برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۸ گنج حضور - بخش اول، قسمت سوم

منتشر شده در 2023/08/31
11:47 | 4 نمایش ها

✍️با گشوده شدن فضای درون، لذت بردن از چیزها را درک می‌کنید، ولی این لذت با آن لذت ذهنی خیلی فرق دارد، اگر لذت‌های ذهنی را کنار بگذارید، فضا را بگشایید، لذت دیگری وارد زندگی‌تان می‌شود که لذت زنده شدن به خداوند است، پس دیگر لذت ذهنی را نخواهید، با مَحو شدن چنین لذتی، یک شور و شوقی به شما دست می‌دهد که درواقع مادر لذت‌هاست؛ این لذت سبب می‌شود که هر چیز دیگری که دنبالش هستید آن هم لذت‌بخش شود، منتها در حاشیه است، در مرکزتان نیست.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۰۴

در جهان گر لقمه و گر شربت است

لذّتِ او فرعِ محوِ لذّت است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️لذت بردن از چیزهایی که ذهنتان نشان می‌دهد، مستلزم لذتی بودن یعنی از جنس زندگی بودن است، اگر شما شادی بی‌سبب، خرد و عشق زندگی را که از اعماق وجودتان در فضای گشوده‌شده می‌جوشد و بالا می‌آید حس کنید، یعنی خود اصلی‌تان را تجربه کنید، دراین‌صورت لذت چیزهای بیرونی را هم می‌توانید درک کنید، وگرنه لذتی از آن‌ها نخواهید برد.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۰۵

گرچه از لذّات، بی‌تأثیر شد

لذّتی بود او و لذّت‌گیر شد

لذت‌گیر: گیرندۀ لذت و خوشی، جذب‌کنندۀ لذت و خوشی.

✍️اگر ما فقط یک آرزو داشته باشیم، آن هم آرزوی زنده شدن به خدا باشد، دراین‌صورت خداوند این آرزوی ما را برآورده می‌کند و ما از غم بقیۀ آرزوها یا همانیدگی‌ها می‌رهیم.

حدیث:

«مَنْ جَعَلَ الْهُمُومَ هَمًّا وَاحِدًا هَمَّ الْمَعَادِ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّ دُنْيَاهُ وَمَنْ تَشَعَّبَتْ بِهِ الْهُمُومُ فِي أَحْوَالِ الدُّنْيَا لَمْ يُبَالِ اللَّهُ فِي أَىِّ أَوْدِيَتِهِ هَلَكَ.»‏

«هرکس غم‌هایش را به غمی واحد محدود کند، خداوند غم‌های دنیوی او را از میان می‌برد و اگر کسی غم‌های مختلفی داشته باشد، خداوند به او اعتنایی نمی‌دارد که در کدامین سرزمین هلاک گردد.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما غم‌های مختلف همانیدگی دارید، نمی‌توانید خود اصلی‌تان را تجربه کنید، اما اگر کسی غم دین، یعنی غم فضا‌گشایی در این لحظه را داشته باشد، فکر و ذکرش، آرزویش، در این لحظه این باشد که به خداوند زنده بشود، اصلش را بشناسد، نشانی از او را در خودش ببیند، دراین‌صورت خدا غم همانیدگی‌ها، بقیۀ غم‌ها را از او جدا می‌کند.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم،‌ بیت ۳۱۳۷

گفت: رَو، هر که غمِ دین برگزید

باقیِ غم‌ها خدا از وی بُرید

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️چرا ما از بندگی خداوند ملول هستیم؟

علت این‌که ما در این لحظه خودِ اصلی‌‌مان را شناسایی نمی‌کنیم و از این کار ملول هستیم، این است ‌که یک چیز ذهنی به مرکزمان می‌آید، همۀ حواسمان این است که همانیدگی‌هایمان که پول هم یکی از آن‌هاست، چگونه زیاد می‌شود؟ چکار کنیم مقام‌مان بالاتر برود؟ یا چطور می‌توانیم خانۀمان را بزرگ‌تر کنیم، همه‌اش در فکر چیزهایی هستیم که ذهنمان نشان می‌دهد تا این‌ها را زیاد کنیم، پس همانیدگی‌پرست هستیم، فقط می‌خواهیم چیزهایی را که در مرکزمان هستند زیاد کنیم.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۵۵۷

