✍️در دید منذهنی ما خودمان را عاقل و خرد کل را که کائنات را اداره میکند، نادان میدانیم. هر کسی شکایت میکند، این اشکال را دارد و در مقابل خرد کل و قضا بی ادبی میکند، یعنی لحظهبهلحظه به زندگی میگوید تو قضاوت نکن من قضاوت کنم، تو مطابق میل من عمل کن! تا زمانی که انسان عقل منذهنی دارد، از سَر زندگی دور است، منذهنی را سر میسازد، و بدون عقل زندگی جلو میرود، سرنگون میشود.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۱
سرنگون زآن شد، که از سَر دور ماند
خویش را سَر ساخت و تنها پیش راند
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما باید در این لحظه ببینید به چه کاری مشغول هستید؟ چون شما در این لحظه فتوادهنده هستید، تعیین کنید این چیزی که اکنون میخواهم، و یک نیاز روانشناختی است، آیا واقعاً ضرورت دارد؟ چون اگر بیضرورت چیزهای ذهنی را به مرکزمان بیاوریم باید جریمه بدهیم، ولی ما بیضرورت چیزهای ذهنی را مهم میدانیم و به مرکزمان میآوریم، جریمه هم میدهیم، ولی دلمان را «صیقل» نمیدهیم.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰
گفت: مُفتیِّ ضرورت هم تویی
بیضرورت گر خوری، مُجرم شَوی
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۱
ور ضرورت هست، هم پرهیز بِهْ
ور خوری، باری ضَمانِ آن بده
مُفتی: فتوادهنده
ضَمان: تعهد کردن، بهعهده گرفتن
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما قبل از ورود به این جهان یک دلی داشتیم که آینۀ خداوند و غیبی بود، همۀ صورتها در آن دیده میشد، ولی ما آن را تیره کردیم. مولانا میگوید تا حالا این کار را کردی، بعد از این نکن. «تاکنون کردی چنین، اکنون مکن»، از این لحظه به بعد نکن. اینها نشان میدهد که این گرفتاریها و مسائل را خودمان برای خودمان با زندگی کردن برحسب الگوهای جامد درست کردهایم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️منذهنی جاسوس پنهانی است که ما را دزد و تباه کرده، برای همین است که منهای ذهنی میتوانند به ما دست پیدا کنند، پس اگر ما میگوییم مورد تاختوتاز کسانی هستیم که در زمین فساد میکنند یا روی ما اثر بد میگذارند، بهخاطر این است که چنین آینۀ بدی در مرکزمان وجود دارد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما خودتان را در معرض واکنش قرار ندهید، واکنشها بهخاطر اصرار به الگوهای همانیده بهوجود میآید. فرزند یا همسر ما مطابق باورهای ما زندگی نمیکنند، اشکالی ندارد دیگران یک جور دیگر فکر و زندگی کنند. شما انعطافپذیر و فضاگشا باشید، خواهید دید جورهای دیگر هم میشود زندگی کرد و مُرد، این مهم نیست. مهم این است که کسی به زندگی زنده شود، تفاوتهای سطحی مهم نیست.