✍️ما باید روا بداریم که همۀ انسانها از خواب ذهن بیدار بشوند. ممکن است منذهنی بگوید پس من باید این دانش را ببرم به مردم تحمیل کنم، بهزور بگویم همه باید بیدار بشوید، زود باشید، نه، تو باید فقط روی خودت کار کنی، با ارتعاش زندگی میتوانی روی دیگران اثر بگذاری، با بیداری خودت میتوانی دیگران را بیدار کنی، پس روی خودت تمرکز کن و به دیگران کار نداشته باش.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️«چند خُسپیم؟ صبوح است، صَلا، برخیزیم»
چقدر میخواهیم در ذهن بخوابیم؟ صبح شده یعنی همیشه این لحظه است، باید از خواب ذهن بیدار شویم، صلا دعوت عمومی است، پس همه باید از خواب ذهن بیدار بشوند، ولی این بیداری تکبهتک صورت میگیرد، هرکسی فقط باید روی خودش کار کند، باید از خواب برخیزیم و دیگر نخوابیم.
برخیزیم چکار کنیم؟
«آبِ رحمت بستانیم و برآتش ریزیم»
دراثر فضاگشایی، رحمت ایزدی، آب حیات، وارد وجود ما میشود، آب حیات اثر شفابخشی دارد، ما میتوانیم با این داروی شفابخش، آتش دردهایمان را خاموش کنیم و آنها را شفا دهیم، برای اینکه الآن در یک وضعیتی زندگی میکنیم که اسمش خوابیدن در ذهن است و این کار برای ما مقدار زیادی آتش، یعنی درد بهوجود آوردهاست.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۶۴۳
چند خُسپیم؟ صبوح است، صَلا، برخیزیم
آبِ رحمت بستانیم و بر آتش ریزیم
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️یک اشتباه یا استنباط غلط این است که ما فکر میکنیم با منذهنی میتوانیم فضاگشایی کنیم، نه نمیتوانید! تا شما نرم نشوید، مقاومت و من میتوانم را کنار نگذارید، هیچ پیشرفتی نمیکنید، باید تسلیم بشوید، جز تسلیم هیچچیز دیگری پیش خداوند ارزش و اعتبار ندارد.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳
جز خضوع و بندگیّ و، اضطرار
اندرین حضرت ندارد اعتبار
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️این مطلب خیلی مهمی است و ما آن را با تمام وجود درک کردیم که با هر چیزی همانیده بشویم، یعنی اگر اجازه بدهیم ذهنمان یک چیزی را تجسم کند و آن را به مرکز ما بیاورد، حتماً درد ایجاد خواهد کرد، این یک مکانیزمی است که به ما میگوید چیزها را به مرکزت نیاور، تا یواشیواش، هرچه زودتر به مقصود آمدنت برسی.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️بعد از هفتاد هشتاد سال که شما میمیرید، برای خداوند مهم نیست که شما چقدر پول جمع کردهاید، یا چقدر عبادت کردهاید، چقدر این کار یا آن کار را انجام دادهاید، برای خداوند فقط این مهم است که شما دوباره فضا را باز کنید به او زنده بشوید، برای اینکه ما برای این کار آمدهایم، پس مرتب باید فضاگشایی کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی در ذهن هستید، هشیاری جسمی دارید، ولی بهتدریج با فضاگشایی فضای درون شما باز و منبسط میشود، هشیاری جسمی را با خروج از همانیدگیها از دست میدهید و هشیاری نظر پیدا میکنید، با هشیاری نظر، ناظر ذهنتان میشوید.
اگر صبر کنید، عجله نداشته باشید، یک سال، دو سال روی خودتان کار کنید، یواشیواش فکرهایتان را میبینید، این حالت خودش بهوجود میآید نباید عجله کنید، نباید بگویید من بیشتر یا بهتر از دیگران بلد هستم، چون این منذهنی است، با این دید شما به جایی نمیرسید و منذهنی قویتر میشود.
✍️شناسایی اینکه چیزهایی که ذهنم نشان میدهد مهم نیستند، نباید به مرکزم بیایند و برحسب آنها ببینم، پس باید مقاومتم را صفر کنم و برحسب خداوند ببینم، این همان «تعظیم خدا» است، درنتیجه عقل جزوی را کنار میگذارم و ذهنم را صفر میکنم و تسلیم خداوند میشوم.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۸
چیست تعظیمِ خدا افراشتن؟
خویشتن را خوار و خاکی داشتن
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی دردها را شناسایی میکنید، میبینید دردها یکییکی کوچک میشوند یا از بین میروند، چون شناسایی مساوی آزادی است، هرچه دردها کوچکتر میشوند یا همانیدگیها از بین میروند، فضای درون شما وسیعتر میشود، بهنظر میآید شما بهعنوان هشیاری سوار هشیاری میشوید، قبلاً سوار جسم بودید، برحسب جسم فکر و عمل میکردید؛ درست مثل اینکه قبلاً با چیزها همانیده شدید، الآن دوباره با خود هشیاری، خود خداوند همانیده میشوید، درنتیجه یک همانش دیگری صورت میگیرد، الآن میبینید دیگر از جنس جسم نیستید، بلکه از جنس عدم، از جنس خلأ هستید؛ این کار باید در درون شما بدون منذهنی صورت بگیرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️نفْس یا منذهنی که بدترین دشمن شماست، سبب میشود منهایذهنیِ دیگر روی شما اثر بگذارند، اگر دیگران روی شما اِعمال کنترل میکنند، از طریق منذهنی شماست، اگر منذهنی در کار نباشد، یا صفر باشد، هیچکس نمیتواند شما را کنترل کند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️این مهم است یاد بگیرید که وقتی بهسوی حضور میروید منظور این نیست که از یک وضعیت ذهنی به یک وضعیت ذهنی دیگر بروید.
✍️اگر شما شاد هستید بدون اینکه چیزی از بیرون سبب شادی شما بشود، این شادیِ بیسبب است، بهوسیلۀ سببسازی ذهن نیست که شما خوشحال هستید، در ذهنتان فکر نمیکنید امروز پولم زیاد شده، پس خوشحال بشوم، درواقع شما بیرون از ذهن هستید، سببسازی نمیکنید، ولی شاد هستید، شادی شما هیچ ربطی به چیزهای بیرونی ندارد، برای اینکه شما از جنس خداوند هستید، خداوند هم همیشه شاد است. این منذهنی است که ناشاد است و غم را ارزش میداند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️برنامۀ گنج حضور یک رسانه است که آموزش مولانا را در اختیار شما قرار میدهد، شما به کمک این مطالبِ عرفانی، روی خودتان کار میکنید و این دانش را در زندگی خود بهکار میبرید، بدون اینکه تحمیلی به شما بشود، این کار کمک به زندگی است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید، اگر میل شدید یاد دادن به دیگران را دارید بدانید که این نوعی شهوت است، ما هم به کسی چیزی یاد نمیدهیم مگر اینکه از ما کمک بخواهد، در این حالت هم شخصاً او را هدایت نمیکنیم که این کار یا آن کار را انجام بده، بلکه باید همیشه در زندگی دیگران صنع را تشویق کنیم و به آنها بگوییم در درون به خداوند وصل بشوید و از آفریدگاری او استفاده کنید.