برنامه شماره ۹۸۰ گنج حضور - بخش چهارم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/10/15
09:31 | 4 نمایش ها

✍️ما یک هشیاریِ تنها هستیم که در این جهان با همانیده شدن، هشیاری جسمی یا من‌ذهنی پیدا می‌کنیم که مثل آن هشیاری اولیۀ یکتا نیست. انسان‌ها می‌خواهند توسط این هشیاری جدید با هم متحد شوند که این امکان وجود ندارد و منجر به جنگ و آشتی پی‌درپی بین آن‌ها می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کلید بقای بشر در این است که هر انسانی تمرکزش روی خودش باشد، و با فضاگشایی به آن یک هشیاری، زندگی، یا خدا در درون زنده شود. این حالت معادل طلوع آفتاب یا زندگی در درون انسان است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در من‌ذهنی ما همیشه با ترس و امید زندگی می‌کنیم؛ با یک سبب‌سازی امیدوار می‌شویم که این‌گونه درست می‌شود، با یک سبب‌سازی دیگر ناامید می‌شویم و می‌ترسیم. می‌گوید تا کِی می‌خواهی ترسان و امیدوار باشی؟ این وضعیتی که به‌وجود آمده، حتی اگر نامرادی یا ناکامی است، استدلال نکن، بگو من این پیغام را می‌گیرم که با این مورد همانیده هستم، این مرا هیچ و بی‌ارزش می‌کند. این وضعیت بد دراثر خشم خداوند است، تا زمانی که تو به رضا برسی، یعنی این لحظه فضا را باز کنی و به حرف ذهن گوش ندهی.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٌ ۱۵۸

با عدم تا چند باشی خایف و امّیدوار؟

این‌ همه تأثیرِ خشمِ اوست تا وقتِ رضا

خایف: ترسان، بیمناک

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر مرکز ما به‌طور حقیقی عدم باشد، دراین‌صورت زندگی در مرکز ماست، و هر فکر و عملی سازنده خواهد بود. در مرکز جسمی هر فکری به ما ضرر می‌زند و تبدیل به درد می‌شود و فرق نمی‌کند که چه فکری باشد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️از خودتان بپرسید تا کِی من باید بی‌ارزش شوم و با نمادهای من‌ذهنی زندگی کنم؟ مثلاً فلان شخص سرش پایین بود، پس منظورش بی‌احترامی به من است! اگر شما برای علامت‌های بدنی، زبانی و هر رفتار یک معنی بگذارید، بیچاره خواهید شد. این وضعیتِ خطرناک و پر از دردِ درون شما، نتیجۀ همانیده بودن مرکزتان است، و تا موقع رضا یا فضاگشایی ادامه خواهد داشت.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر فضا را باز کنید، ظاهر و رفتار انسان‌ها اصلاً برای شما فرقی ندارد. هر یک از ما باید هر لحظه حواسمان به این باشد که آیا مرکز من حقیقتاً عدم است؟ زندگی است؟ یا جسم است؟ اگر جسم است، من دارم خودم را می‌فریبم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما فضاگشا باشید و رفتارهای شرطی‌شدۀ آدم‌ها در شما اثر نگذارد، پذیرش حیرت‌انگیزی در شما به‌وجود خواهد آمد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی شهوت حرف زدن، زیاده‌خواهی، خیال‌پردازی، ملاقات با آدم‌ها و راجع‌به چیزهای بی‌مصرف حرف زدن را دارد. با این کارها می‌خواهد دردی را که خودش ایجاد کرده، تسکین دهد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما نمی‌توانید با تغییر باورها و اعتقادات که همه فکر هستند، به خداوند برسید. امروز با این باورها همانیده‌اید، فردا این‌ها را می‌اندازید و باورهای دیگری را جایگزین می‌کنید، فکر می‌کنید خداگونه شده‌اید. نه! همچنان‌که در من‌ذهنی با حرکات ظاهری مختلف مانند سجدۀ طولانی نمی‌توانید به خدا زنده شوید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تا سایۀ مبارک شمس تبریزی یعنی آفتاب زندگی از درون شما بالا نیاید، یعنی نگذارید این آفتاب طلوع کند، هیچ‌کدام از بندهای من‌ذهنی و همانیدگی‌ها از شما گشوده نخواهد شد، هیچ مسئله‌ای حل نخواهد شد، زیرا شما فقط با من‌ذهنی خواسته‌اید حل کنید.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٌ ۱۵۸

تا نیاید ظِلِّ میمونِ خداوندیِّ او

هیچ بندی از تو نگْشاید، یقین می‌دان دلا

ظِل: سایه