✍️ما هر چیزی را که بهصورت فکر به ذهنمان میرسد میتوانیم بنویسیم، اما عشق یعنی وحدت با زندگی یا خدا، گفتنی یا نوشتنی نیست، بلکه باید به آن زنده شد. خداوند از جنس بینهایت و ابدیت است، ما هم از آن جنس هستیم، البته اینها فقط لفظ است، اگر از ذهن بیرون بپریم و در این لحظه عیناً به او زنده شویم و از طریق خرد کل فکر و عمل کنیم، آن موقع میتوانیم بگوییم با خداوند به وحدت رسیدهایم. عقل کل وقتی وارد ذهن همانیده میشود، خدا را تجسم میکند، بنابراین راهش را گم کرده و از خداوند جدا میشود، با منذهنی و همانیدگیها زندگی میکند و به فِراق و جداییِ سنگینی میافتد، چون منذهنی براساس جدایی و همانیدگی تشکیل شدهاست.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۲۵۷
قلم از عشق بشکند چو نویسد نشانِ تو
خِرَدم راه گم کند ز فِراقِ گرانِ تو
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ قبل از ورود به این جهان، ما از جنس هشیاری بیفرم، از جنس خداوند هستیم، مرکز ما عدم است، عقل، حس امنیت، هدایت و قدرت را از خداوند میگیریم، اما وقتی وارد این جهان میشویم، یک استعدادی بهنام فکر کردن را در خودمان فعال میکنیم، بهطوریکه چیزهای اینجهانی را تجسم کرده و در ذهنمان بهصورت فرمها یا چیزهای ذهنی، به آنها حس هویت تزریق میکنیم و آنها مرکز جدید ما میشوند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما میدانید اگر به آن چیزی که ذهنتان نشان میدهد مقاومت کنید، فوراً به مرکزتان میآید و شما را از جنس جسم میکند، این مکانیسم یا سازوکار آمدن چیزها به مرکزتان است. منذهنی از طریق فکر کردن برحسبِ همانیدگیها که اسمش سببسازی ذهن است، میخواهد دوباره به خداوند زنده شود، درصورتیکه وقتی این چیزها به مرکزتان میآید، از خداوند جدا میشوید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️حس هویت تزریق کردن به چیزهای اینجهانی بهصورت فکر را همانیدن میگوییم، دراثر همانیده شدن، مرکز عدم ما تبدیل به جسم شده، چشم عدم ما بسته میشود و با دید منذهنی میبینیم؛ دیدِ منذهنی درواقع عقلش این است که فقط همانیدگیها را زیادتر کند.
✍️در دنیای کنونی شاهد هستیم که خیلی از منهای ذهنی فقط درد پخش میکنند، خبرهای بد و نگرانکننده میدهند، میخواهند ما را ناراحت کنند، یک چیزی میگویند که ما عصبانی شویم، بهعبارتی دیگر منهای ذهنی با روشهای مختلف میخواهند درد را در جهان زیاد کنند، درنتیجه ما هم دراثر دیدن برحسب درد و همانیدگیها راه را گم میکنیم و به فِراق و جدایی از خداوند میافتیم؛ بنابراین لازم است لحظهبهلحظه در هر موقعیتی که هستیم مراقب و هشیار باشیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند همنشین چه کسانی است؟
او همنشین انسانهایی است که صبر میکنند. مرکزشان را از همانیدگیها خالی کرده و لحظهبهلحظه با فضاگشایی مرکزشان را عدم میکنند، چون چنین انسانهایی مقاومتشان را صفر کرده و آن چیزی را که ذهنشان نشان میدهد به مرکزشان نمیآورند، درنتیجه مرکزشان عدم میشود، همان عدمی که قبلاً بود، پس اکنون هشیارانه با مرکز عدم، همنشین خداوند شده و با او یکی میشوند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا به ما میگوید از طریق فکر کردن در ذهن نمیتوانی به عشق، به خداوند برسی، این امکان ندارد؛ تمام راههای منذهنی برای رسیدن به خدا، غلط است، منذهنی از این طریق بیشتر خودش را تقویت میکند، پس باید فکر و ذهن را خاموش کنی و لحظهبهلحظه فضا را بگشایی تا به خداوند زنده شوی، این منظور آمدنت به این جهان است؛ همۀ ما باید به این منظور و مقصود عمل کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی بهطور پنهانی در کمین ماست، بهعبارتی خداوند با قضا و کنفکان کار میکند و ما را زیر نظر دارد، ما که با عقل منذهنی حرکت میکنیم، یک جایی جلوی ما را خواهد گرفت و به ما آسیب خواهد رسید.
«که رهد از کمینِ تو؟» یعنی اگر ما مرکز را عدم نکنیم، فضاگشا نباشیم، به خداوند زنده نشویم، نمیتوانیم از چنگ زندگی رها شویم.
✍️در این لحظه ما باید تسلیم باشیم و بهوسیلۀ منذهنی فکر نکنیم، تا خداوند از طریق ما تیر بیندازد، یعنی او فکر کند و ما آن را اجرا کنیم.
«که کشد خود کمانِ تو؟»: چه کسی این کمان را درست نگه میدارد، تکان نمیدهد، ساکن میایستد، ذهنش را خاموش میکند، منذهنیاش را بالا نمیآورد و فضا را باز میکند، تا خداوند از طریق او فکر و عمل کند؟ آیا شما میتوانید بهوسیلۀ منذهنی فکر نکنید، بهوسیلۀ خداوند فکر کنید؟ اگر بخواهید با منذهنی این کار را انجام دهید نمیشود، اما معمولاً ما با منذهنی عمل میکنیم و این غلط است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما بهجای اینکه خداوند را برای همنشینی انتخاب کنیم، همنشین جهان هستیم، یعنی آن چیزی را که ذهنمان نشان میدهد و برای ما مهم است، انتخاب میکنیم، برای اینکه مقاومت داریم، چیزها را در مرکزمان گذاشتهایم و از آنها زندگی و شادی میخواهیم، نمیتوانیم قبول کنیم که باید زندگی و شادی بیسبب را از خداوند بگیریم نه از سببسازی ذهن، ولی ما یاد گرفتهایم شادی باسبب داشته باشیم و همهچیز را از جهان بخواهیم که کاملاً اشتباه است.
------------------------------------------------------------------------------------------------