✍️ما باید مواظب باشیم و درست مثل یک آدم نابینا قدم برداریم و در هر قدم حزم، تاْمل و دوراندیشی داشته باشیم. باید لحظهبهلحظه با فضاگشایی حرکت کنیم و اگر به کسی برخورد کردیم بگوییم آیا این فرد منذهنی است؟ آیا دارم در چاه میافتم؟ آیا دارم کسی را به مرکزم میآورم؟ یا با یک چیزی همانیده میشوم؟ آیا یک منذهنی میخواهد مثل سگ من را گاز بگیرد؟
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۹
گام زآن سان نِه، که نابینا نهد
تا که پا از چاه و از سگ، وارهد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر حالتی که ذهنمان نشان میدهد، چه انقباض و چه انبساط، حالمان خوب یا بد، ذهنمان هر چه نشان میدهد، دائماً باید فضا را باز کنیم، و خداوند را طلب کنیم و دائماً با فضاگشایی آب زندگی را بجوییم، برای اینکه در ذهن خشکلب هستیم.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۳۹
تو به هر حالی که باشی میطلب
آب میجو دایماً ای خشکلب
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند میخواهد در ما به خودش زنده شود، او ما را گرامی داشته و بینهایت فراوانیِ خودش را به ما عطا کردهاست. باید آگاه باشیم ما این منذهنی نیستیم، این منذهنی است که شرم دارد. منذهنی میگوید خداوند بزرگ است، من چه لیاقتی دارم؟ شما خودِ زندگی هستید، سخترو باشید، نترسید، خودتان را کوچک نشمارید. بگویید من این منذهنی نیستم، من خودش هستم، یعنی امتداد خداوند هستم، بنابراین با منذهنی عمل نمیکنم. فضا را باز میکنم، و میدانم که قدرتِ او پشتِ من است.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۴
تاجِ کَرَّمْناست بر فرقِ سرت
طوقِ اَعطَیناکَ آویزِ برت
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۳۹
هرکه از خورشید باشد پشتگرم
سخترو باشد، نه بیم او را، نه شرم
✍️مولانا خطاب به خداوند میگوید تو نوری هستی که همهچیز در کائنات از جمله کرۀ زمین، نباتات، حیوانات، جمادات از طریق تو میبینند، همه را تو اداره میکنی، در میان همۀ مخلوقاتت ما انسانها منذهنی ساختیم و مطابق عقل محدود آن عمل میکنیم، آیا این روا است؟ سزاوار است که ما اینطور عمل کنیم؟ نه، ما هم مثل بقیۀ مخلوقات باید فضا را باز کنیم تسلیم شویم و بگذاریم خرد کل ما را اداره کند؛ این روا نیست که ما خودمان را با یک عقل جزوی اداره کنیم و دچار مشکلات این کار شویم.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۵۶۷
تو خورشیدِ جهان باشی، ز چشمِ ما نهان باشی
تو خود این را روا داری؟ و آنگه این روا باشد؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️این لحظه آنطوری که «قضا و کُنفَکان» ایجاب میکند میشود، نه آنطوری که منذهنی ما میگوید. اشکال ما این است که میخواهیم خداوند مطابق خواستههای منذهنی و سببسازی ذهنی ما فکر و عمل کند. خداوند هر لحظه ما را امتحان میکند، بنابراین باید متوجه شویم که آیا اشتباه میکنیم یا خیر؟ اگر اشتباه میکنیم، باید طرز فکرمان را درست کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------