برنامه شماره ۹۷۹ گنج حضور - بخش دوم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/10/12
10:18 | 3 نمایش ها

✍️جنین در تنگنا قرار دارد و غذایش خون است. بعد از زاده شدن از شکم مادر به‌جای خون، شیر می‌خورد. ما نیز در ذهن، در تنگنا هستیم. اگر غذاهای من‌ذهنی را نخوریم، یعنی نگذاریم ذهنمان به مرکزمان بیاید، غذای پاک با مرکز عدم خواهیم خورد، یعنی انسان به‌جای این‌که خوشی را از همانیدگی‌‌هایی مثل پول یا آدمی دیگر گرفته و از آن‌ها شیره بکشد، از مرکز عدم می‌کِشد و شادی بی‌سبب را جذب می‌کند، از جنس زندگی و از جنس هشیاری ناظر می‌شود. در این فضای گشوده‌شده، هشیاری روی هشیاری منطبق شده و دائماً راضی و خشنود است.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۰

چون جَنین بود آدمی، بُد خون غذا

از نجس پاکی بَرَد مؤمن، کذا

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵1

از فِطامِ خون، غذایش شیر شد

وز فِطامِ شیر، لقمه‌گیر شد

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۲

وز فِطامِ لقمه، لقمانی شود

طالبِ اِشکارِ پنهانی شود

فِطام: از شیر بریدن

کذا: چنین، چنین است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ ما با عقل ذهنی سخت‌گیر هستیم چون برحسب الگوهای ذهنیِ همانیده می‌بینیم. این بینش دائماً ما را با بی‌مرادی مواجه می‌کند. ما دوست داریم اوضاع برحسب همانیدگی‌های شخصی‌ ما تغییر کند، اما چنین نمی‌شود، درنتیجه واکنش نشان داده و در تنگنا قرار می‌گیریم؛ آن‌گاه مانع، مسئله، درد و رنجش ایجاد می‌شود و سخت‌گیر می‌شویم.

سخت‌گیری و تعصب، غلط است. تعصب یعنی یک باور را درست بدانیم و بقیهٔ باورها را نادرست. باید بدانیم که همۀ این باورها سطحی‌ و ساخته‌شدۀ ذهن انسان هستند. هیچ‌کدام از جنس «قضا و کُن‌فَکان» خداوند نیستند، ولی ما با آن‌ها همانیده هستیم، نسبت به آن‌ها تعصب داریم و سخت‌گیریم. این تعصب خامی است، حالت جنینی و تنگنا است و کار هر بشری که این‌گونه باشد، خون‌آشامی، یعنی ارتعاش درد خواهد بود.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۷

سخت‌گیری و تعصّب خامی است

تا جَنینی، کارْ خون‌آشامی است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر به جنین بگویند، غیر از این تاریکی، ظلمت و تنگنای رَحِم که در آن هستی، در بیرون عالَمی با نظم و ترتیب، بی‌نهایت وسیع، با هزاران نعمت و خوردنی وجود دارد، آیا باور می‌کند؟ خیر.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۳

گر جَنین را کس بگفتی در رَحِم

هست بیرون، عالَمی بس مُنتظم

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵4

یک زمینِ خرّمی با عرض و طول

اندرو صد نعمت و چندین اُکُول

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۵

کوه‌ها و بحرها و دشت‌ها

بوستان‌ها باغ‌ها و کشت‌ها

اُکُول: جمعِ اُکُل به‌معنی میوه‌ها، خوردنی‌ها، روزی‌ها

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما نیز مانند جنین در تنگنای ذهن، هزاران مسئله، مانع، دشمن و درد داریم، از هر جهتی که می‌خواهیم حرکت کنیم، به مانعی برمی‌خوریم. بزرگان می‌گویند خارج از این جهان، جهان دیگری وجود دارد، بدان که دید ذهنی تو غلط است، تعصب نداشته باش، این وضعیت فعلی تو‌ در ذهن، توهم و بد دیدن است، در این چارمیخ تنگنا و زندان رَحِم و زندان ذهن با همانیدگی‌ها به دنیا کوبیده شده‌ای، هشیاری را به تختۀ این دنیا کوبیده و در بین این نجاساتِ درد، رنجش و خشم، درد می‌کشی و خون می‌خوری. ما باور نمی‌کنیم و می‌خواهیم در تنگنای رَحِم ذهن، در تاریکی، درد و خون خوردن، بمانیم!

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۹

خون خوری در چارمیخِ تنگنا

در میانِ حبس و اَنجاس و عَنا

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی منکر درد و خون خوردن در این تنگنا است. ما هم مُنکر می‌شویم، اعتراض می‌کنیم و می‌‌گوییم اگر خدایی وجود داشت، وضع من و مردم این‌گونه نبود. کافی است فضا را باز کنیم تا شادی بی‌سبب و گذشت را مزه کنیم، مهم نبودن و غیر جدی بودن ذهن را  تجربه کنیم، مطابق الگوهای من‌ذهنی عمل نکرده و همانیدگی‌ها را کم کنیم تا سبک شده و از تنگنا بیرون بیاییم.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۰

او به حُکمِ حالِ خود مُنکر بُدی

زین رسالت مُعرِض و کافر شدی

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۱

کاین مُحالست و فریب‌ است و غرور

زآنکه تصویری ندارد وهمِ کور

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما چیزها و اشخاص را به مرکزمان آورده، آن‌ها را جدی و مهم می‌گیریم و از آن‌ها طمع زندگی داریم، غافل از این‌که زندگی فقط دست خداوند است و ما خودِ او هستیم. طمع زندگی داشتن از چیزی که ذهن نشان می‌دهد، طمع خام است، اگر این طمع به مرکزمان بیاید، شهوت ایجاد می‌کند، یعنی ما جذب آن شده، به‌سمتش می‌رویم و مدام حرص زیادتر کردن آن را داریم، چون فکر می‌کنیم زندگی‌مان را زیادتر می‌کند. برعکس با این کار زندگی‌مان کمتر می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۵

هیچ در گوشِ کسی زایشان نَرَفت

کاین طمع آمد حجابِ ژرف و زَفت

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️با این بیت هر لحظه به خود القا کنیم که من می‌خواهم از تنگنا بیرون بیایم، من دربرابر هر چیزی که ذهنم نشان می‌دهد، حتی اگر بی‌مرادی است، باید فضا را باز کنم. در این جهان باید همیشه با مردم و با خدا با انبساط برخورد کنیم، اگر منقبض شده و به تنگنا افتادیم، دوباره فضا را باز کنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢۶٧٠

حُکمِ حق گُسترد بهر ما بِساط

که بگویید از طریقِ اِنبساط

بِساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره