✍️هر منذهنی مجهز به ملامت است، دیگران را ملامت میکند و میگوید دیگران این مسائل را برای من بهوجود میآورند یا اگر خودش ایجاد کرده باشد، مدام خودش را ملامت میکند، ملامت هیچ فایدهای ندارد، چون ملامت هم یکی از ابزارهای منذهنی است و ما را در ذهن نگهمیدارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هیچ منذهنی از اشتباه خود چیزی یاد نمیگیرد، برای اینکه میگوید دیگران کردند. شما بدانید این ضررها را منذهنی میزند، بنابراین باید منذهنی را بشناسید و آرامآرام آن را در خود کوچک کنید تا از شَرّش راحت شوید، و تا زمانی که این کار را نکنید زندگیِ شما، زندگی نمیشود! شما باید امیدتان را از اینکه یک روزی منذهنیام زندگی مرا درست خواهد کرد، ببُرید و آگاه باشید که این منذهنی است که زندگی شما را خراب کردهاست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما به هر جهتِ فکری که میروید خداوند به شما بلا میدهد، مسئله ایجاد میشود تا برگردید دوباره با فضاگشایی و عدم کردن مرکز به او زنده شوید، شما میدانید دیگران نمیتوانند مرکز شما را عدم کنند، شما باید خودتان با فضاگشایی مرکزتان را عدم کنید.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۳۶۸
از هر جهتی تو را بلا داد
تا بازکَشَد به بیجَهاتَت
بیجَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی
✍️اولین شرط رها شدن از ذهن این است که همیشه حواستان روی خودتان باشد یعنی ناظر ذهنتان باشید و مرتب در اطراف اتفاقات فضاگشایی کنید، اگر شما زرنگ باشید میتوانید خودتان را چک کنید و مورد بازبینی قرار دهید ببینید آیا منذهنیتان فعال است؟ اگر اینگونه است، پس منذهنی دارد فکر و عمل میکند و میخواهد به شما لطمه بزند، اما شما متوجه نیستید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از زمانی که منذهنی درست میشود، ما برحسب آن فکر و عمل میکنیم و به خودمان ضرر میزنیم، مثلاً ما بهعنوان منذهنی بلند میشویم که خودمان را نشان بدهیم، خشمگین میشویم، فکر میکنیم داریم به خودمان فایده میرسانیم، میبینیم چقدر به خودمان ضرر زدهایم! درحالیکه منذهنی ما میگفت داری به خودت سود میرسانی، اما در زندگیمان عکسِ آن به ما ثابت شد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید ای انسان، فضا را باز کن و بهعنوان مرکز عدم پایان را ببین که باید از جنس خداوند شوی، همیشه باید حواست به خودت باشد که آیا در این لحظه مرکزت عدم است؟ آیا بر حسب عدم و بهعنوان انسان زندهشده به بینهایت و ابدیت خداوند پایان را میبینی یا نه؟ پایان این نیست که یک منذهنی بزرگتر بسازی، بیشتر بخواهی و از نظر مالی موفق باشی.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۶۰
گر همی خواهی سلامت از ضرر
چشم زاوّل بند و پایان را نگر
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خوشا به حال کسی که پایان یعنی جنس خداگونۀ خود را میبیند، اگر شما منقبض شوید، مرکزتان جسم باشد، ذهنتان را به مرکزتان بیاورید، پایان را نمیبینید، پایانِ توهمی و یک منذهنی بزرگ را میبینید. اما با فضاگشایی میتوانید پایان یعنی فضای بینهایت وسیع درون را ببینید، فضاگشایی جسم و چهار بُعد شما را از تباهی ایمن نگه میدارد و نمیگذارد شما آسیب ببینید.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۵۷
حَبَّذا دو چشمِ پایانبینِ راد
که نگه دارند تن را از فَساد
حَبَّذا: خوشا
راد: حکیم، فرزانه، جوانمرد
✍️اگر از فکر یک همانیدگی به فکر یک همانیدگی دیگر نپریم و تندتند حرف نزنیم، ذهن خاموش میشود، پس شما لحظهبهلحظه خودتان را بازبینی کنید که آیا من بهعنوان منذهنی عربده میکشم، یعنی بلند صحبت میکنم، همهاش حرف میزنم؟ منذهنی هستم یا فضا را باز کردهام؟ اصلاً شما کاری ندارید همسرتان، دوستتان، یا مردم چکار میکنند، تمام حواستان به این است که آیا من ناظر ذهنم هستم؟ آیا فضا را باز کردهام؟ اَنصِتوا را رعایت میکنم؟
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۳۷۲
بنگر سویِ حریفان که همه مَست و خَرابند
تو خمش باش و چنان شو، هله ای عَربدهباره
عَربدهباره: آنکه بسیار بدمستی میکند. عربدهجوی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر سایۀ مبارک این خورشیدی که از درونمان باید طلوع کند، روی ما نیفتد، زندگی ما زندگی نمیشود، هیچ مشکلی از ما گشوده نخواهد شد. مشکلات و گرفتاریهای ما همانیدگیهای ما هستند، درنتیجه برای ما مسئله ایجاد میکنند. مثلاً رابطۀ ما با دوستمان، همسرمان، یا بهطور کلی با مردم خراب میشود، مرتب به خودمان صدمه میزنیم و بر ضد بدنمان عمل میکنیم، چیزهای مضر میخوریم، خودمان را زیر استرس قرار میدهیم. چرا خودکشی میکنیم؟ شما نمیکنید، منذهنیتان میکند. پس باید منذهنیتان را بشناسید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر ما انسانها بخواهیم بر روی زمین باقی بمانیم، همدیگر را سر چیزهای سطحی نکُشیم، باید هر کسی حواسش به خودش باشد، تا از درونش با فضاگشایی، خورشید خداوند طلوع کند، اگر خداوند از درون هر یک از ما بالا بیاید، ما این لحظه هشیارانه تبدیل به آن هشیاری واحد میشویم، دیگر دوتا هشیاری نیستیم، بلکه با خداوند به وحدت میرسیم.