✍️اگر سیستم منذهنی و زمان مجازی که در جهان برقرار است ما را اداره نکند، آن کسی که تمام این کائنات را میگرداند، ما را هم اداره خواهد کرد.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۵٩٢
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما بهعنوان اَلَست، جنسِ زندگی، میان هزاران گرگ محاصره شدهایم، وقتی یک نوزاد وارد این جهان میشود از جنس خداوند است، منهای ذهنی بهعنوان گرگ محاصرهاش میکنند، این کودک در این جهان بیکس است، چه کسی میتواند کس او باشد؟ هر انسانی که به خداوند، به عشق زنده شده باشد، ولی اگر پدر و مادرش یا اعضای خانواده و جامعه منذهنی دارند، همه مانند گرگ هستند، اما خداوند میتواند چوپان ما باشد، چگونه؟ ما میتوانیم با فضاگشایی از شر گرگها که همان منهای ذهنی هستند و بهصورت قرین ما را احاطه کردهاند، نجات پیدا کنیم.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۷۵۶
یک یوسفِ بیکس است و صد گرگ
امّا برهد، چو تو شُبانی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️علت اینکه زندگی نمیتواند از زبان ما حرف بزند، این است که مردم با منذهنیشان گوش میدهند، بیملال نیستند، همۀ ما با فضاگشایی باید به همدیگر کمک کنیم که به زبان زندگی حرف بزنیم، ولی همینکه مرکز را جسم میکنیم به تفسیر ذهنی میافتیم و شروع به ایرادگیری میکنیم، دیگر شنونده نمیتواند به زبان زندگی حرف بزند، یا بهعبارتی اگر شنونده در این لحظه شاد و زندهدل باشد و به رنج و اندوهی که ذهن برایش بهوجود میآورد، پایان دهد، با فضاگشایی، شادی بیسبب به زندگیاش میآید و از جنس خداوند میشود، در این حالت گویندۀ لال و بیزبان هم، صدها زبان باز میکند و لب به سخن میگشاید.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۸۰
مُستَمِع چون تازه آمد بیمَلال
صد زبان گردد به گفتن، گُنگ و لال
مُستَمِع: شنونده
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید لزومی ندارد شما در ذهنتان با سببسازی ذهن مرتب خواستههایتان را بیان کنید، نیاز به گفتن نیست، خداوند همهچیز را میشنود و از همهچیز شما خبر دارد، پس لزومی ندارد حرف بزنید. این درست نیست که شما زندگیتان را در ذهن و بهصورت ذهنی بنویسید بلکه باید فضا را باز کنید تا خداوند سند زندگیتان را بنویسد و بخواند.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۷۵۶
ناگفته، حدیث بشنوی تو
ننوشته، قباله را بخوانی
✍️ذهن را خاموش کن، از سببسازی بیرون بپر، با ثناگویی از خداوند تعریف نکن، همچنین عجز و لابه را کنار بگذار، چون همۀ اینها ذهنی است. فضا را باز کن، برای اینکه از طرف خداوند این ندا رسید: «من را با ذهن نخواهی دید». همۀ این کارهایی که تو میکردی با ذهن بوده و نمیتوانی خدا را با ذهن ببینی.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۷۵۶
خاموش، ثنا و لابه کم کن
کز غیب رسید لَنْ تَرانی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر انسانی حامله به حضور است، حضورِ ما درون منذهنی ماست که باید از ما زاییده شود. این حالتِ زایمانِ انسان اگر عشق در خانواده باشد، خیلی زودتر و سریعتر صورت میگیرد، اما اگر کسی همهاش با منذهنی جلو برود، با پراکنده شدن همانیدگیهایش، زندگیاش سرد میشود و به درد میافتد، در این حالت دیگر نمیتواند به زندگی ادامه بدهد و همان موقع است که از خداوند کمک میخواهد و متوجه میشود که تا به حال، خداوند را با ذهنش جستوجو میکرده و این غلط بوده، تصمیم میگیرد که از این به بعد دیگر این کار را نکند و با عقل و خرد کل پیش برود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️دلی که در دویی ذهنی است با زیاد شدن همانیدگیها یا وضعیتها که به مرکزش میآید شاد یا غمگین میشود، ما میدانیم وضعیتها را زندگی برای ما بهوجود میآورد، اتفاقات گاهی خوب و گاهی بد است. موقع خوب بودن میخندیم، موقع بد بودن گریه میکنیم، چنین شخصی که از طریق منذهنی میبیند، لایق عشق لایق دیدن خداوند نیست.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۷۹۱
دل که او بستۀ غم و خندیدن است
تو مگو کاو لایقِ آن دیدن است
✍️وقتی مرکزمان را عدم میکنیم، شیطان به گوش ما میخواند که اگر همانیدگی نداشته باشی بدبخت خواهی شد، ما میترسیم، فوراً دوباره چیزها را به مرکزمان میآوریم و مرکز عدم را میبندیم، بنابراین از ترس آن «دیوِ لعین»، منذهنی، به گمراهی میرویم. گمراهی یعنی چیزها مرتب به مرکزمان بیایند و ما برحسب آنها ببینیم. شما بیدار شوید و این کار را نکنید.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۲۹
تو ز بیمِ بانگِ آن دیوِ لعین
واگُریزی در ضَلالت از یقین
ضَلالت: گمراهی
------------------------------------------------------------------------------------------------