برنامۀ شمارۀ ۹۷۳ گنج حضور - بخش سوم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/09/30
09:13 | 3 نمایش ها

✍️ما من‌ذهنی را خودِ اصلی‌مان می‌دانیم، سبب‌سازی ذهن را وسیله کرده‌ایم و از این وضعیت به وضعیت بعدی می‌رویم و از وضعیت‌ها زندگی می‌خواهیم، آن‌ها به مرکز ما می‌آیند و برحسب آن‌ها می‌بینیم که همۀ این‌ها غلط است. روا نیست که این‌همه درد بکشیم و خراب‌کاری کنیم، ولی فکر کنیم خوب عمل می‌کنیم، نهایتاً ما از اداره این جهان عاجز خواهیم شد.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۵۶۷

تو خورشیدِ جهان باشی، ز چشمِ ما نهان باشی

تو خود این را روا داری؟ و آنگه این روا باشد؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تنها راه خروج از من‌ذهنی این است که فضا را باز و مرکز را عدم کنیم تا چشم ما با نور خدا ببیند و بتوانیم پرده‌های همانیدگی را بدریم. اولین علامت خروج از من ذهنی، یک حضور ناظر است که ما پردۀ همانیدگی را می‌بینیم و متوجه می‌شویم که یک چیزی از ذهنمان  می‌خواهد به مرکزمان بیاید و عینکمان شود، ‌تا برحسب آن بینیم، که این همان پردۀ جهل است. باید از خودمان سؤال کنیم آیا ما «یَنْظُر بِنورِ الله» هستیم؟ یعنی با نور خدا می‌بینیم یا با هشیاری جسمی؟ البته باید با هشیاری حضور ببینیم.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵٨٠

چشمِ او یَنْظُر بِنورِ الله شده

پرده‌هایِ جهل را خارِق بُده

خارِق: شكافنده، پاره‌کننده

✍️«تعظیم خدا را افراشتن» کوچک کردن من‌ذهنی با فضاگشایی است. وقتی به‌صورت هشیاری حضور به ذهن نگاه می‌کنیم، دیگر همانیدگی به مرکزمان نمی‌آید، بعضی وقت‌ها هم می‌آید، دراین‌صورت دوباره تعظیم خدا را از دست می‌دهیم. وقتی مرتب فضاگشایی کنیم، با فضاگشایی بیشتر، این فضای گشوده‌شده از همانیدگی‌ها گرفته می‌شود و این خود ما هستیم که از همانیدگی‌ها آزاد و تبدیل به فضا می‌شويم؛ این یعنی تعظیم خدا.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۸

چیست تعظیمِ خدا افراشتن؟

خویشتن را خوار و خاکی داشتن

تعظیم: بزرگداشت، به عظمتِ خداوند پی بردن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ فضاگشایی یک استعدادِ انسانی است که اگر با سبب‌سازیِ من‌ذهنی به خودمان فشار نیاوریم، خودبه‌خود اتفاق می‌افتد؛ مانند استعداد راه رفتن و زبان باز کردن در کودکان. خیلی از ما می‌خواهیم به زور فضا باز کنیم، به زور نمی‌شود، زیرا دراین‌صورت منقبض می‌شویم و فضا بسته می‌شود. وقتی منقبض می‌شویم، دیگر گوشمان تیز نیست، مثلاً موقع خشمگین شدن هرچه خشممان بالا می‌رود، گوشمان کُندتر می‌شود، در همان زمان که ما منقبض هستیم، مردم خیلی چیزها به ما می‌گویند که اصلاً آن‌‌ها را نمی‌شنویم. وقتی خشم می‌خوابد، فضا گشوده می‌شود، تازه می‌فهمیم که مردم دارند با ما حرف می‌زنند، مثل این‌که یک چیزی می‌گویند. انسانی که فضا را باز کرده، نور و پیغام زندگی را می‌گیرد، بنابراین مثل موش عاشق تاریکی نیست و در تاریکی ذهن حرکت نمی‌کند.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵

نور یابد مستعدِ تیزگوش

کو نباشد عاشقِ ظلمت چو موش

✍️من‌ذهنی یک پارک ذهنی درست کرده که خیلی زیباست و هر چیزی را در جایی گذاشته و کنترل می‌کند. این کنترل افراد و چیزها استرس زیادی به شخص وارد می‌کند، اگر این دو دیدۀ ما یعنی دو چشم من‌ذهنی ما تبدیل به دو چشم حضور شود، با نور خدا می‌بینیم. در قیامتِ ما که در این لحظه هست، اگر بگذاریم زندگی عمل کند، می‌بینیم که تمام نظم من‌ذهنی را به‌هم می‌ریزد، پس نترسیم، بلکه بگذاریم به‌هم بریزد تا چشممان نور پیدا کند.

مولوى، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۲۷

این جهانِ منتظم محشر شود

گر دو دیده مُبْدَل و انور شود

مُبْدَل: تبدیل‌شده

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️این‌جوری که ما در ذهن عمل می‌کنیم یک جور خواب است. وقتی بیدار شویم، مرکزمان عدم شود و با نور زندگی ببینیم، می‌بینیم که همه‌اش اشتباه بوده. چون در خواب هستیم مدام به خودمان لطمه می‌زنیم، ولی فکر می‌کنیم داریم به خودمان خدمت می‌کنیم. اغلب کارهایی که ما انجام می‌دهیم، به ما لطمه می‌زنند، چون من‌ذهنی انجام می‌دهد، ولی ما به اشتباه فکر می‌کنیم به‌نفعمان است.

------------------------------------------------------------------------------------------------