از بندگیِ خدا مَلولم

زیرا که به جان گلوپرستم

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️چه موقع خود اصلی‌مان را تجربه می‌کنیم؟

اگر من‌ذهنی‌‌مان صفر است، خود اصلی‌‌مان را داریم تجربه می‌کنیم. نشانش این است که گوش هستیم، عقل خودمان را به‌کار نمی‌بریم، خداوند حرف می‌زند ما انجام می‌دهیم، بنابراین خداوند به گوش‌ها گفته «اَنْصِتُوا» یعنی ذهنتان را خاموش کنید، پس هر کسی ذهنش خاموش است، جنس اصلی‌اش را دارد تجربه می‌کند.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۶۲۲

چون تو گوشی، او زبان، نی جنس تو

گوشها را حق بفرمود: اَنْصِتُوا

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما حرف می‌زنید، به‌عنوان «من» بلند می‌شوید، یا با حرف دیگران کوچک و بزرگ می‌شوید، مثلاً شما را تحسین می‌کنند، شما ارتفاع پیدا می‌کنید و یا وقتی انتقاد می‌کنند خشمگین می‌شوید، بنابراین شما در ذهن هستید و خود اصلی‌تان را تجربه نمی‌کنید، اما اگر می‌گویید من منتظر زنده شدن به زندگی هستم، پس باید گوش بدهم، فضا را مرتب باز کنم تا بالاخره یک جایی خود اصلی‌ام را تجربه کنم، به کار روی خود ادامه می‌دهم و به حرف ذهن خود یا ذهن دیگران توجه نمی‌کنم و منتظر لحظه بیداری خود هستم، دراین‌صورت احتمالاً دارید به تجربه کردن خود اصلی‌تان نزدیک می‌شوید.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۱۶

از سخن‌گو‌یی مجو‌یید ارتفاع

منتظر را بِهْ ز گفتن، استماع

ارتفاع: بالا رفتن، والایی و رفعت جُستن

استماع: شنیدن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر شما شناسایی کرده‌اید که ذهن دائماً شما را به گذشته و آینده می‌برد، با این شناسایی دراثر فضا‌گشایی‌ به این لحظه می‌آیید و ناظر اتفاقات می‌شوید، می‌بینید این لحظه چه اتفاقی دارد می‌افتد، دیگر در گذشته و آینده نیستید بلکه در این لحظه هستید، این در لحظه‌ بودن شما را از ذهن جدا می‌کند، اگر به این لحظۀ ابدی آمدید و تجربه‌اش کردید،‌ پس بی‌نیازی و یکتایی خداوند در این‌ لحظه تجربه شده و شما حتماً خودتان را شناخته‌اید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️قرین و همراه اصلی شما خداوند است. وقتی شما شروع به حرف زدن در ذهن می‌کنید، از این همانیدگی به آن همانیدگی می‌پرید، پس در تصرف ذهنتان هستید. از خودتان سؤال کنید آیا می‌توانید پنج دقیقه بدون فکر کردن ساکت بمانید؟ می‌بینید نه، این فکر می‌رود فکر بعدی می‌آید. نمی‌توانید فکر بعدی را نکنید. چرا نمی‌توانید؟ برای این‌که می‌خواهید من‌ذهنی را زنده نگه دارید، برای این‌که به‌عنوان من‌ذهنی نیازمند جهان هستید، پس اگر تند‌تند حرف می‌زنید زیر کنترل خودتان نیستید، دراین‌صورت بر قرین اصلی خودتان که خداوند است، پیشی می‌گیرید که این کار سبب جدایی شما از زندگی می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۵۱۴

بر قرینِ خویش مَفْزا در صِفت

کآن فراق آرد یقین در عاقبت

------------------------------------------------------------------------------------------------