✍️اگر ما با منذهنی عمل کنیم، با سببسازی با خدا رابطه برقرار کنیم، آن سهمیۀ زندگی و خرد را که باید از خداوند بگیریم، از روی جهل منذهنی میبُریم، هر روز سهمیهمان کمتر میشود؛ کما اینکه برای خیلی از ما انسانها تقریباً به حدود صفر رسیده. ما در عقل منذهنی و فکرهای همانیدهمان گم شدهایم، تقریباً به مرز جنون رسیدهایم، ما خودمان به خودمان ضرر میزنیم و متوجه نیستیم. «مرد اهل»، مرد خردمند، کسی که مطابق عقل خداوند زندگی میکند، قسمتش را از طریق فضاگشایی بیشتر روزبهروز افزون میکند.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴
قسمتِ خود، خود بریدی تو ز جهل
قسمتِ خود را فزاید مردِ اَهل
✍️ابیات مولانا مُشک نصیحت مولانا هستند و بوی خوش میدهند، برای اینکه ما را بهسوی زندگی، زیبایی، شادی بیسبب، امنیت، خردورزی و خردمندی میبرند. میگوید هر که به نصیحت بزرگان گوش ندهد، بهناچار با بوی بد منذهنی که بوی کِبر و آز، بوی نگرانی، استرس، اضطراب، حسادت، ترس، خشم، رنجش، انتقامجویی، بوی خبط و گناه میدهد، باید خو و عادت کند. ما هر روز با این ابیات سروکار داریم و به آنها خو کردهایم، اگر بخواهیم خوب زندگی کنیم، باید به حرف مولانا گوش دهیم، بگذاریم جذب جانمان شود و به آن عمل کنیم.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۵
هر که را مُشکِ نصیحت سود نیست
لاجَرَم با بُویِ بَد خُو کردنیست
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️غذایی که ما از جهان میگیریم برای ما ناسزا است و به مزاج ما نمیسازد. غذای بشر نور خدا است. برای رسیدن به نور خدا باید حقیقتاً و از ته دل از خدا کمک بخواهیم و «یا رب» بگوییم، «یا رب» گفتن حقیقی یعنی فضاگشایی، یعنی خدایا به من کمک کن تا از این چاه تاریک فکرهای همانیده و شب ذهن بیرون بیایم و جان من در بدبختی منذهنی نماند. اکثر مردم در فکرهای همانیده هستند و تاریکی و درد را دوست دارند.
شاپور عبودی
چون بود نورِ خدا قوتِ بشر
نیست جایت تیرگی زآنجا بپر
ظلم بر خود میکنی تا در شبی
در میان نیمهشب کُن یاربی
تا رهی زین چاه تاریکِ خیال
تا نباشد جانِ تو اندر وَبال
✍️در تمام منهای ذهنی این ویژگی صادق است که بهجای اینکه فضا را باز و مرکز را عدم کند، قبله را خدا و زندگی قرار دهد، پستی و کوری و چیزهای آفل که همان ستارگان بیهدایت هستند را قبلۀ خودش قرار دادهاست.
شاپور عبودی
قبله کرد او از لئیمی و عَمی
آفلین و نجمههای بیهدی
لئیم: پست
عمی: کوری
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️زندگی به ما لطف کرده و امکان فضاگشایی را برای ما فراهم آورده، اگر ما دست از سر خودمان برداریم، به خودمان فشار نیاوریم، خودمان را زیر استرس قرار ندهیم و با سببسازی عمل نکنیم، فضای درونمان خودش باز میشود، فضای گشودهشده قبله است و دست خداوند آن را آشکار کرده. مولانا به هر انسانی میگوید از جستوجوی ذهنی رو و سر برگردان، از تحرّی و جستوجوی خدا بهوسیلۀ ذهن صرفنظر کن، برای اینکه «معاد و مُستَقَرّ» پدید آمده؛ معاد یعنی این لحظه قیامت است، ما فضا را باز میکنیم، و به خداوند زنده میشویم. مستقر یعنی حالت قائم شدن به ذات خود. این امکان برای ما وجود دارد که در این لحظه که معاد است، به خداوند زنده شویم، یعنی هر کسی باید به خداوند زنده شود، این اصول دین است که هر که به معاد اعتقاد نداشته باشد، درواقع مسلمان نیست. معاد این نیست که وقتی ما میمیریم، بعداً زنده میشویم و به حساب ما رسیدگی میکنند، معاد همین لحظه است. معاد این است که این لحظه فضا را باز کنیم و در این لحظۀ ابدی مانند پیامبران و مولانا مستقر و جاودانه شویم.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۶
قبله را چون کرد دستِ حق عَیان
پس تَحَرّی بعد ازین مَردود دان
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۷
هین بگردان از تَحَرّی رو و سَر
که پدید آمد مَعاد و مُستَقَرّ
تَحَرّی: جستجو
مُستَقَرّ: محل استقرار، جای گرفته، ساکن، قائم
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️یک لحظه از این قبلۀ فضای گشودهشده غافل شوی، یک لحظه یادت برود، دچار نسیان شوی، فضا را باز نکنی، مرکز را عدم نکنی، حتماً یک چیزی به مرکزت میآید، بنابراین مورد تمسخر و کنترل یک قبلۀ باطل میشوی. چیزی که ذهن به مرکز ما بیاورد، قبله باطل است.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۸
یک زمان زین قبله گر ذاهِل شوی
سُخرۀ هر قبلۀ باطل شوی
ذاهِل: فراموش کننده، غافل
سُخره: ذلیل، مورد مسخره، کار بی مزد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️انسانهای همانیده از یک وضعیت ذهنی تاریک به وضعیت ذهنی تاریک دیگر میروند. وقتی یک وضعیت ذهنیِ تاریک به مرکزتان میآید و از طریق آن میبینید، خداوند چگونه بهعنوان فریادرس به فریاد شما برسد؟ باید فضا را باز کنید، او را به مرکزتان بیاورید تا از فریادرسِ اصلی «رحمت اندر رحمت» بیاید.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۲۵
تا ابد از ظلمتی در ظلمتی
میروند و، نیست غَوْثی، رحمتی
غَوْث: فریادرَس
✍️در منذهنی ما سرمایهای غیر از پستی، فرومایگی، رنجش، انتقامجویی، حسادت، نگرانی، ترس، حرص، شهوت چیزها و آدمها، غیر از حسِّ خبط، احساس گناه، نگرانی از آینده نداریم؛ اینها سرمایه و باعث فرومایگی ما شدهاند. ما با دردهایمان در ذهن مشغول هستیم و در آنها غرق شدهایم، میگوییم پس خداوند کجاست؟ هر لحظه با منذهنیمان عمل میکنیم، خِرَد زندگی را کنار میگذاریم و بیادب هستیم. مولانا میگوید خداوند بیادب را سرنگون میکند.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۰۵
وآنکه اندر وَهْم او ترکِ ادب
بیادب را سرنگونی داد رب
------------------------------------------------------------------------------------------------