✍️شما باید بدانید که ذهن سببساز است، ما هم که منذهنی داریم با سببها کار میکنیم، اگر بخواهیم از سببسازی ذهن بیرون بپریم، باید مرکز را عدم کنیم و سببسازی خداوند را ببینیم. تمام سببسازیها از خداوند میآیند و ما این را هم میدانیم هرچیزی را که ذهن نشان میدهد یک پیغام است، ولی ما موقعی این پیغام را دریافت میکنیم که فضا را باز کنیم، نه اینکه آن چیز را به مرکزمان بیاوریم. با فضاگشایی سببسازی و دانایی خداوند را میبینیم، در این حالت آن چیزی را که با سببسازیِ ذهن امکان ندارد، در دستان او ممکن میبینیم.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۰۲
تو سببسازی و داناییِ آن سلطان بین
آنچه ممکن نَبُوَد در کفِ او امکان بین
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️همانیدگیهای ما، با فضاگشایی و پایداری در آن، عدم قضاوت و بهکار نبردن خطکش ذهنی از بین میروند و سینۀ ما باز میشود، به این معنا که در این لحظه فضاگشایی صورت گرفتهاست و ما در حیرت هستیم که این فضاگشایی چهطور انجام میشود؟ ما باید صبر کنیم و بدانیم آن چیزی که ذهنمان نشان میدهد مهم نیست، اگر صبر کنیم، خواهیم دید که دیگر این چیزهای ذهنی به مرکزمان نمیآیند و مرتب همانیدگیها کنار میروند و فضا خودبهخود باز میشود، اگر چیزهای ذهنی به مرکزمان نیایند، امکان فضاگشایی در مرکزمان وجود خواهد داشت.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۱
پردههایِ دیده را دارویِ صَبر
هم بِسوزد، هَم بِسازد شَرحِ صَدْر
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از طرف زندگی این پیغام برای ما آمده که کار من با علّت و سببسازیِ ذهنِ تو صورت نمیگیرد. ای انسان، تو به ذهنت نرو و نگو این کار را میکنم، چون این کارِ خداوند است، نه تو. خداوند میگوید ای انسان، تو فقط فضا را باز کن چون من با واسطه برای تو کاری انجام نمیدهم، کار من بدون سببسازی ذهنت صورت میگیرد و مستقیم است، تو باید به قضا و قَدَرِ من توجه کنی، یعنی من با «قضا و کُنفَکان» کار میکنم. من برای تو فکر میکنم، پس ای بیمار، فضا را باز کن و علتهای ذهنی را رها کن.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶
کارِ من بی علّت است و مُستقیم
هست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم
سَقیم: بیمار
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما این را کاملاً در کارهای مادی بیرونی تجربه کردهاید که همیشه ذهنتان با سیستم عقل منذهنی به مرکزتان میآید که وقتی ضرر میبینید واکنش نشان بدهید، بترسید، عصبانی شوید. همین سیستم گاهی شما را موفق کرده، بعضی وقتها هم زمین زدهاست، اما شما هیچ موقع ایمن از اتفاقات بد و ناگوار و ایمن از دردها نبودهاید. چون هر موقع با منذهنی عمل کردهاید درد و خرابکاری ایجاد شدهاست. اصلاً منذهنی مخرب است. چقدر باید ناراحتی و درد بکِشید تا بفهمید موفقیتِ منذهنی بهدرد نمیخورد، همراه با درد است و برای شما حوادث ناگوار به همراه دارد؟
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵
عقلِ جُزوی، گاه چیره، گَه نگون
عقلِ کلّی، ایمن از رَیْبُالْمَنون
رَیْبُالْمَنون: حوادثِ ناگوار
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️این لحظۀ مبارک دائماً شراب رحمت از طرف زندگی میآید، این شراب بدون علت ذهنی شما است، بدون اینکه با ذهن در بیرون کاری کرده باشید، فقط با فضاگشایی از طرف زندگی در همین لحظۀ مبارک به شما میرسد. چرا مبارک است؟ برای اینکه فضا را باز میکنید و مرکزتان با فضاگشایی عدم میشود.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۴
رحمتی، بی علّتی، بی خدمتی
آید از دریا، مبارک ساعتی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️فضاگشایی یک عنایتِ هشیارانۀ ایزدی، یک اتصال به زندگی است که بهتر از صد گونه تلاش منذهنی میباشد، برای اینکه تلاش منذهنی دچار تباهی میشود. از لحاظ فردی هدف ما همیشه یک زندگی خوب است، مثلاً ما در خانواده میگوییم من همسر و فرزند دارم، میخواهم در زندگی ما گرمای عشق جاری باشد، رابطهمان با هم خیلی زیبا باشد، رفاه مادی و معنوی داشته باشیم. اینها هدفهای خیلی خوبی هستند، اما چون ما طبق منذهنی عمل میکنیم، هیچ موقع به آن اهداف نمیرسیم، برای اینکه جهد و کوشش ما علیرغم اینکه خیلی هم کار و تلاش میکنیم، پول درمیآوریم، با هم همکاری میکنیم، عقلمان را روی هم میگذاریم، میگوییم چکار کنیم و چکار نکنیم، آخرسَر به درد و جدایی ختم میشود، یعنی جهدهای منذهنی تباه میشود و نتیجۀ خوبی نمیدهد، زیرا عنایت هشیارانۀ زندگی در کار نیست.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۹
یک عنایت بِهْ ز صد گون اجتهاد
جهد را خوف است از صد گون فَساد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️عمل و فکرِ منذهنی بادام پوک کاشتن است. ما یک هدف عالی در ذهنمان میگذاریم، بعد با وسایل منذهنی میخواهیم به آن برسیم. منذهنی هم راه را خراب میکند هم هدف را؛ با راههای منذهنی هیچوقت نمیتوانیم به آن هدف عالی برسیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر اتفاقی میافتد شما باید منبسط شوید، فضا را باز کنید، اتفاق این لحظه را قبل از قضاوت بپذیرید تا ببینید که از زندگی چه راهحلی میآید.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷۰
حکمِ حق گُسترد بهرِ ما بِساط
که بگویید از طریقِ اِنبساط
بِساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره
------------------------------------------------------------------------------------------------