✍️ای انسان تو میتوانی سراسر جان شوی، برای این کار باید هرچه میتوانی فضا را باز کنی و مرکزت را با ذهنت آلوده نکنی، تا لایق خداوند شوی، اگر بهسوی خداوند یا مستان دیگری مثل مولانا میروی، باید هر لحظه فضاگشایی کنی و دَم او را بگیری، و مستانه یعنی بدونِ منذهنی بهسوی زندگی بروی.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۱۳۱
باید که جمله جان شوی، تا لایقِ جانان شوی
گر سویِ مستان میروی، مستانه شو، مستانه شو
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما پیشرفت معنوی خودتان را با دید منذهنی ارزیابی نکنید، چون منذهنی که نمایندۀ ابلیس است درکی از این لحظه ندارد، با چشم عدم نمیبیند، و نمیتواند آن قسمتی از شما را که با فضاگشایی به خدا زنده شده، درک کند، پس شما ارزیابی و دید آن را باید کنار بگذارید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ای کسانی که منذهنی دارید برحسب همانیدگی میبینید، مشغول چه کاری هستید؟ اگر هر لحظه یک چیز ذهنی را به مرکزتان میآورید، با عینک همانیدگی میبینید، این غلط و بیفایده است. دیدهبان را که فضای گشودهشده، و خود زندگی است به مرکزتان بیاورید، در این حالت است که چشم عدم پیدا میکنید. اگر شما نمیتوانید فضاگشایی کنید باید آموزشهای مولانا را به مرکزتان بیاورید، بیتها را تکرار کنید تا راه درست را به شما نشان دهند.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۱۳۹
حلقۀ کوران به چه کار اندرید؟
دیدهبان را در میانه آورید
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند لحظهبهلحظه در درون ما بهصورت سکوت هست و مرتب هم ما از آن استفاده میکنیم، ولی آگاه نیستیم، اما انسانهای غیببین از این موضوع آگاه هستند. شما بیایید بهجای جسمبین و آفلبین، غیببین شوید، اگر چشم غیببین داشته باشید، یقیناً هر لحظه از طرف خداوند تجلیات زندگی بهصورت صنع یا یک فکر جدید در مرکزتان پیدا میشود.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲
در لااُحِبُّ الآفِلین، پاکی ز صورتها یقین
در دیدههایِ غیببین، هر دَم ز تو تِمثالها
لااُحِبُّ الآفِلین: اشاره به سخن حضرت ابراهیم (ع) که گفت: «من غروبکنندگان را دوست ندارم»، اشاره به آیۀ ۷۶، سورۀ انعام (۶)
تِمثال: تصویر، صورت، اشاره به تجلیّات حق
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما باید الگوهای جامد زندگی مثل باورها را بشکنید. اگر انسانی هستید که به یک سری باورها تعصب دارید، هرچه میخواهد باشد، شما کارتان خراب است، پس به خداوند تعهد ندارید، به این باورها تعهد دارید. اینها در مرکزتان هستند، پس بتپرست، باورپرست و دردپرست هستید. بیشتر مردم دردپرست هستند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند نظیر ندارد، ما هم نظیر نداریم، چون بنابه «اَلَست» ما امتداد خدا هستیم درِ رحمتش همیشه باز است، خداوند همهاش لطف و رحمت است، اما چون هر لحظه مرکز ما جسم است، این رحمت شامل حال ما نمیشود.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۶۵
باز باش ای بابِ رحمت تا ابد
بارگاه ما لَهُ کُفْواً اَحَد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️در منذهنی ما خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم. این مقایسه است که کار ما را خراب میکند. هر کسی را که شما میبینید، خودش را با دیگران مقایسه میکند. اگر ما خودمان را مقایسه نمیکردیم، نمیگفتیم این شخص کافر است، من هم دیندار حقیقی هستم. کسی که از درون به خداوند وصل است از این حرفها نمیزند. ما اصلاً کاری با دیگران نداریم، مسئولیت ما این است که خودمان به عشق زنده شویم. وقتی قیاس میکنیم، به مسئله میافتیم. تمام مسائل ما برای این است که به قیاس میافتیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------