✍️شما که با کار کردن روی خودتان، همانیدگیها را از مرکزتان پاک کردهاید، از فکر همانیده و هیجاناتی که از اِعمال فکر روی بدن بهوجود میآید رستهاید، بنابراین لحظهبهلحظه «رحمت اندر رحمت» یا صُنع و خوبی زندگی را میبینید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️فضای گشودهشده و وصل به خدا علمی به ما میدهد که با علم کتابی که با ذهنمان یاد گرفتهایم فرق دارد و این علم به سواد و یادگیری ذهنی بستگی ندارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️چرا ما از مرگ میترسیم؟ برای اینکه با تنمان همانیده شدهایم. چرا با تنمان همانیده شدهایم؟ برای اینکه ما بیرون از تن، زندگی دیگری را تجربه نکردهایم، و فکر میکنیم این تنمان هستیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️چرا هیچکس بر دل انسانهایی که به خداوند زنده هستند نمیتواند پیروز شده یا به آنها آسیب بزند؟
زیرا اگر آسیب هم بزند به جسمشان میزند، یعنی یک نفر میتواند یک عارف را بکُشد، ولی به روحش که به خداوند زنده شده، نمیتواند ضرر بزند. مثلاً صدف را میشود شکست، ولی گوهر نمیشکند. منظور از صدف پوستۀ بیرونی، جسم و فکرهای ما است. مردم میتوانند به همانیدگیهای ما لطمه بزنند، اما اگر روح ما به خداوند زنده شده باشد، نمیتوانند لطمه بزنند؛ اینکه میگوییم به ما ضرر خورده، برای این است که ما با چیزها همانیده هستیم.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۹۶
کس نیابد بر دلِ ایشان ظَفَر
بر صدف آید ضرر، نَی بر گُهَر
ظَفَر: پیروزی، دست یافتن
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تبدیل منذهنی به حضور و به آینه امکانپذیر است، اگرچه ما در طول سالهای طولانی با فکرها و دردها همانیده شدهایم، اما این دل ما صیقلپذیر است. ما قابل تغییر و تبدیل هستیم. این منذهنی ما که اکنون مرکزمان است، میشود رویش کار کرد، حتی اگر هفتاد یا هشتاد سالمان است، هیچ فرقی نمیکند.
پس شما نگویید من اینهمه درد و همانیدگی دارم، کارهای بد کردهام، مگر میشود به حضور زنده شوم؟ وقتی شروع به کار روی خودمان میکنیم خداوند در هر لحظه به ما کمک میکند، بهشرط اینکه جدی باشیم، دروغین نباشیم، این کار را برای خودنمایی یا فروش خودمان انجام ندهیم و از یک جایی به بعد دیگر چیزهایی که ذهنمان نشان میدهد مهم ندانیم و برای آنها خَم نشویم، بلکه بهسوی زندگی خم شویم، تسلیم شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------