ذهنتان به مرکزتان آورده، همان یک چیز کافی است که به سبب‌سازی بروید، تا ده، دوازده ساعت در سبب‌سازی بمانید، یک‌دفعه بیدار می‌شوید و می‌بینید که دارید در هپروت سِیر می‌کنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما دراثر همانیدگی با چیزها دردهای فراوان و رنجش‌های زیادی دارید، می‌ترسید، خشمگین هستید، کینه دارید، هزارتا عیب دیگر هم دارید، این کارها با ادامه‌ دادن به من‌ذهنی درست نخواهد شد. لازم و ضروری است روی سخنان بزرگان تأمل و تعمّق کنید و به‌طور سطحی به آن نگاه نکنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما باید به برنامۀ گنج‌حضور و مولانا به‌ دقت گوش بدهیم تا بتوانیم با ناظرِ خود بودن عیب و ایرادمان را ببینیم. البته چون ما من‌ذهنی داریم و من‌ذهنی «پندار کمال» ساخته، پندار کمال هم ناموس دارد، اگر بخواهیم به این برنامه گوش بدهیم، به ما برمی‌خورد، چون از نظر من‌ذهنی‌ «می‌دانیم» و می‌گوییم من که ایرادی ندارم! اکنون با این توضیحات می‌توانیم سیلی‌باره بودن و ضرر زدن به خودمان و دیگران را ببینیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ تقریباً همۀ مردم، به‌غیر از عارفان در آسیب رساندن به اشخاصی که نمی‌شناسند و بی‌جرم هستند، حریص‌‌اند. آیا ممکن است ما کسی را نشناسیم و به او آسیب بزنیم؟ بله، فراوان! همین‌که با من‌ذهنی در خیابان راه می‌رویم، از کنار مردم رد می‌شویم، به درد ارتعاش می‌کنیم، داریم آسیب می‌زنیم، پس ما سیلی‌باره‌ایم! شخصی که به زندگی زنده است، از کنار هر کسی رد شود، او را به صبر و فضاگشایی و زندگی دعوت می‌کند، درحالی‌که شخصی که در من‌ذهنی است، من‌ذهنی مردم را بالا می‌آورد.

ما حتی هشیارانه از درد و قصه‌های رنج‌آور صحبت می‌کنیم، خبرهای ناگوار به یکدیگر می‌دهیم که نوعی آسیب رساندن است. به انواع و اقسام زیادی به یکدیگر آسیب می‌زنیم، از جمله آسیب روانی، مادی، و غیره. دنبال نقص در یکدیگر می‌گردیم. جست‌وجو می‌کنیم چه کسی چه نقصی دارد تا عیبش را آشکار کنیم، آبرویش را ببریم، تحقیرش کنیم، چرا؟ برای این‌که من‌ذهنی داریم، مریض هستیم و خداوند فرموده این مرض چاره ندارد، مگر این‌که من را به مرکزتان بیاورید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ شما باید بعد از دیدن و شناساییِ آسیب‌ من‌های‌ ذهنی عاقبت‌بینی ‌کنید و بگویید این عبوس، این مریض، نباید روی من اثر بگذارد و مرا به واکنش وادارد. هدف من این لحظه زنده شدن به خداست، اگر واکنش نشان بدهم، این شخص من را فلج کرده و از کار روی خودم باز می‌دارد. مولانا می‌گوید مواظب و هشیار باش این عبوسان و تُرُش‌رویان روی تو اثر نگذارند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هر چیزی که ذهنِ ما نشان می‌دهد، ممکن است با آن همانیده شویم و به‌نظرمان دانه می‌آید، به‌همین خاطر آن را به مرکزمان می‌آوریم‌، درحالی‌که آن دام است، نه دانه! ارتعاش یک مرکز همانیده تمام چهار بُعد یک انسان را که شامل فکر، جسم، ذهن‌، و هیجانات است، فاسد می‌کند. مولانا می‌گوید خوشا به حال چشمی که پایان‌بین و عاقبت‌اندیش است و تن را از فساد ایمن نگه می‌دارد.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۵۶

اوّلِ صف بر کسی مانَد به کام

کو نگیرد دانه، بیند بندِ دام

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۵۷

حَبَّذا دو چشمِ پایان‌بینِ راد

که نگه دارند تن را از فَساد

حَبَّذا:‌ خوشا

راد: حکیم، فرزانه، جوانمرد

✍️ از داستان‌هایی که مولانا در مثنوی آورده‌است می‌توان نتیجه گرفت؛ مردم هر کاری، هر رفتاری، هر صحبتی می‌کنند، ما نباید با آن کاری داشته‌ باشیم، باید حواسمان فقط به خودمان باشد و فضاگشایی کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ دیدن برحسب همانیدگی‌ها و سبب‌سازی، چشم عدم ما را می‌بندد.

------------------------------------------------------------------------------------------------